گنجور

شمارهٔ ۲۹

سحر بشارتم از دور مهر و ماه آمد
که گاه جشن همایون پادشاه آمد
نجوم ثابته در پرده افق یکبار
نهان شدند و نهفتند رخ که ماه آمد
چگونه ماه توان خواند پادشاهی را
که آفتاب ز رویش باشتباه آمد
ز سر غیب درین روز بر سریر شهود
شهی که مقدم او زیب بارگاه آمد
بشارت ای صف دین پروران که خسرو ما
خداپرست و هنرجوی و دین پناه آمد
چو ره بسوی خدا برد و شمع دین افروخت
خداش حافظ و دینش چراغ راه آمد
بباغ رفته مگر شه که خلق را بمشام
شمیم غالیه از گلبن و گیاه آمد
همیشه خاطرش از بندگان گنه طلبد
ز بسکه در پی بخشایش گناه آمد
ز بسط عدلش جز زلف یار و سنبل تر
کسی ندید که پشتی ز غم دوتاه آمد
بزرگ موهبتی کرد شه که من دانم
بقلبش الهام از حضرت اله آمد
بلی بدشت صدارت کسی گذارد پای
که کاردان و هنرمند و نیکخواه آمد
نه هر کلاه سزاوار سر تواند بود
نه هر سری بهان در خور کلاه آمد
شها بخاک درت راستی سخن کردم
بصدق قولم روح القدس گواه آمد
عدوی جاه تو دایم بسان خامه من
زبان بریده و وارون و روسیاه آمد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سحر بشارتم از دور مهر و ماه آمد
که گاه جشن همایون پادشاه آمد
هوش مصنوعی: در صبح زود خبر خوشی به گوش می‌رسد که از دور نغمه‌ای شگفت انگیز از خورشید و ماه به گوش می‌رسد و حاکی از این است که زمانی برای جشن و شادی و بزرگداشت پادشاه فرا رسیده است.
نجوم ثابته در پرده افق یکبار
نهان شدند و نهفتند رخ که ماه آمد
هوش مصنوعی: ستاره‌های ثابت در افق، یکبار پنهان شدند و چهره خود را پوشاندند، چون ماه ظهور کرد.
چگونه ماه توان خواند پادشاهی را
که آفتاب ز رویش باشتباه آمد
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند ماه به پادشاهی ببالد در حالی که نور خورشید از روی او اشتباهاً برتر آمده است؟
ز سر غیب درین روز بر سریر شهود
شهی که مقدم او زیب بارگاه آمد
هوش مصنوعی: در این روز، از عالم غیب، فرمانروایی به عرش شهود وارد می‌شود که ورود او زیب و زینت بخش محل حضور است.
بشارت ای صف دین پروران که خسرو ما
خداپرست و هنرجوی و دین پناه آمد
هوش مصنوعی: خوش خبر باشید ای پرورش‌دهندگان دین، زیرا پادشاه ما که خدا را می‌پرستد و به هنر و دین اهمیت می‌دهد، آمده است.
چو ره بسوی خدا برد و شمع دین افروخت
خداش حافظ و دینش چراغ راه آمد
هوش مصنوعی: هرگاه کسی در مسیر خدایی قدم بگذارد و چراغ دین را روشن کند، خدا او را حفظ کرده و دینش همچون نوری در راه زندگی‌اش می‌درخشد.
بباغ رفته مگر شه که خلق را بمشام
شمیم غالیه از گلبن و گیاه آمد
هوش مصنوعی: شاید شاه به باغ رفته باشد و عطر خوش گل‌ها و گیاهان به مشام مردم رسیده باشد.
همیشه خاطرش از بندگان گنه طلبد
ز بسکه در پی بخشایش گناه آمد
هوش مصنوعی: او همیشه به یاد بندگان گناهکارش هست و به خاطر اینکه پیوسته در جستجوی آمرزش و بخشش گناهان آنهاست، دلش بر آنها می‌سوزد.
ز بسط عدلش جز زلف یار و سنبل تر
کسی ندید که پشتی ز غم دوتاه آمد
هوش مصنوعی: تنها چیزی که به زیبایی زلف یار و گل سنبل می‌رسد، گستردگی عدالت اوست و هیچ‌کس جز او، بار غم را به دوش نکشیده است.
بزرگ موهبتی کرد شه که من دانم
بقلبش الهام از حضرت اله آمد
هوش مصنوعی: بزرگ‌ترین نعمت را پادشاه به من عطا کرد و من می‌دانم که این الهام از جانب پروردگار به دل او رسیده است.
بلی بدشت صدارت کسی گذارد پای
که کاردان و هنرمند و نیکخواه آمد
هوش مصنوعی: بله، در دشت کسی به مقام بالایی رسید که فردی با تجربه، هنرمند و نیکوکار بود.
نه هر کلاه سزاوار سر تواند بود
نه هر سری بهان در خور کلاه آمد
هوش مصنوعی: هر کلاهی برای هر سری مناسب نیست و نه هر کسی شایستگی wearing hat را دارد.
شها بخاک درت راستی سخن کردم
بصدق قولم روح القدس گواه آمد
هوش مصنوعی: ای شَه، من در برابر درگاه تو خالصانه سخن گفتم و صداقتم را به اثبات رساندم، روح القدس نیز شاهد بر این سخنان من آمد.
عدوی جاه تو دایم بسان خامه من
زبان بریده و وارون و روسیاه آمد
هوش مصنوعی: دشمن تو همیشه مانند قلمی است که زبانش بریده و ناتوان است و در نهایت به شکل بد و نامناسبی ظاهر می‌شود.