شمارهٔ ۱۲ - راز تیموری
بشنو ای فرزند تا ازین دفتر
خانمت از بر راز تیموری
یک گروهی را بینم اندر سر
جقه عدل است تاج منصوری
حرفشان باشد سکه اندر زر
حکمشان جاری در همه کشور
کس نگوید چون کس نپیچد سر
چون رسد زایشان حکم و دستوری
دیگران را قول ناروا جستی
گرچه شاهان بر تخت عاجستی
لیک اخراج از تخت و تاجستی
میکشد زین با دشمنان کوری
ذوالفقار آنروز می کشد افزون
پیکر شکاک می کشد در خون
با اجل نزدیک با فنا مقرون
از طریق حق هر کرا دوری
آید آن شیری کز ره معراج
از نبی بگرفت خاتمش را باج
بسته خواهد شد راه حج بر حاج
ثبت طومار است حکم مجبوری
آنکه در محشر صاحب اورنگ
یار موتش کین با یموتش جنگ
ذوالفقار او گیرد از خون رنگ
سوسنش گردد چون گل سوری
آتشی بینم اندر آن هنگام
از ثری تا عرش از افق تا بام
خلق عالم را پیکر و اندام
می بسوزد چون شمع کافوری
یار گردد روم با فرنگی زود
هندو ارمن را می کند نابود
هم یهودی هم داسن ارنائود
شور چنگیزی است قتل تیموری
مردمان کوه ساکنان یم
مکه و تفلیس تا یموت از غم
مات و خوار و زار درهم و برهم
غرق اندوهند جفت رنجوری
هر که در دنیا واجب التعظیم
بر سریر عدل می شود تسلیم
بندگی سازد شاهش هفت اقلیم
ور سلیمان است می کند موری
ذوالفقارا از ظلم می کند بنیاد
خاک شکاکان می دهد بر باد
تا نهند از سر تا برند از یاد
نشاء خمر و شور مخموری
بندگان بیدار روزگار آزاد
در مراد خویش دوستان دلشاد
مملکت آباد رسته از بیداد
چون دل مؤمن چون رخ حوری
خاطر تیمور آنزمان شاد است
باقی آن عصر دوره داد است
از ادیب این راز روشن افتاده است
ز آنکه مستان را نیست مستوری
شمارهٔ ۱۱: باری اندر دین چو من حیران شدمشمارهٔ ۱۳ - خبر دادن تیمور از انقلاب روس: سال سی و شش نهد شاه آزادی برخش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فع فاعلاتن فع
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بشنو ای فرزند تا ازین دفتر
خانمت از بر راز تیموری
هوش مصنوعی: ای فرزند، گوش کن تا از این کتاب برایت بگویم که رازی درباره تیموریان در آن نهفته است.
یک گروهی را بینم اندر سر
جقه عدل است تاج منصوری
هوش مصنوعی: یک جمعیتی را میبینم که بر سرشان نشانه از عدالت است و نشانی از مقام و بزرگی دارند.
حرفشان باشد سکه اندر زر
حکمشان جاری در همه کشور
هوش مصنوعی: کلام آنها مانند سکهی زر بود که اعتبار و ارزش دارد و قوانینشان در تمام کشور اجرا میشود.
کس نگوید چون کس نپیچد سر
چون رسد زایشان حکم و دستوری
هوش مصنوعی: هیچکس نمیگوید که چگونه باید سر کسی را پیچاند، زمانیکه فرمان و دستوری از آنها برسد.
دیگران را قول ناروا جستی
گرچه شاهان بر تخت عاجستی
هوش مصنوعی: دیگران را به وعدههای بیاساس فریب ندهی، حتی اگر خودت در مقامی بلند و با قدرت باشی.
لیک اخراج از تخت و تاجستی
میکشد زین با دشمنان کوری
هوش مصنوعی: اما طرد شدن از مقام و سلطنت، تو را به این میکشاند که با دشمنان نابینایی روبرو شوی.
ذوالفقار آنروز می کشد افزون
پیکر شکاک می کشد در خون
هوش مصنوعی: در آن روز، شمشیر ذوالفقار با قدرت بر دشمنانی که در تردید هستند، فرود میآید و آنها را به خونی که بر زمین ریخته میشود، میکشاند.
با اجل نزدیک با فنا مقرون
از طریق حق هر کرا دوری
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ به ما نزدیک است و با فنا (نابودی) ارتباط برقرار کردهایم، از راهی که حق به ما نشان داده، هر کس که از آن دور باشد.
آید آن شیری کز ره معراج
از نبی بگرفت خاتمش را باج
هوش مصنوعی: شخصی از آسمان میآید که با مقام و جایگاهی بلند، نشانهای ویژه از پیامبر را به دست آورده است.
بسته خواهد شد راه حج بر حاج
ثبت طومار است حکم مجبوری
هوش مصنوعی: راه حج برای زائران بسته خواهد شد، چرا که ثبت نام آن به عنوان یک حکم الزامی مشخص شده است.
آنکه در محشر صاحب اورنگ
یار موتش کین با یموتش جنگ
هوش مصنوعی: کسی که در روز قیامت صاحب مقام و قدرت است، برایش جنگ با مرگ موضوعی عادی و طبیعی است.
ذوالفقار او گیرد از خون رنگ
سوسنش گردد چون گل سوری
هوش مصنوعی: ذوالفقار (شمشیر حضرت علی) او به رنگ خون گرفته و رنگ سوسن مانند گل سرخ میشود.
آتشی بینم اندر آن هنگام
از ثری تا عرش از افق تا بام
هوش مصنوعی: در آن زمان، نوری را میبینم که از زمین تا آسمان، از افق تا بالای ساختمانها گسترده شده است.
خلق عالم را پیکر و اندام
می بسوزد چون شمع کافوری
هوش مصنوعی: به نظر میرسد مردم جهان مانند شمعی هستند که با کافور میسوزند و این سوختن بهسرعت و بهطور طبیعی اتفاق میافتد.
یار گردد روم با فرنگی زود
هندو ارمن را می کند نابود
هوش مصنوعی: دوست میشود که به زودی با غربیها رفتوآمد کند، اما به سرعت هندوها را در برابر ارامنه نابود میکند.
هم یهودی هم داسن ارنائود
شور چنگیزی است قتل تیموری
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره به همزمانی و همپوشانی دو فرهنگ یا قومیت دارد و به ویژه به تشدیداتی در تاریخ اشاره میکند. به نحوی بیان میکند که در زیر سایهی حضور یهودیان و دیگر اقوام، میان دو فرهنگ تضادهایی وجود دارد و این تضادها منجر به ناآرامی و نزاعی سخت میشود که یادآور دوران تهاجم چنگیز و قتلعامهایی است که در تاریخ به وقوع پیوسته. این نوعی هشدار به اهمیت تفاهم و همزیستی میان اقوام است.
مردمان کوه ساکنان یم
مکه و تفلیس تا یموت از غم
هوش مصنوعی: مردم کوه، ساکنان مکه و تفلیس هستند و تا زمان مرگشان از غم رنج میبرند.
مات و خوار و زار درهم و برهم
غرق اندوهند جفت رنجوری
هوش مصنوعی: آنها در شرایطی نامساعد و ناامید به سر میبرند و غرق در غم و اندوه هستند.
هر که در دنیا واجب التعظیم
بر سریر عدل می شود تسلیم
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا شایستهی احترام و بزرگواری باشد، در برابر تخت عدالت تسلیم میشود.
بندگی سازد شاهش هفت اقلیم
ور سلیمان است می کند موری
هوش مصنوعی: اگر کسی در مقام بندگی خداوند باشد، حتی اگر سلطانی چون سلیمان هم باشد، میتواند به اندازه یک مورچه نیز به او خدمت کند. این بیان نشاندهنده عظمت خداوند و ناچیز بودن بندگی در برابر اوست.
ذوالفقارا از ظلم می کند بنیاد
خاک شکاکان می دهد بر باد
هوش مصنوعی: ذوالفقار به ظلم میپردازد و پایههای زمین را برای شکاکان خراب میکند.
تا نهند از سر تا برند از یاد
نشاء خمر و شور مخموری
هوش مصنوعی: بیخود از سر تا پا در مستی غرق شوند و هیچکس یادشان نرود که در چه حالی هستند.
بندگان بیدار روزگار آزاد
در مراد خویش دوستان دلشاد
هوش مصنوعی: روزگار افرادی که بیدار و هوشیارند، آزاد بوده و به آرزوهای خود دست مییابند و دوستانشان نیز از این بابت خوشحال هستند.
مملکت آباد رسته از بیداد
چون دل مؤمن چون رخ حوری
هوش مصنوعی: کشور آباد از ظلم و ستم دور است، مانند دلی که پر از ایمان باشد و مانند چهره زیبای حوری.
خاطر تیمور آنزمان شاد است
باقی آن عصر دوره داد است
هوش مصنوعی: در آن زمان، دل تیمور خوشحال است و باقی آن دوران، دورهای پر از عدالت و انصاف است.
از ادیب این راز روشن افتاده است
ز آنکه مستان را نیست مستوری
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که درک این حقیقت که مستان (کسانی که در حال مستیاند) چیزی را پنهان نمیکنند، به ادیب رسیده است. به عبارت دیگر، مستان به خاطر حالت خود، از چیزی شانه خالی نمیکنند و رازهایشان کاملاً واضح و روشن است.