شمارهٔ ۲۴
دامنم دریای خون زین چشم خون پالاستی
هرکه چشمش ابر باشد دامنش دریاستی
ابر می گویند برمی خیزد از دریا و بس
در غمت ما را ز ابر دیده دریاخاستی
در سفال چرخ بینند اشک گلگون مرا
از برون کرّوبیان چون می که در میناستی
داشت دل در سر که روزی چند پیماید جهان
خون شد از جوری که رسم گنبد میناستی
این همان خون است کز مژگان تر میریزدم
اشک خونینم ازین معنی جهان پیماستی
از درستی صد شکست آمد مرا در عهد ما
راستی را نیست چیزی بهتر از دریاستی
باورت ناید به بین اینک هلال بدر را
کز کجی افزونی آید وز درستی کاستی
خوف دریا گرنه سنگ راه گردیدی مرا
سال ها بودی که هندم مسکن و ما واستی
چون نباشد خوفم از دریا که تا من بوده ام
جمله محنتهای من زین چشم چون دریاستی
ای که می گویی وفا و کیمیا عنقا بود
کاش عنقا بود ممکن بودی از عنقاستی
گر برت آشفته گفتم حال دل از من مرنج
من نمی دانم چه می گویم خدا داناستی
موسی کاظم امام هفتمین کز مهر او
سینه ام روشن چو طور از آتش موسی ستی
مردمان گویند آتش الطف ارکان بود
زین سبب او را زارکان جای بر بالاستی
من چنین دانم که می ماند برای روشنش
فرق او از فخر این پیوسته گردون ساستی
این چنین کین سفله طبعان رنگند و بوی
در زمان ما که گردون دشمن داناستی
کافرم گر با چنین دانش کشش می برد نام
گرنه لفظ بوی جزء بوعلی سیناستی
مجملاً نگذاشت بخت بد که بردارم قدم
وین زمان اندر کفم نه این و نه دنیاستی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دامنم دریای خون زین چشم خون پالاستی
هرکه چشمش ابر باشد دامنش دریاستی
هوش مصنوعی: به چشم من خون جاری است و دامنم مثل دریا پر از درد و احساسات است. هر کسی که دلش پر از غم و اندوه باشد، مانند من دامنش پر از اشک خواهد بود.
ابر می گویند برمی خیزد از دریا و بس
در غمت ما را ز ابر دیده دریاخاستی
هوش مصنوعی: میگویند که ابر از دریا بلند میشود، اما تو با اشکهای ما، دریا را از آسمان به وجود آوردهای.
در سفال چرخ بینند اشک گلگون مرا
از برون کرّوبیان چون می که در میناستی
هوش مصنوعی: در چرخ سفالگری، اشکهای سرخ و غمگین مرا میبینند، مانند می که در ظرف شیشهای قرار دارد و فرشتگان آن را از بیرون مشاهده میکنند.
داشت دل در سر که روزی چند پیماید جهان
خون شد از جوری که رسم گنبد میناستی
هوش مصنوعی: دل انسان در زندگی به سفر میپردازد، اما به خاطر رفتارهای نادرست و ظلمهای موجود در جهان، او را به غم و درد دچار میکند.
این همان خون است کز مژگان تر میریزدم
اشک خونینم ازین معنی جهان پیماستی
هوش مصنوعی: این اشکهایی که از چشمانم میریزد، همان خون است که درونم را میسوزاند و به من نشان میدهد که جهان پر از درد و رنج است.
از درستی صد شکست آمد مرا در عهد ما
راستی را نیست چیزی بهتر از دریاستی
هوش مصنوعی: از صد دردی که کشیدم، به حقیقت پی بردم که در رابطهامان، دیگر راستگویی وجود ندارد و هیچ چیز بهتر از عمق دریا نیست.
باورت ناید به بین اینک هلال بدر را
کز کجی افزونی آید وز درستی کاستی
هوش مصنوعی: اگر به دقت نگاه کنی، متوجه میشوی که به دلیل کجی و نادرستی، هلال ماه نمیتواند به زیبایی و درستی بدر کامل برسد.
خوف دریا گرنه سنگ راه گردیدی مرا
سال ها بودی که هندم مسکن و ما واستی
هوش مصنوعی: ترس از دریا باعث شده که نتوانم به تو برسم، اما سالهاست که در هند زندگی میکنم و از تو دور افتادهام.
چون نباشد خوفم از دریا که تا من بوده ام
جمله محنتهای من زین چشم چون دریاستی
هوش مصنوعی: وقتی که از دریا نترسم، چون همیشه همه مشکلات و سختیهای من مانند این دریا بودهاند.
ای که می گویی وفا و کیمیا عنقا بود
کاش عنقا بود ممکن بودی از عنقاستی
هوش مصنوعی: تو که میگویی وفا همانند کیمیا است و پیدا کردن آن دشوار است، ای کاش واقعا کیمیا وجود داشت؛ چون اگر چنین بود، ممکن بود وفا هم وجود داشته باشد.
گر برت آشفته گفتم حال دل از من مرنج
من نمی دانم چه می گویم خدا داناستی
هوش مصنوعی: اگر در مورد حال دلم با تو صحبت کردم و تو ناراحت شدی، نگران نباش. من خودم هم نمیدانم چه میگویم و فقط خداست که از حال من باخبر است.
موسی کاظم امام هفتمین کز مهر او
سینه ام روشن چو طور از آتش موسی ستی
هوش مصنوعی: موسى کاظم، امام هفتم، در دل من نور و روشنی آورده است، مانند کوه طور که از آتش موسى روشن شده است.
مردمان گویند آتش الطف ارکان بود
زین سبب او را زارکان جای بر بالاستی
هوش مصنوعی: مردم میگویند آتش لطیفترین عنصر است و به همین خاطر او را بر بالاترین جایگاه قرار دادهاند.
من چنین دانم که می ماند برای روشنش
فرق او از فخر این پیوسته گردون ساستی
هوش مصنوعی: من بر این باورم که ویژگی خاص او همیشه باقی میماند، حتی اگر دنیا و مروتهای آن تغییر کند.
این چنین کین سفله طبعان رنگند و بوی
در زمان ما که گردون دشمن داناستی
هوش مصنوعی: در زمان ما، افرادی ناشایست و پست به ظاهر و رفتار خود پرداختهاند و این نشان میدهد که زمانه ما به سوئی رفته است که دشمنی بر ما سایه افکنده.
کافرم گر با چنین دانش کشش می برد نام
گرنه لفظ بوی جزء بوعلی سیناستی
هوش مصنوعی: اگر من کافر هستم و با چنین دانشی از خود کشش و جاذبه نشان میدهم، پس نامی از من نمیبرد. در غیر این صورت، عبارتها و واژهها تنها نشاندهندهی بخشی از دانش بوعلی سینا هستند.
مجملاً نگذاشت بخت بد که بردارم قدم
وین زمان اندر کفم نه این و نه دنیاستی
هوش مصنوعی: بخت بد اجازه نداد که من قدمی بردارم، و اکنون در دست من نه این زمان است و نه دنیای دیگری.