گنجور

شمارهٔ ۱

چشم ترم به آب رسانیده آب را
حاجت نشد به رفتن دریا سحاب را
وصل تو را زبخت سیه چون طلب کنم
از شب طلب نکرده کسی آفتاب را
بر رغم من بود که نقاب افکند به رخ
باید کشید منتی از من نقاب را
مقصود دل ز گریه فنا نیست و بس
از زخم نیست گریه بر آتش کباب را
مشکل اگر جهان حذر از اشک من کند
بیمی ز سیل نیست سرای خراب را
گیرم غمم به خواب گذارد چه سان دهم
جا در حریم عکس رخ یار خواب را
هرکس که آشنای تو بیگانه نیست
بیگانگی ز چشمم از آن است خواب را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم ترم به آب رسانیده آب را
حاجت نشد به رفتن دریا سحاب را
هوش مصنوعی: چشمان خیسم به آب رسیده، اما دیگر نیازی به سفر دریا برای باران وجود ندارد.
وصل تو را زبخت سیه چون طلب کنم
از شب طلب نکرده کسی آفتاب را
هوش مصنوعی: اگر بخواهم تو را که بخشی از زندگی‌ام هستی، از سرنوشت بد بپرسم، چه فایده‌ای دارد؟ کسی در دل شب که درخواستی ندارد، چگونه می‌تواند آفتاب را بخواهد؟
بر رغم من بود که نقاب افکند به رخ
باید کشید منتی از من نقاب را
هوش مصنوعی: با وجود اینکه نقاب بر چهره‌ام گذاشته‌اند، باید این نقاب را برداشت و نشان داد. باید از من انتظاری نباشد که زیر این نقاب پنهان بمانم.
مقصود دل ز گریه فنا نیست و بس
از زخم نیست گریه بر آتش کباب را
هوش مصنوعی: دل دردی را که احساس می‌کند تنها با گریه نمی‌تواند از بین ببرد و این اشک‌ها به خاطر درد ناشی از زخم نیست. گریه کردن بر دردهای عمیق مانند سوزش آتش است که هیچ تاثیری بر تسکین درد ندارد.
مشکل اگر جهان حذر از اشک من کند
بیمی ز سیل نیست سرای خراب را
هوش مصنوعی: اگر دنیا از گریه‌هایم فرار کند، نگران نیستم که خانه ویرانم به سیلاب بیفتد.
گیرم غمم به خواب گذارد چه سان دهم
جا در حریم عکس رخ یار خواب را
هوش مصنوعی: اگر غمم در خواب مرا رها کند، چگونه می‌توانم در حریم تصویر خواب یارم جا بگیرم؟
هرکس که آشنای تو بیگانه نیست
بیگانگی ز چشمم از آن است خواب را
هوش مصنوعی: هر کسی که با تو آشنا باشد، هیچ غریبه‌ای نیست. بیگانگی‌ای که من احساس می‌کنم، ناشی از خواب آلودگی من است.