مناجات شمارهٔ ۱۲۴
الهی شراب شوق در جان منصور حلاّج افزون شد، آن شراب در آن نگنجید سر بیرون شد، ابلیس جرعهٔ نیافت جاوید ملعون شد، بجرعهٔ از آن شراب اویس قرنی میمون شد.
مناجات شمارهٔ ۱۲۳: الهی گردن گردون رام تقدیر تو است و رقبهٔ علمیان مسخّر تدبیر تو است، سر سر کشان بستهٔ تو و جباران کُشتهٔ تو و دوزخ زندان تو، فردوست بُستان تو، در آسمان سلطان تو، عزت و کبریایی از آن تو، در قیامت مطیعان راحلهٔ احسان تن، بر توقیع هر نیکبخت عنوان تومناجات شمارهٔ ۱۲۵: الهی فراق کوه را هامون کند، هامون را جیحون کند، حیحون را پر خون کند، دانی که با این دل ضعیف چون کند.
اطلاعات
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الهی شراب شوق در جان منصور حلاّج افزون شد، آن شراب در آن نگنجید سر بیرون شد، ابلیس جرعهٔ نیافت جاوید ملعون شد، بجرعهٔ از آن شراب اویس قرنی میمون شد.
هوش مصنوعی: عشق و شوق در دل منصور حلاّج به شدت افزایش یافت و این احساس آنقدر قوی بود که دیگر نتوانست در وجودش نگهداریش کند و از وجودش سرچشمه زد. ابلیس که همیشه در تلاش برای گمراه کردن انسانها بود، از چنین عشق و شوقی بیبهره ماند و به همان دلیل ملعون شد. اما اویس قرنی، با چشیدن از این عشق و شوق، به مقام و منزلت عالی رسید و خوشبخت شد.