گنجور

شمارهٔ ۴۲

درین چمن که هوار و به اهتراز آورد
گل شکفته از آنروی دلنواز آورد
غنیمتی است مرا زندگی که رضوان باز
در بهشت بروی حبیب باز آورد
گل و شکوفه دگرگون نموده پنداری
نشانی از رخ محبوب جانگداز آورد
زمین عجایب تاریخی آشکار کند
جهان حقیقت هر عیش بر مجاز آورد
گر از عجایب گیتی همی نویسم باز
و یا مجاز نگارم چگونه باز آورد
هزار شرح و هزاران قضیه می باید
یکی به بدرقه، آن یک به پیشباز آورد
بجز دو دوست زرافشان خواجه تا امروز
ندیده ام که گلی رنگ مه فراز آورد
گلی است دست سپهدار اعظم سلطان
که هر چه یابد گوئیش کارساز آورد
خدایگانا میرا توئی که از تحقیق
فلک بر روی تو سجده، زمین نیاز آورد
منم ستاده یکی پیر منحنی بدرت
که آسمان به سخن گفتنم نماز آورد
مرا تو مردم خواندی گمان نمی کردم
که مردمی منت رو باهتزار آورد
از آنکه حقه پندار در کفم دادی
شکسته دستم آیین به حقه باز آورد
نعوذبالله استغفرالله این نسبت
جماعتی را ای خواجه در گداز آورد
ز من که خاک توأم دل مگیر و سخت درآی
که نیکبخت نگاریت رسم ناز آورد
خدا کند که تو باشی همیشه مثل کسی
که نازنین دل او بر دو جهان جهاز آورد
چو راست گیری ابرو، جهان کنی روشن
چو چین برو فکنی دل بترکتاز آورد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درین چمن که هوار و به اهتراز آورد
گل شکفته از آنروی دلنواز آورد
هوش مصنوعی: در این باغ که جنب و جوش و سر و صداست، گلی شکوفا شده که زیبایی دلپذیری را به ارمغان آورده است.
غنیمتی است مرا زندگی که رضوان باز
در بهشت بروی حبیب باز آورد
هوش مصنوعی: زندگی برای من فرصتی است که در آن، خداوند دوباره عشق را به میهمانی بهشت بازگرداند.
گل و شکوفه دگرگون نموده پنداری
نشانی از رخ محبوب جانگداز آورد
هوش مصنوعی: گل و شکوفه تغییراتی کرده‌اند و به نظر می‌رسد که نشانه‌ای از چهره محبوبی آورده‌اند که دل را می‌سوزاند.
زمین عجایب تاریخی آشکار کند
جهان حقیقت هر عیش بر مجاز آورد
هوش مصنوعی: زمین اسرار گذشته را به نمایش می‌گذارد و جهان واقعی شادی‌ها را از خیال و توهم جدا می‌سازد.
گر از عجایب گیتی همی نویسم باز
و یا مجاز نگارم چگونه باز آورد
هوش مصنوعی: اگر من از شگفتی‌های جهان بنویسم، حتی اگر مانند یک تصویر خیالی نیز باشد، چگونه می‌توانم آن را دوباره به دست آورم؟
هزار شرح و هزاران قضیه می باید
یکی به بدرقه، آن یک به پیشباز آورد
هوش مصنوعی: برای هر هزار داستان و موضوعی که وجود دارد، تنها یک مورد کافی است تا به استقبالش برویم و آن را بدرقه کنیم.
بجز دو دوست زرافشان خواجه تا امروز
ندیده ام که گلی رنگ مه فراز آورد
هوش مصنوعی: جز دو دوست خوبم، هنوز کسی را ندیده‌ام که به زیبایی و رنگ و صفای گل باشد.
گلی است دست سپهدار اعظم سلطان
که هر چه یابد گوئیش کارساز آورد
هوش مصنوعی: یک گل است که در دستان یک فرمانده بزرگ قرار دارد و هر چیزی را که پیدا کند، می‌تواند به کار بیفزاید و مفید باشد.
خدایگانا میرا توئی که از تحقیق
فلک بر روی تو سجده، زمین نیاز آورد
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، تو هستی که به خاطر علو مقام و شرفت، آسمان‌ها بر روی تو سجده می‌کنند و زمین به تو نیازمند است.
منم ستاده یکی پیر منحنی بدرت
که آسمان به سخن گفتنم نماز آورد
هوش مصنوعی: من یکی پیر با تجربه هستم که به خاطر سخنانم، آسمان نیز به عبادت وادار شده است.
مرا تو مردم خواندی گمان نمی کردم
که مردمی منت رو باهتزار آورد
هوش مصنوعی: تو مرا انسان نامیدی، اما من هرگز تصور نمی‌کردم که انسانی که به من منت گذاشته، چنین رفتاری از خود نشان دهد.
از آنکه حقه پندار در کفم دادی
شکسته دستم آیین به حقه باز آورد
هوش مصنوعی: از آنجا که به من قدرت فریب دادن و نیرنگ زدن دادی، اکنون دستم دچار شکست و ناکامی شده است.
نعوذبالله استغفرالله این نسبت
جماعتی را ای خواجه در گداز آورد
هوش مصنوعی: به خدا پناه می‌بریم و از او طلب بخشش می‌کنیم. این نسبت را درباره این گروه، ای آقا، در آتش حسرت نزن.
ز من که خاک توأم دل مگیر و سخت درآی
که نیکبخت نگاریت رسم ناز آورد
هوش مصنوعی: از من که خاک پای توام دلگیر نشو و سخت مشو، زیرا که معشوقه‌ی خوشبختت به ناز و محبت رفتار خواهد کرد.
خدا کند که تو باشی همیشه مثل کسی
که نازنین دل او بر دو جهان جهاز آورد
هوش مصنوعی: امیدوارم همیشه مانند کسی باشی که محبوبش به او دو جهان را هدیه داده است.
چو راست گیری ابرو، جهان کنی روشن
چو چین برو فکنی دل بترکتاز آورد
هوش مصنوعی: وقتی که ابروی زیبا و خوش فرم را درست و به جا برمی‌داری، دنیای اطرافت را روشن و زیباتر می‌سازی؛ مانند اینکه چین و چروک‌های صورت را با محبت و توجه محو می‌کنی و دل‌ها را شاد و سرزنده می‌کنی.