دوستی نگذشت جز دوست و دیگر همه آوار٭
ذاکر و مذکور یکی، ورسم ذکر ازو یادگار.
الهی! فریاد از یاد مداره و دیدار بهنگام ٭ و آشنائی بنشان و دوستی بیپیغام. و از یاد پیش از محبت والهی آمیختن دریاد.
الهی! چه یاد کنم کی همه یارم ٭ من خرمن نشان خود فراباد نهادم بهانه، من بهانه چون شویم ٭ و کی گفت علتست چون گویم؟ چه سود از علو کوشش و پاداش ٭ که مولی فرا بودنی گفت که باش.
الهی! جز تو ترا کی ستاید ٭ در یاد جز از تو کس نماند
جز تو ترا که داند؟ ٭ هیچ کس نتواند
و هر که ترا بخود جوید ٭ بر سزای خود فرو ماند.
ترا بتو از تو ترا میجویند ٭ و باتو بتو از تو ترا میگویند.
بیننده گنگ است و آگاه گویاست ٭ بینا در دیده غرق است و پرکنده جویاست. واله شیخ بوده بسامره، سید از قدیمان مشایخ از پیران سری سقطی. شیخ الاسلام گفت کی شیخ بوالحسن بشری ٭ مرا گفت: که شیخ بوالحسین همدانی گفت ، کی بوطبیب بن جعفر گفت، کی شجاع صوفی گفت، که سری سقطی ٭: که بسامره شدم بمسأله بواله، سالی آنجا بماندم تا در وی جای آن یافتم گفتم: آن معرفت کی ورای آن معرفت نیست چیست؟ گفت: آنک اللّه نزدیکتر همه چیز دانی بخود و دوستر همه چیز.
شیخ الاسلام گفت قدس اللّه روحه: کی سخن پیشینه تمام بود، دیگر عطف بود، باز داشتن و پوشیدن یعنی تلبیس را، تا دران پیشینه لفظ بتواند شنید یعنی در قرب. ازینجا بمعرفت باز باید شد. واللّه اعلم.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوستی نگذشت جز دوست و دیگر همه آوار٭
هوش مصنوعی: دوستی جز دوست باقی نمیماند و همه چیز دیگر فقط ویرانی است.
ذاکر و مذکور یکی، ورسم ذکر ازو یادگار.
هوش مصنوعی: ذاکر و مذکور یکی هستند و رسم یادآوری آنها یک میراث است.
الهی! فریاد از یاد مداره و دیدار بهنگام ٭ و آشنائی بنشان و دوستی بیپیغام. و از یاد پیش از محبت والهی آمیختن دریاد.
هوش مصنوعی: خدایا! از یاد بردن ملاقاتهای به موقع و خاطرات آشنا فریاد میزنم. کاش دوستی بدون هیچ پیام و مقدمهای داشته باشم. و پیش از اینکه به محبت دچار شوم، یاد تو در دل من بنشیند.
الهی! چه یاد کنم کی همه یارم ٭ من خرمن نشان خود فراباد نهادم بهانه، من بهانه چون شویم ٭ و کی گفت علتست چون گویم؟ چه سود از علو کوشش و پاداش ٭ که مولی فرا بودنی گفت که باش.
هوش مصنوعی: الهی! من چگونه یاد تو را کنم، در حالی که همه دوستانم به یاد تو هستند. من به خاطر تو، همه زندگی و آرزوهایم را به خطر انداختهام. حالا وقتی بخواهم به تو بپردازم، آیا بهانهای برای این کار هست؟ و چه فایدهای دارد وقتی که تلاش و پاداش من در نهایت به ذکر تو ختم میشود، در حالی که مولایمان تنها گفت که باید در وجود داشتن بمانیم؟
الهی! جز تو ترا کی ستاید ٭ در یاد جز از تو کس نماند
هوش مصنوعی: ای خداوند! هیچکس جز تو شایسته ستایش نیست و در یاد هیچکس دیگر جز تو باقی نمانده است.
جز تو ترا که داند؟ ٭ هیچ کس نتواند
هوش مصنوعی: تنها تو هستی که میدانی، هیچ کس دیگری قادر به دانستن نیست.
و هر که ترا بخود جوید ٭ بر سزای خود فرو ماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال تو باشد، در نهایت به نتیجه و دستاورد خودش خواهد رسید.
ترا بتو از تو ترا میجویند ٭ و باتو بتو از تو ترا میگویند.
هوش مصنوعی: آنها به دنبال تو میگردند و درباره تو صحبت میکنند.
بیننده گنگ است و آگاه گویاست ٭ بینا در دیده غرق است و پرکنده جویاست. واله شیخ بوده بسامره، سید از قدیمان مشایخ از پیران سری سقطی. شیخ الاسلام گفت کی شیخ بوالحسن بشری ٭ مرا گفت: که شیخ بوالحسین همدانی گفت ، کی بوطبیب بن جعفر گفت، کی شجاع صوفی گفت، که سری سقطی ٭: که بسامره شدم بمسأله بواله، سالی آنجا بماندم تا در وی جای آن یافتم گفتم: آن معرفت کی ورای آن معرفت نیست چیست؟ گفت: آنک اللّه نزدیکتر همه چیز دانی بخود و دوستر همه چیز.
هوش مصنوعی: بینندهای که نمیداند در واقع آگاه است و حرفهایش روشن است. کسی که میبیند، کاملاً در حال مشاهده است و در جستجوی معناست. یک شخص عارف در شهر بسامره بوده است، و سیدها از قدیمالایام به او اشاره کردهاند. شیخ الاسلام به من گفت که شیخ بوالحسن بشری، که به من گفت شیخ بوالحسین همدانی نیز گفت. سپس بوطبیب بن جعفر و شجاع صوفی هم صحبت کردند. در مورد سری سقطی نیز، من به بسامره رفتم تا درباره مسئله بواله تحقیق کنم و یک سال در آنجا ماندم تا درک بهتری پیدا کنم. از او پرسیدم که این معرفتی که فراتر از معرفتهای دیگر است، چیست؟ او پاسخ داد که خداوند از همه چیز نزدیکتر و دوستداشتنیتر است.
شیخ الاسلام گفت قدس اللّه روحه: کی سخن پیشینه تمام بود، دیگر عطف بود، باز داشتن و پوشیدن یعنی تلبیس را، تا دران پیشینه لفظ بتواند شنید یعنی در قرب. ازینجا بمعرفت باز باید شد. واللّه اعلم.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمودند: هنگامی که سخن قدیمی تمام شد، دیگر نوبت به تکرار و بازگشت میرسد. اشاره به اینکه لازم است برخی مسائل پنهان بمانند تا در ادامه بحث بتوان به عمق موضوع پی برد. از اینجا باید به درک و فهم عمیقتری رسید. خداوند بهتر میداند.