شمارهٔ ۱۲ - امام محمد زکریا
محمد زکریا طبیب رازی را
که فیلسوف عجم بود و اوستاد عرب
به فن فلسفه و طب و کیمیا و نجوم
حساب و هندسه موسیقی و فنون ادب
چنان یگانه شمردند فاضلان جهانش
که جمله گوش بندندی چو او گشودی لب
هماره همچو شهانش گروهی از پس و پیش
روانه بد چو ز مدرس شتافتی به مطب
چنان به کار پزشکی خبیر و حاذق بود
که شد ز هیبت او لرزه در مفاصل تب
ده و دو نامه در آن فن نبشت کز تدبیر
ز صفر فضه توان کرد از نحاس ذهب
همی فکند به حکم نجوم و اسطرلاب
ز آفتاب به دریای آسمان مرکب
چنین یگانه که دادند اهل علم او را
فرید عصر و خداوندکار دهر لقب
روانه گشت روانش به سال سیصد و بیست
به شاخسار جنان در جوار رحمت رب
شنیده ام که به پایان عمرش از پیری
به دیده روز فروزنده تیره گشت چو شب
گزیده قرن و رقیب معاصرش «کعبی »
که بوده یار وی اندر سرا و در مکتب
به طنز و طعنه بدو گفت ای یگانه حکیم
مرا ز کار تو باشد به روزگار عجب
سه علم را شده ای مدعی و در این سه
خبر نباشدت از ریشه و فنون و شعب
نخست دعوی اکسیر و کیمیا داری
کز آنت بهره نبینم به هیچ روی و سبب
برای ده درم از مهر زن به زندانت
گشوده شده در اندوه و بسته باب طرب
برآمد از جگرت شور و تلخکام شدی
ز ترشروئی آن نو عروس شیرین لب
دوم تو گوئی هستم طبیب و خسته شدت
سر از صداع و دو چشم از نزول و تن ز جرب
کجا مفاصل و اعصاب خلق چاره کند
کسیکه ریخته دردش به مفصل است و عصب
سوم به دعوی گوئی منم ستاره شناس
چرا به فال مسعود نیست یکی کوکب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
محمد زکریا طبیب رازی را
که فیلسوف عجم بود و اوستاد عرب
هوش مصنوعی: محمد زکریا، طبیب مشهور ایرانی، که به عنوان یک فیلسوف بزرگ از سرزمین عجم شناخته میشود و همچنین استادی برجسته در زبان عربی بوده است.
به فن فلسفه و طب و کیمیا و نجوم
حساب و هندسه موسیقی و فنون ادب
هوش مصنوعی: در این بیت به مجموعهای از علوم و فنون اشاره شده است که شامل فلسفه، پزشکی، کیمیاگری، نجوم، حساب، هندسه، موسیقی و ادبیات میشود. به عبارت دیگر، شاعر به گستردگی و تنوع دانایی و مهارتهایی که انسان میتواند به دست آورد، اشاره کرده است.
چنان یگانه شمردند فاضلان جهانش
که جمله گوش بندندی چو او گشودی لب
هوش مصنوعی: فاضلان جهان او را به قدری یکتا و بینظیر دانستهاند که هر زمان او سخن بگوید، همه با دقت و توجه به صحبتهایش گوش میدهند.
هماره همچو شهانش گروهی از پس و پیش
روانه بد چو ز مدرس شتافتی به مطب
هوش مصنوعی: همیشه مانند پادشاهان، گروهی از اطرافیان از جلو و عقب به سمت او میآیند، همانطور که وقتی از مدرسه خارج میشوی، به طرف منزلت میآیند.
چنان به کار پزشکی خبیر و حاذق بود
که شد ز هیبت او لرزه در مفاصل تب
هوش مصنوعی: او به قدری در کار پزشکی ماهر و باتجربه بود که به خاطر وجودش، لرزه به اندام بیماران مبتلا به تب میافتاد.
ده و دو نامه در آن فن نبشت کز تدبیر
ز صفر فضه توان کرد از نحاس ذهب
هوش مصنوعی: در این شعر اشاره به نوشتن دوازده نامه در یک فن خاص است که از تدبیر و مدیریت ناشی میشود. با دانایی و تدبیر میتوان از هیچ به بهروزی و ثروت رسید، به طوری که از فلز بیارزش میتوان به فلز باارزش تبدیل کرد.
همی فکند به حکم نجوم و اسطرلاب
ز آفتاب به دریای آسمان مرکب
هوش مصنوعی: بر اساس دستور ستارهشناسی و برآوردهای نجومی، به مانند یک کشتی که در دریای آسمان حرکت میکند، به سمت آفتاب در حال حرکت است.
چنین یگانه که دادند اهل علم او را
فرید عصر و خداوندکار دهر لقب
هوش مصنوعی: او به قدری منحصر به فرد است که اهل دانش او را شخصیت بینظیر دوران و مالک کارهای زمانه میدانند.
روانه گشت روانش به سال سیصد و بیست
به شاخسار جنان در جوار رحمت رب
هوش مصنوعی: او در سال سیصد و بیست به دنیای دیگر پا گذاشت و به باغ بهشت در کنار رحمت خداوند رفت.
شنیده ام که به پایان عمرش از پیری
به دیده روز فروزنده تیره گشت چو شب
هوش مصنوعی: شنیدهام که به هنگام پیری، چهرهاش دیگر مثل روز روشن نبوده و تیره و تار شده مانند شب.
گزیده قرن و رقیب معاصرش «کعبی »
که بوده یار وی اندر سرا و در مکتب
هوش مصنوعی: «کعبی» کسی بوده که در قرن خود انتخاب شده و رقیب او در همان دوران است. او در زندگی و در علمآموزی همراه و همدم او بوده است.
به طنز و طعنه بدو گفت ای یگانه حکیم
مرا ز کار تو باشد به روزگار عجب
هوش مصنوعی: به شوخی و کنایه به او گفتم ای بینظیرترین حکیم، کار تو باعث شگفتی و حیرت روزگار است.
سه علم را شده ای مدعی و در این سه
خبر نباشدت از ریشه و فنون و شعب
هوش مصنوعی: تو در سه علم مدعی شدهای، اما در این سه علم، خبری از ریشه و اصول و شاخههای آن نداری.
نخست دعوی اکسیر و کیمیا داری
کز آنت بهره نبینم به هیچ روی و سبب
هوش مصنوعی: در ابتدا تو ادعای داشتن معجزات و زرق و برقها را میکنی، اما من از آن هیچ بهرهای نمیبرم و هیچ دلیلی برای این موضوع نمیبینم.
برای ده درم از مهر زن به زندانت
گشوده شده در اندوه و بسته باب طرب
هوش مصنوعی: ده درم که مبلغی کم است، برای محبت و عشق یک زن، باعث شده که زندان تو باز شود، اما در عین حال در دل تو غم و اندوه وجود دارد و شادی و خوشحالی به روی تو بسته است.
برآمد از جگرت شور و تلخکام شدی
ز ترشروئی آن نو عروس شیرین لب
هوش مصنوعی: از دل تو ناگهان حسی شور و تلخ به وجود آمده است و از تلخی روحی که از این عروس شیرینلب ناشی میشود، ناراحت و غمگین شدهای.
دوم تو گوئی هستم طبیب و خسته شدت
سر از صداع و دو چشم از نزول و تن ز جرب
هوش مصنوعی: تو به من میگویی که من مانند یک پزشک هستم، اما خسته و نالان از درد سردرد و چشمانی که به خاطر نازکدلی و رنج و تنم از خارش به زحمت افتاده است.
کجا مفاصل و اعصاب خلق چاره کند
کسیکه ریخته دردش به مفصل است و عصب
هوش مصنوعی: کجای بدن میتوان به درمان اکتفا کرد، وقتی که درد به خود مفاصل و اعصاب سرایت کرده است؟
سوم به دعوی گوئی منم ستاره شناس
چرا به فال مسعود نیست یکی کوکب
هوش مصنوعی: سومین دوره استدلال میگوید من اخترشناس هستم، ولی چرا هیچ نشانهای از ستاره مسعود وجود ندارد؟