گنجور

شمارهٔ ۵۶ - هنگام شکستن دست ملک الشعراء بهار در آغاز جنگ عمومی و مهاجرت فرماید

شکست دستی کز خامه بس نگار آورد
نگارها ز سر کلک زرنگار آورد
شکست دستی کاندر پرند روم و طراز
هزار سحر مبین، هر دم آشکار آورد
شکست دستی کز شاهدان حجله طبع
بت بهار در ایوان نوبهار آورد
شکست دستی کاندر سخن ید بیضا
پی شکستن فرعونیان بکار آورد
شکست دستی کز یک اشاره در صف باغ
براند زاغ وز مرغان در آن هزار آورد
شکست دستی کز تیغ آبدار زبان
بروز معرکه اعجاز ذوالفقار آورد
شکست دستی کز ساعد و بنان لطیف
بکوه آهن و پولاد انکسار آورد
شکست دستی کز لوح سیم و شوشه زر
بگرد خانه ما آهنین حصار آورد
شکست دستی کاندر مشام اهل هنر
چو کاروان ختن نافه ی تتار آورد
شکست دستی کز نور آن یراعه فضل
همی بساعد دانشوران سوار آورد
هزار بند گسست از طلسم جادویان
هزار معجزه از کلک مشکبار آورد
گه مناظره در احتجاج و استدلال
روان خصم دغل را بزینهار آورد
نمود خیره ز دانش روان بهمنیار
گواژه بر هنر و هوش کوشیار آورد
نخست گوهر دانش نثار کرد بخلق
دوباره گوهر جان را پی نثار آورد
ای آن ادیب سخندان و نکته سنج بلیغ
که ایزدت بخرد رهنما و یار آورد
بنان توست که در عرصه کلک راجل را
فراز دوش کمیت سخن سوار آورد
شکست دست تو تنها نه جان ما فرسود
که عالمی را محزون و سوگوار آورد
سپهر خورد یمین بر یمین پاک توزان
برای خود شرف و قدر و اعتبار آورد
سپس بنقض یمین شد از آنکه میدانست
یمین تو بهمه مردمان یسار آورد
کجا که کسر یمین تو کرد و نقض یمین
ببار یزدان خود را گناهکار آورد
نه با تو تنها کرد این خلاف بلکه بعمد
خلاف گفته و فرمان کردگار آورد
شکسته بادش تیر و کمان که در نخجیر
هژبر بیشه فرهنگ را شکار آورد
بریده بادش ساعد دریده بادش پوست
که دستبرد بران دست استوار آورد
بهم شکست دل و دست باغبان بهار
سرشک خونین از چشم جویبار آورد
تو در قطار بنی نوع خود چنانستی
که شیر را بشتر کس بیک قطار آورد
اگر صداع برد ابله از تو باک نه زانک
شراب کهنه بمغز جوان خمار آورد
ولی برای رقیبت سرایم از در پند
حکایتی که برای کدو چنار آورد
توئیکه دست تو با خامه سیاه نزار
رخ عدو سیه و پیکرش نزار آورد
وفا ز قلب تو بر خویش پایمرد آرد
هنر ز دست بر خویش دستیار آورد
اگر شنیدی موسی ز چوب ثعبان ساخت
وگر شنیدی جادو بسحر مار آورد
یکی ببین ید بیضای خویش را که چسان
عصای مارکش و مار سحر خوار آورد
اگر سلاله آزر بنار نمرودی
بهار و لاله پدید از شرار نار آورد
کف کریم تو با ساعد مساعد فضل
ز زند خامه بجان عدو شرار آورد
شکست دست تو حرز تنست زانکه خضر
شکست کشتی آنرا که برکنار آورد
دل شکسته بود بارگاه بار خدای
هزار بار در آنجا فرود بار آورد
اگر زمانه بکام تو ریخت زهر و سپس
بجام خصم می ناب خوشگوار آورد
بهل که یار دغل باز نیک غره شود
ببخت خویش وز نقشی که در قمار آورد
دارد گیتی که مردم از یکروی
نمود خوار و ازان روی شادخوار آورد
اگر ز یکسو بر کعبتان سه بینی و یک
ز سوی دیگر نقش شش و چهار آورد
بهوش باش که گوساله را فرود آرد
ازین منار کسی کش برین منار آورد
نهنگ را برد از آبشار زی دریا
کسی کش از دل دریا در آبشار آورد
مگر نبینی پرویزن آنچه بر سر داشت
فراز خاک نگونسار و خاکسار آورد
چو ناروا سوی بالا کشاند پستش کرد
چو ناستوده گرامیش داشت خوار آورد
چنانکه گشت فروزنده بخت یار و رهت
ببار فرخ دارای بختیار آورد
جهان فر و سپهر شکوه آنکه خداش
هماره فرخ و فیروزه کامکار آورد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکست دستی کز خامه بس نگار آورد
نگارها ز سر کلک زرنگار آورد
هوش مصنوعی: دست شکسته‌ای که با قلم خود طرح‌ها و نقش‌های زیبا ایجاد کرده، به واقع کارهای هنری بسیاری از خود به جا گذاشته است.
شکست دستی کاندر پرند روم و طراز
هزار سحر مبین، هر دم آشکار آورد
هوش مصنوعی: دست شکسته‌ام که مانند پرنده‌ای در روم، با هر بار طلوع آفتاب هزاران سحر و جادو را به نمایش می‌گذارد.
شکست دستی کز شاهدان حجله طبع
بت بهار در ایوان نوبهار آورد
هوش مصنوعی: دستی که در روزهای بهار از زیبایی‌ها و خوشی‌ها سرشار است، به سراغ عشق و زیبایی می‌آید و در فضایی دلپذیر و نو، آن را با خود می‌آورد.
شکست دستی کاندر سخن ید بیضا
پی شکستن فرعونیان بکار آورد
هوش مصنوعی: دستی که در کلام، معجزه و قدرتی دارد، برای از بین بردن فرعونیان و ظلم آن‌ها به کار می‌آید.
شکست دستی کز یک اشاره در صف باغ
براند زاغ وز مرغان در آن هزار آورد
هوش مصنوعی: دستی که با یک اشاره، زاغی را که در صف باغ است دور می‌کند، می‌تواند هزار پرنده دیگر را نیز از آن محل دور کند.
شکست دستی کز تیغ آبدار زبان
بروز معرکه اعجاز ذوالفقار آورد
هوش مصنوعی: دست شکسته‌ای که از زبان تند و تیزش در معرکه به قدرت و معجزه‌ی ذوالفقار نشان می‌دهد.
شکست دستی کز ساعد و بنان لطیف
بکوه آهن و پولاد انکسار آورد
هوش مصنوعی: دست نازک و ظریف نمی‌تواند به راحتی بر آهن و فولاد غلبه کند و آن را شکست دهد.
شکست دستی کز لوح سیم و شوشه زر
بگرد خانه ما آهنین حصار آورد
هوش مصنوعی: دستی که از جنس نقره و طلا به ما آسیب رسانده بود، حالا برای ما یک دیوار آهنین و استحکام به ارمغان آورده است.
شکست دستی کاندر مشام اهل هنر
چو کاروان ختن نافه ی تتار آورد
هوش مصنوعی: بیت اشاره می‌کند به این که هنرمندان با برخورد به زیبایی و شکوه، مانند کاروانی که از ختن می‌گذرد، احساس شگفتی و تأثیر عمیق می‌کنند. این زیبایی ممکن است به سادگی اثر خاصی بر وجود آنها بگذارد و روح هنری‌شان را جلا بخشد. در واقع، زیبایی یک اثر هنری می‌تواند همانند عطر دلپذیری باشد که اعضای جامعه هنری را به وجد می‌آورد.
شکست دستی کز نور آن یراعه فضل
همی بساعد دانشوران سوار آورد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شکست و ناکامی، نتیجه‌ای از کار و تلاش است که با فضل و دانش همراه شده و به کمک اندیشمندان و دانشوران به پیشرفت و سوار شدن بر مشکلات منجر می‌شود.
هزار بند گسست از طلسم جادویان
هزار معجزه از کلک مشکبار آورد
هوش مصنوعی: هزاران زنجیر از جادوگران شکسته شد و هزاران معجزه توسط دست‌های پرمهر به وجود آمد.
گه مناظره در احتجاج و استدلال
روان خصم دغل را بزینهار آورد
هوش مصنوعی: گاهی در بحث و مناظره، با استفاده از استدلال و دلیل، حریف فریبکار را به چالش می‌کشند و او را در تنگنا قرار می‌دهند.
نمود خیره ز دانش روان بهمنیار
گواژه بر هنر و هوش کوشیار آورد
هوش مصنوعی: بهمنیار با دانش و بینش خود، به شدت بر هنر و هوش کوشیار تأکید کرده است.
نخست گوهر دانش نثار کرد بخلق
دوباره گوهر جان را پی نثار آورد
هوش مصنوعی: نخستین کار دانش این است که به مردم ارائه شود، سپس جان آدمی نیز در ادامه به این بخشش کمک می‌کند.
ای آن ادیب سخندان و نکته سنج بلیغ
که ایزدت بخرد رهنما و یار آورد
هوش مصنوعی: ای آن سخن‌سنج و نکته‌سنج باهوش که خداوند تو را به عنوان راهنما و یاری فرستاده است.
بنان توست که در عرصه کلک راجل را
فراز دوش کمیت سخن سوار آورد
هوش مصنوعی: دستِ توست که در عرصهٔ هنر، قلم را بر دوش کلام سوار کرده و نقشِ دلخواه را به تصویر می‌کشد.
شکست دست تو تنها نه جان ما فرسود
که عالمی را محزون و سوگوار آورد
هوش مصنوعی: خسارتی که بردیم تنها به خود ما محدود نیست؛ بلکه فقدان تو باعث شده که جهان را نیز در اندوه و افسردگی فرو ببرد.
سپهر خورد یمین بر یمین پاک توزان
برای خود شرف و قدر و اعتبار آورد
هوش مصنوعی: آسمان، در بالای دست راست تو، به خاطر تو عزت و مقام و ارزشی به دست آورد.
سپس بنقض یمین شد از آنکه میدانست
یمین تو بهمه مردمان یسار آورد
هوش مصنوعی: سپس به خاطر دانشی که داشت، از سوگند خود عدول کرد، زیرا می‌دانست که سوگند تو باعث می‌شود همه مردم به سمت چپ بروند.
کجا که کسر یمین تو کرد و نقض یمین
ببار یزدان خود را گناهکار آورد
هوش مصنوعی: نمی‌توانی در جایی که خداوند را به گناهکار بودن متهم می‌کنی، از راستگویی خود دست بکشی.
نه با تو تنها کرد این خلاف بلکه بعمد
خلاف گفته و فرمان کردگار آورد
هوش مصنوعی: این کار تنها به خاطر تو نبوده، بلکه عمداً بر خلاف حقایق گفته شده و دستورات خداوند نیز نادیده گرفته شده است.
شکسته بادش تیر و کمان که در نخجیر
هژبر بیشه فرهنگ را شکار آورد
هوش مصنوعی: تیر و کمان به درد نخور شوند، زیرا در شکار، شیر جنگل را به دام انداختند.
بریده بادش ساعد دریده بادش پوست
که دستبرد بران دست استوار آورد
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که به خاطر حمله و هجوم به دست قوی و استوار، پوست و به طور کلی اعضای بدن آسیب دیده و بریده شده است. این آسیب به معنای زخم و صدمه‌ای است که در اثر تلاش برای تجاوز به چیزی به وجود آمده است.
بهم شکست دل و دست باغبان بهار
سرشک خونین از چشم جویبار آورد
هوش مصنوعی: دل شکستگی و غم باغبان بهار، اشکی خونین را از چشمه جاری به همراه دارد.
تو در قطار بنی نوع خود چنانستی
که شیر را بشتر کس بیک قطار آورد
هوش مصنوعی: تو در میان انسان‌ها به گونه‌ای هستی که مانند شیر هستی که تنها یک نفر قادر است او را به صفی از دیگران بیاورد.
اگر صداع برد ابله از تو باک نه زانک
شراب کهنه بمغز جوان خمار آورد
هوش مصنوعی: اگر دردسری از نادانی دیگران برایت پیش بیاید، نگران نباش؛ زیرا شراب کهنه می‌تواند بر جوانان تاثیری عمیق و خمارآور بگذارد.
ولی برای رقیبت سرایم از در پند
حکایتی که برای کدو چنار آورد
هوش مصنوعی: اما برای دشمنم داستانی می‌گویم که برای کدو و چنار روایت شده است.
توئیکه دست تو با خامه سیاه نزار
رخ عدو سیه و پیکرش نزار آورد
هوش مصنوعی: تو که با دست خود، چهره زشت دشمن را با رنگ سیاه به تصویر کشیده‌ای.
وفا ز قلب تو بر خویش پایمرد آرد
هنر ز دست بر خویش دستیار آورد
هوش مصنوعی: وفا و صداقت از دل تو به من قدرت می‌دهد و هنر و مهارت از دست تو به من یاری می‌رساند.
اگر شنیدی موسی ز چوب ثعبان ساخت
وگر شنیدی جادو بسحر مار آورد
هوش مصنوعی: اگر شنیدی موسی با چوبش کبریتی به نام ثعبان ایجاد کرد و یا اگر شنیدی که جادوگری با سحرش مار را به وجود آورد، اینها همه نشانه‌هایی از قدرت و هنر خارق‌العاده هستند.
یکی ببین ید بیضای خویش را که چسان
عصای مارکش و مار سحر خوار آورد
هوش مصنوعی: ببین که چطور دست قدرت خود را نشان می‌دهد؛ چگونه عصای او به مار تبدیل می‌شود و سحر و جادو را تحت کنترل خود می‌گیرد.
اگر سلاله آزر بنار نمرودی
بهار و لاله پدید از شرار نار آورد
هوش مصنوعی: اگر نواده آزر (پدر ابراهیم) از آتش نمرود (فرمانروای ستمگر) به دنیا آید، بهاری پر از گل و زیبایی را به وجود می‌آورد.
کف کریم تو با ساعد مساعد فضل
ز زند خامه بجان عدو شرار آورد
هوش مصنوعی: دست بخشنده تو با کمک نعمت، از قلمی که به زندگی دشمنان می‌افزاید، آتش برمی‌افروزد.
شکست دست تو حرز تنست زانکه خضر
شکست کشتی آنرا که برکنار آورد
هوش مصنوعی: اگر دستت شکست بخورد، سبب نجات تو خواهد شد، همانطور که خضر (نبی) کشتی را شکست تا جان سرنشینانش را نجات دهد.
دل شکسته بود بارگاه بار خدای
هزار بار در آنجا فرود بار آورد
هوش مصنوعی: دل شکسته بارها در برابر خداوند نشسته و از او طلب کمک و رحمت کرده است.
اگر زمانه بکام تو ریخت زهر و سپس
بجام خصم می ناب خوشگوار آورد
هوش مصنوعی: اگر دنیا به تو سختی و زجر برساند، بدان که در نهایت، دشمنان تو نیز به عذاب خواهند افتاد و نوشیدن از خوشی‌ها و لذت‌ها برای آنها دشوار خواهد شد.
بهل که یار دغل باز نیک غره شود
ببخت خویش وز نقشی که در قمار آورد
هوش مصنوعی: اجازه بده که محبوب فریبکار به خوبی به بخت خود مغرور شود، و از نقشی که در قمار به نمایش گذاشته است، خوشحال باشد.
دارد گیتی که مردم از یکروی
نمود خوار و ازان روی شادخوار آورد
هوش مصنوعی: جهان به گونه‌ای است که گاهی انسان‌ها را در وضعیتی تحقیر شده و ناامید قرار می‌دهد و گاهی هم آنها را به خوشی و شادابی می‌کشاند.
اگر ز یکسو بر کعبتان سه بینی و یک
ز سوی دیگر نقش شش و چهار آورد
هوش مصنوعی: اگر از یک سو به کعبه نگاه کنی و سه چیز ببینی و از سوی دیگر نشانه‌های دیگری را مشاهده کنی، این نشان‌دهنده وجود دیدگاه‌ها و برداشت‌های مختلف است.
بهوش باش که گوساله را فرود آرد
ازین منار کسی کش برین منار آورد
هوش مصنوعی: مواظب باش که کسی از بالای این منار گوساله را پایین نفرستد، چون این کار تنها از کس خاصی برمی‌آید که بتواند آن را به اینجا بیاورد.
نهنگ را برد از آبشار زی دریا
کسی کش از دل دریا در آبشار آورد
هوش مصنوعی: کسی نهنگی را از عمق دریا به سطح آب آورد و به جایی رساند که آبشار زیبایی وجود داشت.
مگر نبینی پرویزن آنچه بر سر داشت
فراز خاک نگونسار و خاکسار آورد
هوش مصنوعی: آیا نمی‌بینی که پرویز، کسی که به بزرگی و عظمت معروف بود، چگونه سرنوشتش به چالش کشیده شد و به خاک افتاد؟
چو ناروا سوی بالا کشاند پستش کرد
چو ناستوده گرامیش داشت خوار آورد
هوش مصنوعی: وقتی کسی عمل ناپسندی انجام دهد، ممکن است به نظر دیگران برای مدتی بالا بیاید، اما در واقع خود را در نظر مردم بی‌ارزش و خوار می‌کند، همان طور که چیزی بی‌استحقاق به جایگاه بلندی برسد، اما در نهایت به او بی‌احترامی می‌شود.
چنانکه گشت فروزنده بخت یار و رهت
ببار فرخ دارای بختیار آورد
هوش مصنوعی: همانطور که بخت خوب تو روشن و شکوفا شد، راهت پربار و پر از نعمت‌های خوشبختی است.
جهان فر و سپهر شکوه آنکه خداش
هماره فرخ و فیروزه کامکار آورد
هوش مصنوعی: دنیا با زیبایی و عظمت خود، جلال و شکوهی دارد که خداوند همواره به آن خوشبختی و موفقیت ارزانی می‌دارد.