مناجات شمارهٔ ۶۳
الهی یک دل پُر درد دارم و یک جان پُر زجر، خداوندا این بیجاره را چه تدبیر، بار خدایا در ماندم از تو لیکن در ماندم در تو، اگر غایب باشم گویی کُجایی، و چون بدرگاه آیم در را نگشایی.
مناجات شمارهٔ ۶۲: الهی از آن خوان که بهر پاکان نهادی نصیب من بینوا کو، اگر نعمتت جُز بطاعت نباشد پس آنرا بیع خوانند لطف و عطا کو ؟ اگر در بها مُزد خواهی ندارم و اگر بی بها بهی بخش ما کو ؟ اگر از سگان تو ام استخوانی و اگر از کسان تو مرحبا کو؟مناجات شمارهٔ ۶۴: الهی هر کس را آتش در دل است و این بیچاره آتش بر جان، از آنست که هر کس را سر و سامانی است و این درویش را نه سر و نه سامان
اطلاعات
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الهی یک دل پُر درد دارم و یک جان پُر زجر، خداوندا این بیجاره را چه تدبیر، بار خدایا در ماندم از تو لیکن در ماندم در تو، اگر غایب باشم گویی کُجایی، و چون بدرگاه آیم در را نگشایی.
هوش مصنوعی: خداوند، قلبم از درد پر است و جانم آکنده از رنج. ای خدا، چه تدبیری برای این بیچاره داری؟ بار خدا، در تو ماندهام و از تو ماندهام. اگر غایب باشم، گویی کجایی، و زمانی که به درگاهت میآیم، در را نمیگشایی.