تکه ۵۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان - تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم - گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود - بی نشانی که صواب آید ازو دادن نشان
چند گاهی عاشقی برزیدم و پنداشتم - خویشتن شهره بکرده کو چنین و من چنان
در حقیقت چون بدیدم زو خیالی هم نبود - عاشق و معشوق من بودم ببین این داستان
***
فا ساختن و خوی خوش و صفراهیچ - تا عشق میان ما بماند بیپیچ
***
[یزدانپناه عسکری]
جریان خطوتان یا قدمان فقد وصلت است (54:75.130.131.135.396.397و34:48) است و شیخ گفته یک قدم است نه دو قدم وآن یک قدم " حذف منیت {(من معمولی= آگاهی عادی)(7:77)، خودبینی بود که نخستین بار انسان را از روح جدا کرد(8:181)} است، و بسیار زیبا مسئله را فاکتورگیری کرده است، و این منیت که شیخ گفته ریشه طلبیدن دنیا وعقبی است که آن دو قدمی است و وقتی "نفس و منیت" نماند طبعاً دیگر انسان دنیا و عقبی را نمی خواهد واینجا با دو تفسیربسیار زیبا که ترکیبی از انتزاع ومعنای لغوی است روبرو هستیم که هردو درست وزیبا هستند و هر دو به دو دیدگاه مختلف تعلق دارند: 1- دیدگاه شمس تبریزی: می گوید نباید راه دور بروی وباید به نزدیک یعنی خودت توجه کنی. 2- شیخ ابوسعید: می گوید حتی نیاز به برداشتن دو قدم هم نیست وفقط یک قدم بردار ومنیت و نفسانیت خود را ترک کن، که البته شاید دیدگاه شمس تبریزی برای عوام قابل فهم تر و راهبردی تر باشد، ولی دیدگاه شیخ ابوسعید با حال تر و لغوی تر و بازیگوشانه تر اسـت چون او به شدت واژه باز بوده است و حتی در ادامه واژه بازی خود حرف "کما و همه نعمتی " را تغییر داده و می گوید از خود و منیت کوتاه بیائید و در آن صورت تازه متوجه قابلیت و تمامیت نفس خود می شوید. "کما" نوعی سبزی وآن فروشنده کمای خود را جار می زده و بوسعید از آن سود جسته و به صورت "کم + آی" گرفته، آن فروشنده دوره گرد که از کوچه رد می شده و از در خانقاه عبور می کرده از "مظـــــــاهر اقتدار" محسوب می شود "برای شیخ" و همزمان حرف شیخ "کم آئید و همه شمائید" برای عده ای که گیرنده بوده اند، جزء "در زدن روح" محسوب می شود.]