مناجات شمارهٔ ۵۹
الهی عارف تو را بنور تو میداند و از شعاع وجود عبارت نمی تواند پس موحد تو را بنور قُرب می شناسد و در آتش می سوزد، مسکین او که تو را به صنایع شناخت درویش او که ترا بدلایل جُست از صنایع آن باید ُجست که از آن گُنجد و از دلایل آن باید خواست که از آن زیبد.
مناجات شمارهٔ ۵۸: الهی تو ما را برگرفتی و کسی نگفت که بر دار، اکنون که بر گرفتی وا مگذار و در سایهٔ لطف و عنایت خود میدار.مناجات شمارهٔ ۶۰: الهی دانی چه شادم، نه آنکه بخویشتن بتو افتادم، تو خواستی من نخواستم، دولت بر بالین دیدم چون از خواب بر خاستم.
اطلاعات
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الهی عارف تو را بنور تو میداند و از شعاع وجود عبارت نمی تواند پس موحد تو را بنور قُرب می شناسد و در آتش می سوزد، مسکین او که تو را به صنایع شناخت درویش او که ترا بدلایل جُست از صنایع آن باید ُجست که از آن گُنجد و از دلایل آن باید خواست که از آن زیبد.
هوش مصنوعی: عارف الهی تو را با نور خودت میشناسد و نمیتواند از وجود تو جدا شود. موحد نیز تو را با نور نزدیکیت میشناسد و در آتش عشق تو میسوزد. بیچاره کسی است که تو را با نشانهها شناخته، و درویش آن کسی است که تو را با دلایل و نشانهها جستجو کرده است. باید از این نشانهها کوشید و خواست که از آنچه انشعاب اطلاعات و نظریات است، به حقیقت نزدیک شد.