گنجور

میدان چهاردهم تجرید است

از میدان زهد میدان تجرید زاید. قوله تعالی: «و لا تمدن عینیک». تجرید در سه چیزست: در تن و دل و سر. تجرید نفس طریق قرایانست. و تجرید دل طریق صوفیانست، و تجرید سر طریق عارفانست. تجرید نفس سه چیزست: دنیا طلب ناکردن، و بر فایت تأسف ناخوردن، و آنچه بود نهفتن. و تجرید دل سه چیزست: آنچه نیست نبیوسیدن، و آنچه هست قیمت نانهادن، و بترک آن نترسیدن. و تجرید سر سه چیز است: بر اسباب نیارامیدن، و در راه حق نشان خود ندیدن، و از حق بجز از حق باز ناگشتن.

میدان سیزدهم زهد است: از میدان یقطنت میدان زهد زاید. قوله تعالی: «بقیة اللّه خیر لکم». زهد در سه چیزست: اول در دنیا، دوم در خلق، سیم در خود. هر که دولت این جهانرا از دشمن خود دریغ ندارد، درین جهان او زاهد باشد. و هر که او آزرم خلق ویرا در حق مداهن نکند، در خلق زاهدست. و هرکه بچشم پسند در خود ننگرد، در خود زاهدست. نشان زهد در دنیا سه چیز است: یاد مرگ، و قناعت بقوت، و صحبت با درویشان. و زهد در خلق را سه نشانست: دیدن سبق حکم، و استقامت قدر، و عجز خلق. و نشان زهد در خود سه چیزست: شناختن کید و دیو، و ضعف خود، و تاریکی استدراج.میدان پانزدهم ورعست: از میدان تجرید میدان ورع زاید. قوله تعالی: «ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه». ورع باز پرهیزیدنست از ناپسند و افزونی و خاطره‌های شوریده. ورع از ناپسند بسه چیز توان: دریغ داشتن خود از نکوهش، و دین خود از کاهش، و دل خود از آلایش. و ورع از افزونی بسه چیز توان: زاری حساب، و شماتت خصمان، و غبن وارثان. و ورع از خاطرهای شوریده بسه چیز توان: بتدبر قرآن، و زیارت گورستان، و تفکراندر حکمت.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.