مناجات شمارهٔ ۶۲
الهی از آن خوان که بهر پاکان نهادی نصیب من بینوا کو، اگر نعمتت جُز بطاعت نباشد پس آنرا بیع خوانند لطف و عطا کو ؟ اگر در بها مُزد خواهی ندارم و اگر بی بها بهی بخش ما کو ؟ اگر از سگان تو ام استخوانی و اگر از کسان تو مرحبا کو؟
مناجات شمارهٔ ۶۱: الهی چون من کیست که اینکار را سزیدم، اینم بس محبت ترا ارزیدم.مناجات شمارهٔ ۶۳: الهی یک دل پُر درد دارم و یک جان پُر زجر، خداوندا این بیجاره را چه تدبیر، بار خدایا در ماندم از تو لیکن در ماندم در تو، اگر غایب باشم گویی کُجایی، و چون بدرگاه آیم در را نگشایی.
اطلاعات
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الهی از آن خوان که بهر پاکان نهادی نصیب من بینوا کو، اگر نعمتت جُز بطاعت نباشد پس آنرا بیع خوانند لطف و عطا کو ؟ اگر در بها مُزد خواهی ندارم و اگر بی بها بهی بخش ما کو ؟ اگر از سگان تو ام استخوانی و اگر از کسان تو مرحبا کو؟
هوش مصنوعی: ای خدای عزیز، از خوانی که برای پاکان گذاشتهای، نصیب من گناهکار کجاست؟ اگر نعمت تو جز با اطاعت به دست نمیآید، پس لطف و رحمتت چه معنا دارد؟ اگر برای دریافت نعمتها نیاز به پاداش داری، من چیزی ندارم و اگر بدون قیمت میبخشایی، پس آن را به من عطا کن. اگر من از بندگان تو هستم، حتی یک تکه استخوان هم به من عطا کن و اگر از محبوبان تو هستم، پس مرا بپذیر و خوشامد بگو.