گنجور

میدان بیست و هشتم استقامت است

از میدان عزم میدان استقامت زاید. قوله تعالی: «فاستقم کما أمرت». استقامت هموار بودن است بی تلون. و آن سه قسم است: استقامت افعال، و استقامت اخلاق، و استقامت انفاس. استقامت افعال قرایانر است، و اگر نه مرائیانند، و استقامت اخلاق موقنانر است، و اگر نه منحرفانند، و استقامت انفاس عارفانراست، و اگر نه مدعیانند. استقامت افعال را سه گواهست: ظاهر وی بموافقت، و باطن وی بمخالصت، و مزد بر خود بملامت. و استقامت اخلاق را سه نشانست. اگر جفا گویند عذر گوئی، و اگر ایذاء نمایند شکر دهی، و اگر بیمار شوند بعیادت روی. و استقامت انفاس را سه گواهست: بنفس می‌کوشی تا با قیمت گردی، و عمر یکنفس دانی تا آزاد باشی، و بر نفس متفحص باشی تا سید گردی. و بدانکه عمر هر نفس که گذشت یا خصمست یا شفیع، در هر نفس اللّه را بر بنده منتست و بنده را برابر آن جنایتست. نفس بدبخت دود چراغ کشته است در خانهٔ تنگ بی در، و نفس نیک بخت چشمهٔ روشن است در بوستان آراستهٔ به ابر.

میدان بیست و هفتم عزم است: از میدان تبتل میدان عزم زاید. قوله تعالی: «فاصبر کما صبر أولو العزم من الرسل». عزم بچیز قطعست از غیر آن چیز و اعراض قلبست از همه چیز الا آن چیز. عزم درست کردن مراد است، و جمع دل پاک . و آن سه بابست: عزم توبه است، و عزم خدمتست، و عزم حقیقت است. عزم توبه سه چیزست: رستن از معصیت، والت بیفگندن، و از قرین بد بریدن. و عزم خدمت سه چیزست: پیش از امر امر، امر را آمادگی کردن، و فریضتها در وقت آن گزاردن، و کار دین خود را به امر دنیا مقدم داشتن. و عزم حقیقت سه چیزست: آرام در وقت خشم، و جوانمردی در وقت احتیاج، و خجلی در وقت طاقت. و مایه عزم سه چیزست: صلابت در دین، و غیرت بر امر، و استقامت وقت.میدان بیست و نهم تفکرست: از میدان استقامت میدان تفکر زاید. تفکر دلرا، چون پوییدن است نفس را، التفکر هو ترتیب أمور معلومة للتأدی الی مجهول. قوله تعالی: «و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون» تفکر بر سه قسم است: یکی حرامست، و یکی مستحبست، و دیگر واجبست. آن قسم تفکر که حرام است در سه چیز است: در صفات رب العزة، که آن تفکر تخم حیرتست، و دیگر در جزای کار ویست، که آن تخم تهمتست؛ سیم در اسرار خلقتست، که آن تخم خصومتست. و آنکه مستحبست تفکر در صنایع صانعست، که آن تخم حکمتست؛ و در اقسام حق، که آن تخم بصیرتست؛ و در آلاء وی، که آن تخم محبتست سیم تفکری که واجبست تفکر در کار خویش است، که آن کار تعظیم است؛ و جستن عیب خویش «در» طاعتست، که آنتخم شرمست؛ و غرض تام جزم آن حزم خود را دیدن، که آن تخم بیمست؛ و پروردن نیاز که جزای آن دیدارست. و آن سه چیزست: تفکر و تدبر و تذکر؛ تفکر در کرد، و تدبر در گفت، و تذکر در بخش: کرد چون، و گفت چه، و بخش چند؛ کرد نغز، و گفت راست، و بخش پاک.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از میدان عزم میدان استقامت زاید. قوله تعالی: «فاستقم کما أمرت». استقامت هموار بودن است بی تلون. و آن سه قسم است: استقامت افعال، و استقامت اخلاق، و استقامت انفاس. استقامت افعال قرایانر است، و اگر نه مرائیانند، و استقامت اخلاق موقنانر است، و اگر نه منحرفانند، و استقامت انفاس عارفانراست، و اگر نه مدعیانند. استقامت افعال را سه گواهست: ظاهر وی بموافقت، و باطن وی بمخالصت، و مزد بر خود بملامت. و استقامت اخلاق را سه نشانست. اگر جفا گویند عذر گوئی، و اگر ایذاء نمایند شکر دهی، و اگر بیمار شوند بعیادت روی. و استقامت انفاس را سه گواهست: بنفس می‌کوشی تا با قیمت گردی، و عمر یکنفس دانی تا آزاد باشی، و بر نفس متفحص باشی تا سید گردی. و بدانکه عمر هر نفس که گذشت یا خصمست یا شفیع، در هر نفس اللّه را بر بنده منتست و بنده را برابر آن جنایتست. نفس بدبخت دود چراغ کشته است در خانهٔ تنگ بی در، و نفس نیک بخت چشمهٔ روشن است در بوستان آراستهٔ به ابر.
هوش مصنوعی: از اراده قوی، پایداری به وجود می‌آید. پایداری به معنای ثبات و عدم تغییر است و سه نوع دارد: پایداری در اعمال، پایداری در اخلاق و پایداری در نفس. پایداری در اعمال، نشانه‌هایی دارد و اگر این نشانه‌ها وجود نداشته باشد، به نوعی نمایشی خواهد بود. پایداری در اخلاق به شناخت و ایمان وابسته است و در غیر این صورت، فرد دچار انحراف می‌شود. پایداری در نفس مخصوص عارفان است و در غیر این صورت، به مدعیان تعلق دارد. پایداری در اعمال سه نشانه دارد: ظاهر آن با عمل مطابق است، باطنش خالص و بدون نفاق است و شخص متحمل انتقاد و سرزنش می‌شود. پایداری در اخلاق نیز با سه اصل مشخص می‌شود: وقتی به فردی ظلم شود، عذرخواهی می‌کند؛ هنگامی که آزار می‌بیند، شکرگزاری می‌کند؛ و در مواقع بیماری، به عیادت می‌شتابد. پایداری در نفس نیز سه نشانه دارد: به دنبال تلاش برای بهبود خود است، زمان عمرش را برای آزادی می‌شناسد و در جستجوی حقیقت در نفس خود است تا رهبری خود را به دست گیرد. باید د注意 داشت که هر نفس گذرانده، یا دشمن است یا شفیع. هر نفس به نوعی نعمت خدا برای بنده است و بنده باید در برابر آن پاسخگو باشد. نفس بدبخت همچون دودی در فضایی تنگ و بدون نور است، در حالی که نفس نیک بخت، چشمه‌ای زنده در باغی سرسبز و پر باران می‌باشد.