میدان نود و دوم نفس است
از میدان وقت میدان نفس زاید. قوله تعالی: «فلما افاق قال سبحانک». نفس خداوند وقت آنست که از وی چیزی در چیزی در آن نیامیزد. نفسهای اهل حقیقت سه است: نالهٔ تایبست، و خروش واله، و نعرهٔ واجد. اما نالهٔ تایب دیو راند، و گنااه شوید، و دل گشاید. و اما خروش واله مهر دنیا شوید، و اسباب سترد، و خلق فراموش کند. و اما نعرهٔ واجد در جان آویزد، و دل تشنه کند، و حجاب سوزد.
میدان نود و یکم وقتست: از میدان لحظه میدان وقت زاید. قوله تعالی: «جئت علی قدر یا موسی». وقت آنست که جز حق در نگنجد. مردان در آن وقت سهاند: وقت یکی سبکست چون برق، و وقت یکی پاینده است، و وقت یکی غالب است. آنچه چون برقست غاسلست شوینده؛ و آنچه غالبست قاتل است کشنده. اما آنچه چون برقست از فکرت زاید، و آنچه پاینده است از لذت ذکر زاید، و آنچه غالبست از سماع نظر زاید. آنچه چون برقست دنیا فراموش کند، تا ذکر آخرت روشن کند؛ و آنچه پاینده است از آخرت مشغول کند، تا حق معاین گردد؛ و آنچه غالبست رسوم انسانیت محو کند، تا جز حق جل جلاله نماند.میدان نود و سیم مکاشفه است: از میدان نفس میدان مکاشفه زاید. قوله تعالی: «ما کذب الفؤاد ما رأی». مکاشفه دیدار دلست با حق. و علامات مکاشفت سه است: استغراق دل از ذکر، و امتلاء سر از نظر و استبصار ضمیر به حقیقت. نشان استغراق دل از ذکر سه چیزست: گفتار حقیقت، و وحشت از خلق، والهام مناجات. و نشان امتلاء سر از نظر سه چیزست: مستولی گشتن بر احوال، و هموار گشتن در صدق، و دیده ورگشتن در شادی بزرگتر. و نشان استبصار ضمیر بحقیقت سه چیزست: که مرد طمأنینت و سکینت یابد، و وقار فرشتگان، و ثبات بادنیان.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از میدان وقت میدان نفس زاید. قوله تعالی: «فلما افاق قال سبحانک». نفس خداوند وقت آنست که از وی چیزی در چیزی در آن نیامیزد. نفسهای اهل حقیقت سه است: نالهٔ تایبست، و خروش واله، و نعرهٔ واجد. اما نالهٔ تایب دیو راند، و گنااه شوید، و دل گشاید. و اما خروش واله مهر دنیا شوید، و اسباب سترد، و خلق فراموش کند. و اما نعرهٔ واجد در جان آویزد، و دل تشنه کند، و حجاب سوزد.
هوش مصنوعی: زندگی در دنیا باعث میشود که نفسی به وجود بیاید. در آنجا خداوند میفرماید: "وقتی به خود آمد، گفت: ای پروردگار، تو پاکی." نفس او زمانی درست است که هیچ چیزی از او با چیزی دیگر آمیخته نشود. نفوس اهل حقیقت به سه دسته تقسیم میشوند: نالهٔ تائب، خروش واله، و نعرهٔ واجد. نالهٔ تائب باعث میشود که دیو رانده شود و گناهان بخشوده شوند و دل آرام گیرد. خروش واله انسان را از محبت دنیا دور میکند و وسایل آن را کنار میگذارد و خلق را فراموش میکند. نعرهٔ واجد به جان انسان نزدیک میشود، تشنگی دل را نمایان میکند و حجابها را میسوزاند.

خواجه عبدالله انصاری