گنجور

شمارهٔ ۱

نموده صبح صادق جامه پاره
فتاد، لرزه بر جان ستاره
در آن مجلس که خلد جاودان بود
ز آثار جمالش هم چنان بود
که گر از چشم پابیرون نهادی
نگه چون مست از پا اوفتادی
چو عکس آن رخ چون سیم ساده
فتاده دیدم اندر جام باده
گمان بردم که خورشید جهان‌تاب
ز شرمش سر فرو برداست در آب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نموده صبح صادق جامه پاره
فتاد، لرزه بر جان ستاره
هوش مصنوعی: طلوع صبح روشن، لباس پاره‌ای را به نمایش گذاشت و ستاره را به لرزه انداخت.
در آن مجلس که خلد جاودان بود
ز آثار جمالش هم چنان بود
هوش مصنوعی: در آن محفل که همواره زیبا و شاداب است، زیبایی‌های او همچنان حس می‌شود.
که گر از چشم پابیرون نهادی
نگه چون مست از پا اوفتادی
هوش مصنوعی: اگر از چشمان زیبایت نگاهی به من بیندازی، مانند کسی که از مستی به زمین افتاده، بی‌اختيار و سرگردان خواهم شد.
چو عکس آن رخ چون سیم ساده
فتاده دیدم اندر جام باده
هوش مصنوعی: وقتی در جام می‌نگریستم، تصویری شبیه به آن چهره زیبا و بی‌نقصی را دیدم که مانند نقره‌ای صاف جلوه‌گر شده بود.
گمان بردم که خورشید جهان‌تاب
ز شرمش سر فرو برداست در آب
هوش مصنوعی: گمان کردم که خورشید درخشانی به خاطر شرمش، سر خود را در آب فرو برده است.