گنجور

شمارهٔ ۱۷

دل ترک عشق آن بت دلجو نمی‌کند
من ترک عشق می‌کنم و او نمی‌کند
بر دیده‌ام نشین نفسی زآن که باغبان
بی‌سرو لذتی ز لب جو نمی‌کند
مایل به دیگران شود از منع من، بلی
بی‌یاد نخل میل به هرسو نمی‌کند
بی‌عشق حسن را نبود قدر و قیمتی
خار از گلی به است، کو کس بو نمی‌کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل ترک عشق آن بت دلجو نمی‌کند
من ترک عشق می‌کنم و او نمی‌کند
هوش مصنوعی: دل من به دنبال عشق آن معشوقه دل‌سوز نیست، من از عشق دست می‌کشیم اما او چنین کاری نمی‌کند.
بر دیده‌ام نشین نفسی زآن که باغبان
بی‌سرو لذتی ز لب جو نمی‌کند
هوش مصنوعی: بر چشمانم بنشین، زیرا باغبان بی‌درخت از کنار جوی هیچ لذتی نمی‌برد.
مایل به دیگران شود از منع من، بلی
بی‌یاد نخل میل به هرسو نمی‌کند
هوش مصنوعی: اگر از من مانع نشود، دلش به سمت دیگران می‌رود. اما بدون یادآوری، مثل نخل که نمی‌تواند به سمت‌های مختلف متمایل شود.
بی‌عشق حسن را نبود قدر و قیمتی
خار از گلی به است، کو کس بو نمی‌کند
هوش مصنوعی: حسن بدون عشق ارزش و اهمیتی ندارد و بی‌عشق، مانند خار است که به هیچ وجه به اندازهٔ گل ارزشمند نیست؛ چرا که هیچ کسی بوی آن را نمی‌شنود.