گنجور

میدان پنجاهم رعایت است

از میدان همت میدان رعایت زاید. قوله تعالی: «فما رعوها حق رعایتها». رعایت براستا کردنست و کوشیدن. رعایت اهل حق سه چیزست: همت را، و وقت را، و سر را. رعایت همت آنست که یقین را باظن بدل نکنی، و اهام را در وسواس نیامیزی، و فراست از تمیز جدا کنی. و رعایت وقت آنست که از علایق ننگ داری، و خویش را از اسباب دریغ داری، و هر نفسی بحق بند کنی. و رعایت سر آنست که خویشتن را بدست امانی ندهی، و در زرق خویش میانجی نه پیچی، و از حق طرفة‌العینی بخود باز نیآیی.

میدان چهل و نهم همت است: از میدان خطرت میدان همت زاید است قولعه تعالی: «قد یعلم ما انتم علیه». همت خواستست از دل بقیمت دل. همتهای عالم سه است: یکی همت در دنیا و آن بوی قطعیست؛ منبع علم مرد آن،و غایت امید وی آن، و قطب آسیا بسعی وی آن؛ نعوذ باللّه! و اما همت در عقبی، آن برق نجاتست؛ در دست مرد عنان آن، و بر دل وی عنوان آن، و بر روزگار وی نشان آن. و اما همت بحق، آن بشارت فوزست؛ مرد را بیک نیاز از همه نیازها بی‌نیاز کند، و بیک بند از همه بندها آزاد کند، و بیک در از همه درها مقیم کند. همت کسی قیمت ویست، و آن بهمت از ازل نشان ویست، و بر ابد مهرویست.میدان پنجاه و یکم سکینه است: از میدان رعایت میدان سکینه زاید. قوله تعالی: «هوالذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین». سکینه آرامش است که حق بفرستد بر دل دوستان خویش آزادی آن دلها را. و سکینهٔ دل در سه جایست: در توحید، و در خدمت، و در یقین. اما سکینهٔ توحید را در دل سه علمست: ترس است از روز ناآزموده و شناخت خداوند نا اندر یافت، و دوست داشتن وی نادیده. و اما سکینه در خدمت سه عمل کرد: در دل داد بسنت کرد تا باندک توانگر گشت، و بر اهل اعتماد کرد تا از وسواس آزاد گشت. و سکینه در یقین سه عمل کرد: در دل بتقسیم قسام رضا داد تا از احتیال برآسود، و ضر و نفع از یک جای دید تا از حذر فارغ گشت، و وکیل به پسندید تا از علایق رها شد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.