کنیه ابواسحق از قدمیان مشایخ است از اهل بغداد، صاحب کرامات ظاهر، نظیر ابراهیم ادهم. شیخ الاسلام گفت: هزار و دویست واند شیخ شناسم ازین طایفه، درین طریق دو علوی شناسم از مشایخ، یکی ابراهیم بن سعد العلوی صاحب سخن و کرامات. ددیگر حمزهٔ علوی صاحب کرامات.
ابن ابراهیم بن سعد استاد بوالحارث اولاسی است، سید بوده از مشایخ.
شیخ الاسلام گفت: کی وقتی بوالحارث اولاسی، در اول ارادت و ابتداء کار خود، بخانه خاگینه خورده بود، رستی بییاران خود. بابراهیم سعد رفت، و وی در راه میرفت پای نهاد بر آب، و بوالحارث گفت: دست بیاور! دست بوی داد، پای وی در آب فروشد. ابراهیم گفت: پای تو در خاگینه آویخته است مطالباً بهذالامر. گفت تو طالب نه، رو از خلق عزلت گیر! و فراغت دل جوی! و کرد کردگار! و رفت بر آب و بوالحارث را گذاشت.
فتح موصلی: از میهنان مشایخ موصل بوده است از متقدمان و بزیارت بوده ببغداد. بشر حافی ٭ از نظیران اوست و فتح بن علی الموصلی در سنه عشرین مأتین برفت از دنیا درآن سال کی قعنبی برفت، پیش از بشر حافی بهفت سال. روز عید اضحی میرفت در کویها. آن قربانها دید کی میکردند گفت: الهی! دانی که من چیزی ندارم کی ترا قربان کنم، من این دارم پس انگشت نهاد بگلو و بیفتاد، بنگریستند برفته بود و خط سبز پیدا شده بر گلوی وی.
و فتح شخرف المروزی: از طبقه ثانیه است از قدیمان مشایخ خراسان، کنیت او ابونصر. شیخ الاسلام گفت: او با قبا رفتی بر رسم لشکریان. عبداللّه احمد حنبل ٭ گوید: از خاک خراسان چون فتح نیامد، سیزده سال بود از بغداد قوت نخورد از انطاکیه ویراسویق میآوردند، آن میخوردی. در نزع رفتن بود چیزی میگفت با خود. گوش داشتند میگفت الهی! اشتد شوقی الیک، فجعل قدومی علیک. چون ویرا میشستند، بر ساق وی دیدند نوشته برگ سبز برخاسته برآویخته از پوست الفتح للّه.
شیخ الاسلام گفت:وی سید بود در توکل و زهد، وقتی بخانهٔ بشر حافی ٭ آمد و گفت بخانهٔ جنید، و آن بشر در ستر است کی وی پیش از جنید بود، بشر را گفت: اگر چیزی خوردنی داری بیار: طعام آوردند، وی پارهٔ بخورد و باقی در گلیم نهاد و ببرد. دخترکی بود گفت: میگویند فتح امام متو کلانست لیک طعام برداشت و ببرد. بشر گفت: او در شما میآموخت کی توکل درست شود هیچ چیز زیان ندارد. شیخ الاسلام گفت: کی تجرید درست شود ملک سلیمان معلوم نبود. کی تجرید درست نشده بود آستین افزونی از سردست معلوم بود.
شیخ الاسلام گفت، که ابراهیم حربی ٭ گوید: کی من حاضر بودم، من دیدم آن نوشته گویند که سیو سه بار وی نماز کردهاند قرب سیهزار مرد مات ببغداد النصف من شوال سنه ثلث و سبعین و مائتین. رحمه اللّه علیه.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کنیه ابواسحق از قدمیان مشایخ است از اهل بغداد، صاحب کرامات ظاهر، نظیر ابراهیم ادهم. شیخ الاسلام گفت: هزار و دویست واند شیخ شناسم ازین طایفه، درین طریق دو علوی شناسم از مشایخ، یکی ابراهیم بن سعد العلوی صاحب سخن و کرامات. ددیگر حمزهٔ علوی صاحب کرامات.
هوش مصنوعی: ابواسحق از اهل بغداد و از مشایخ بزرگ است که دارای کرامتهای آشکار است و با ابراهیم ادهم مشابهتهایی دارد. شیخ الاسلام اظهار کرده است که او بیش از هزار و دویست شیخ را از این گروه میشناسد. همچنین، او درباره دو شخصیت علوی از مشایخ صحبت کرده که یکی از آنها ابراهیم بن سعد العلوی است که معروف به سخنرانی و داشتههای کرامتی خود است و دیگری حمزه علوی است که نیز دارای کرامتهای ویژهای است.
ابن ابراهیم بن سعد استاد بوالحارث اولاسی است، سید بوده از مشایخ.
هوش مصنوعی: ابن ابراهیم بن سعد، معلم بوالحارث اولاسی است و او فردی محترم و از بزرگان معلمان به شمار میرود.
شیخ الاسلام گفت: کی وقتی بوالحارث اولاسی، در اول ارادت و ابتداء کار خود، بخانه خاگینه خورده بود، رستی بییاران خود. بابراهیم سعد رفت، و وی در راه میرفت پای نهاد بر آب، و بوالحارث گفت: دست بیاور! دست بوی داد، پای وی در آب فروشد. ابراهیم گفت: پای تو در خاگینه آویخته است مطالباً بهذالامر. گفت تو طالب نه، رو از خلق عزلت گیر! و فراغت دل جوی! و کرد کردگار! و رفت بر آب و بوالحارث را گذاشت.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: زمانی که بوالحارث اولاسی در ابتدای مسیر خود به نزد خاگینه رفت، او بدون یارانش تنها ماند. ابراهیم سعد به سمت او رفت و در هنگام راه رفتن پایش بر روی آب قرار گرفت. بوالحارث از او خواست که دستش را بیاورد، ولی وقتی ابراهیم دستش را دراز کرد، پای او به داخل آب فرو رفت. ابراهیم گفت: پای تو در خاگینه گیر کرده است، بنابراین باید خود را از دیگران جدا کنی و به دنبال آرامش دل باشی! سپس او به سمت آب رفت و بوالحارث را تنها گذاشت.
شیخ الاسلام گفت:وی سید بود در توکل و زهد، وقتی بخانهٔ بشر حافی ٭ آمد و گفت بخانهٔ جنید، و آن بشر در ستر است کی وی پیش از جنید بود، بشر را گفت: اگر چیزی خوردنی داری بیار: طعام آوردند، وی پارهٔ بخورد و باقی در گلیم نهاد و ببرد. دخترکی بود گفت: میگویند فتح امام متو کلانست لیک طعام برداشت و ببرد. بشر گفت: او در شما میآموخت کی توکل درست شود هیچ چیز زیان ندارد. شیخ الاسلام گفت: کی تجرید درست شود ملک سلیمان معلوم نبود. کی تجرید درست نشده بود آستین افزونی از سردست معلوم بود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که آن فرد از نظر اعتماد به خدا و زهد در زندگی بسیار برجسته بود. وقتی به خانه بشر حافی رفت و گفت که به خانه جنید برود، در حالی که بشر در حال پنهان شدن بود و قبل از جنید آمده بود. بشر از او خواست که اگر غذایی دارد، بیاورد. غذایی آوردند و او بخشی از آن را خورد و بقیه را در گلیم قرار داد و برد. دختری گفت: میگویند فتح امام متوکلان است، اما او نه تنها غذا برداشت بلکه آن را هم با خود برد. بشر گفت: او به شما نشان میدهد که توکل واقعی هیچ چیز را زیانآور نمیداند. شیخ الاسلام افزود که وقتی تجرد کامل به وجود نیامده باشد، مانند ملک سلیمان که در آن زمان ناشناخته بود، در حالت طبیعی نیز ظرافتها و اضافات قابل مشاهده است.
شیخ الاسلام گفت، که ابراهیم حربی ٭ گوید: کی من حاضر بودم، من دیدم آن نوشته گویند که سیو سه بار وی نماز کردهاند قرب سیهزار مرد مات ببغداد النصف من شوال سنه ثلث و سبعین و مائتین. رحمه اللّه علیه.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت که ابراهیم حربی اظهار کرد: زمانی که من حضور داشتم، شنیدم که گفته میشد فردی سی و سه بار نماز خوانده است، در حالی که تقریباً سی هزار مرد در بغداد در نیمه ماه شوال سال 73 هجری به قتل رسیدهاند. خداوند بر او رحمت کند.