گنجور

شمارهٔ ۴۱

شعله ی شوق تو از پا ننشیند به عبث
هردمم غوطه دهد اشک به دریای دگر
هر زمان از طرفی جلوه کند زان هردم
همچو دیوانه فهم روی به صحرای دگر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شعله ی شوق تو از پا ننشیند به عبث
هردمم غوطه دهد اشک به دریای دگر
هوش مصنوعی: شوق تو همیشه در وجودم شعله‌ور است و من بارها و بارها با اشک‌هایم، حس عمیق و دردناکی را تجربه می‌کنم که مرا به عواطف و احساسات جدیدی رهنمون می‌سازد.
هر زمان از طرفی جلوه کند زان هردم
همچو دیوانه فهم روی به صحرای دگر
هوش مصنوعی: هر بار که زیبایی و جلوه‌ای از آن معشوق به من نمایان می‌شود، همچون دیوانه‌ای می‌مانم که پیوسته به سمت دشت و مکان‌های تازه‌ای می‌روم.