بخش ۱ - بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ مٰا توفیقی الٰا باللّه
الحمد اللّه حق حمده، والصلوة علی رسوله و صفیه من خلقه محمد و آله وسلم کثیراً.
قال الشیخ الامام الاجل السید شیخ الاسلام و الشیوخ ناصر السنه زین العلماء امام الائمه ابواسمعیل عبداللّه بن ابی منصور محمد بن ابی معاد علی بن محمد بن احمد بن علی بن جعفر بن منصور بن ابی مت الانصاری قدس اللّه روحه و کرم وجهه
و مت الانصاری رحمه اللّه ابو منصور قدم هراة مع احنف بن قیس فی زمان عثمان بن عفان رضی اللّه عنه، و هو من اولاد ابی ایوب خالد بن زیاد الانصاری الخزرجی البخاری الازدی، صاحب رحل رسول اللّه و نزل رسول اللّه و نزل رسول اللّه فی بیته بالمدینة مهاجراً علیه حین قدمه و هومن اعداد اصحاب الصفة کرم اللّه وجوههم مات بالروم غازیا فدمن الی جدار القسطنطنیه رحمت اللّه.
قال الشیخ شیخ الاسلام رضی اللّه عنه، قال بوالقاسم جنید بن محمد الصوفی رحمه اللّه: حکایت المشایخ جند من الجنود اللّه عز و جل، یعنی للقلوب از وی پرسیدند: که این حکایات چه منفعت کند مریدانرا؟ جواب داد که اللّه میگوید: عز ذکره: و کلا نقص علیک من انباء الرشل ما نثبت به فوادﻙ میگوید عز ذکره: که قصهاء پیغامبران و اخبار ایشان بر تو میخواهم و از احوال ایشان ترا آگاه میکنم، تا دل تو بآن ثابت باشد و قوت افزاید و چون بار و رنج بتو رسد، و بر تو زود آرد، از اخبار و احوال ایشان شنوی و در اندیشی، دانی که ایشان همان بارها و رنجها و اذیها بروی ایشان میرسید، در آن صبر میکردند و احتمال و توکل وثقه بروی کردند. بآن دل ترا عزم و ثبات و قوت افزاید، تا صبر توانی کردن و میگوید عز جلاله پیغامبر خویش را: فاصبر کما صبر اول العزم من الرسل و لاتکن کصاحب الحوت آلایه و القصة الی آخرها. و همچچنان شنودن پیران و احوال ایشان، دل مریدانرا تربیت باشد و قوت و عزم فزاید، و دران از اللّه تعالی ثبات یا بد بر بلا و امتحان او، و بر بلا و درویشی وناکامی قدم فشارد، تا عزم مردان یابد و دست در ولایت و رکن در واخ زند، و از آداب و سیرت ایشان ادب گیرد، و نیز تعریف مشایخ و دوستان او، و دوستی ایشان، ترا با ایشان نسبت او کند کی مصطفی میگوید : المرء مع من احب مرد فردا بازوست که امروز به مهر دل فازوست.
واللّه تعالی میگوید در محکم کتاب خود: وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا و کمینه فایده از آن آنست که بداند که افعال و احوال و اقوال وی نه چون آن ایشانست، تا منی از کردار خود بردارد و تقصیر خود در جنب کردار ایشان به بیند، از عجب و ریا و استحسان بپرهیزد، از کردار خود ننگ آید، و چون افعال و اقوال و احوال ایشان و آداب و سیرت ایشان بیند و شنود، دوستی بر ایشان نهد، ازپس در ایشان رسد به صبحت و جهد وار، نه روز فاقت و مفلسی ویرا شفیع باشند، که دوستی نسبت آرد، چنانکه گفتهاند: المودة احدی القرابتین و یقال: لا قرابة اقرب من المودة و لا بعد بعد من العداوة. و للقایل:
٭٭٭
٭٭٭
٭٭٭
٭٭٭
و در خبرست از مصطفی ، که روز قیامت بنده نومیذ مانده باشد از مفلسی کردار و مایهٔ خود اللّه تعالی ویرا گوید رهی من! فلان دانشمند در فلان محله شناختی؟ فلان عارف شناختی؟ و وی آنجا حاضر نباشد، گوید شناختم. گوید: کی رو تو را بوی بخشیدم پس که بشانخت نسبت میپیوندد، و سبب نجات میگردد، به مهردوستان وی و گرفتن سیرت ایشان و پی بردن باحسان بایشان اولیتر. وارپس درمانی و مقصرانی بدوستی طریقت و معاملات ایشان و بایستی ان رتا بایشان رساند، که مصطفی حکم کرد، در اندک پرسیدند از وی که مردی قومی را دوست دارد، اما بکردار ایشان نمی رسد. گفت: المرء مع من احب مرد با اوست که ویرا دارد القصه.
و بوالعباس عطا گوید: که اگر نتوانی که دست در دوستی او زنی، دست در دوستی دوستان او زن، کی دوستی دوستان اللّه، دوستی اللّه است عز و جل. و مصطفی گفته است فرا عبداللّه مسعود: یابن مسعود! اتدری ای عری الاسلام اوثق؟ قال قلت: اللّه و رسوله اعلم. قال الولایة فی اللّه و الحبّ فیه و البغض فیة.
فضیل عیاض٭ گوید: کی اللّه تعالی گوید فردا فرارهی: یابن آدم! اما زهدک فی الدنیا فانما طلب الراحة لنفسک و اما انقطاعک الی، فانما طلبت العز لنفسک و لکن هل عادیت لی عدواً او و الیت لی ولیاً؟ و اللّه المستعان علیه التکلان
و شیخ الاسلام ما را گفت و وصیت کرد قدس اللّه روحه: کی از هر پیری سخن یاد گیریت و اگر نتوانید نام ایشان یاد دارید، تا از آن بهره یابید بیشتر نشان و برکت در کار آنست، کی سخنان مشایخ شنوی، خوش آید و بدل بایشان گرائی و انکار نیاری، و هر که از دوستان خود یکی باتو نماید، ار فرا نیاید و او بچشم تو حقیر آید، ترا ارزان بتر باشد هر گناه کی آن بتر باشد کی بکنی. یعنی کی آن از طریق محرومی و حجاب باشد. نعوذ باللّه من الخذلان.
و اگر در نظر غلط افتد، و وی نه آن باشد کی ترا بروی قبول افتاد، ترا زیان ندارد، کی قصد تو بآن راست بوده باشد.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.