گنجور

شمارهٔ ۷۸ - حکیم دانا میرزا ابوالحسن جاوه فرماید:

ملک درویشی نه پنداری که بی لشکر گرفتم
این ولایت من بآه خشک و چشم تر گرفتم
من بحول و قوه خود می نکردم این عفیفی
بل بعون حق عنان نفس شهوتگر گرفتم
بود در سر نخوتم هر چند کوشیدم بنیرو
نخوتم زایل نشد تا آنکه ترک سر گرفتم
بود جانم کودکی حرصش پدر مامش طمع من
هم بجهدش زان پدر وز چنگ این مادر گرفتم
من درین دریای بی پایاب در یارستگی را
از قناعت کشتی و از خامشی لنگر گرفتم
آب حیوان بد قناعت جستم از ظلمات خلوت
این روش تعلیم من از خضر پیغمبر گرفتم
بی نیازم گرچه لیکن در گدائی بهر دانش
گوئیا عباس دوسم یا از او دختر گرفتم
دوش دل می گفت رستم از علایق جلوه گفتا
کافرم خوان این سخن گر از او من باور گرفتم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملک درویشی نه پنداری که بی لشکر گرفتم
این ولایت من بآه خشک و چشم تر گرفتم
هوش مصنوعی: من به تو می‌گویم که این مقام درویشی را به سادگی به دست نیاورده‌ام، بلکه با گریه و اندوه دل، این سرزمین را به تصرف خود درآورده‌ام.
من بحول و قوه خود می نکردم این عفیفی
بل بعون حق عنان نفس شهوتگر گرفتم
هوش مصنوعی: من به توانایی و قدرت خودم نمی‌توانستم این پاک‌دامن را حفظ کنم، بلکه به یاری خداوند، کشش نفس شهوتم را کنترل کردم.
بود در سر نخوتم هر چند کوشیدم بنیرو
نخوتم زایل نشد تا آنکه ترک سر گرفتم
هوش مصنوعی: در دلِ من خواب و بی‌خبری وجود داشت و هر چند تلاش کردم که از آن بیدار شوم، نتوانستم. این حالت ادامه پیدا کرد تا زمانی که تصمیم به ترک خواب و بی‌خبری گرفتم.
بود جانم کودکی حرصش پدر مامش طمع من
هم بجهدش زان پدر وز چنگ این مادر گرفتم
هوش مصنوعی: روح من کودکانه‌ای بود که پدرش به او حرص و طمع یاد داد و من هم از او و از چنگ این مادر متأثر شدم و این صفات را به ارث بردم.
من درین دریای بی پایاب در یارستگی را
از قناعت کشتی و از خامشی لنگر گرفتم
هوش مصنوعی: من در این دریای بی‌پایان، با قناعت به عنوان کشتی و سکوت به عنوان لنگر، امنیت و آرامش را به دست آورده‌ام.
آب حیوان بد قناعت جستم از ظلمات خلوت
این روش تعلیم من از خضر پیغمبر گرفتم
هوش مصنوعی: من به دنبال آبی از حیات و زندگی هستم و این را از تاریکی‌های تنهایی به دست آورده‌ام. شیوه یادگیری و آموزشم را از خضر، پیامبر الهی، آموخته‌ام.
بی نیازم گرچه لیکن در گدائی بهر دانش
گوئیا عباس دوسم یا از او دختر گرفتم
هوش مصنوعی: من نیازمند نیستم، ولی برای کسب دانش، گویی که از عباس دوستم یا دختری از او گرفته‌ام، به گدایی می‌پردازم.
دوش دل می گفت رستم از علایق جلوه گفتا
کافرم خوان این سخن گر از او من باور گرفتم
هوش مصنوعی: دیشب دل می‌گفت: رستم از تعلقات و زیبایی‌ها حرف می‌زند. حالا اگر از او این سخن را قبول کنم، شاید کافر شوم.