گنجور

میدان سیزدهم زهد است

از میدان یقطنت میدان زهد زاید. قوله تعالی: «بقیة اللّه خیر لکم». زهد در سه چیزست: اول در دنیا، دوم در خلق، سیم در خود. هر که دولت این جهانرا از دشمن خود دریغ ندارد، درین جهان او زاهد باشد. و هر که او آزرم خلق ویرا در حق مداهن نکند، در خلق زاهدست. و هرکه بچشم پسند در خود ننگرد، در خود زاهدست. نشان زهد در دنیا سه چیز است: یاد مرگ، و قناعت بقوت، و صحبت با درویشان. و زهد در خلق را سه نشانست: دیدن سبق حکم، و استقامت قدر، و عجز خلق. و نشان زهد در خود سه چیزست: شناختن کید و دیو، و ضعف خود، و تاریکی استدراج.

میدان دوازدهم یقظت است: از میدان محاسبت میدان یقظت زاید. قوله تعالی: «و لاتکن من الغافلین». و یقظت را سه رکنست: نعمتهای بزرگ از وی دیدن و جرمهای بزرگ از خود دیدن، و عیار روزگار خود از زیادت و نقصان شناختن، و دایم از جملهٔ مکر ترسیدن. اول نعمتهای او را بسه چیز توان یافت: به نیاز دل، و شنیدن علم، و پاکی قوت. و جرم بسه چیز توان یافت: کوتاهی امید، و دوام فکر، و بیداری سحرگاه. و آخر بسه چیز توان یافت: بدگمانی بخود، و بریدن از علایق، و تعظیم حق.میدان چهاردهم تجرید است: از میدان زهد میدان تجرید زاید. قوله تعالی: «و لا تمدن عینیک». تجرید در سه چیزست: در تن و دل و سر. تجرید نفس طریق قرایانست. و تجرید دل طریق صوفیانست، و تجرید سر طریق عارفانست. تجرید نفس سه چیزست: دنیا طلب ناکردن، و بر فایت تأسف ناخوردن، و آنچه بود نهفتن. و تجرید دل سه چیزست: آنچه نیست نبیوسیدن، و آنچه هست قیمت نانهادن، و بترک آن نترسیدن. و تجرید سر سه چیز است: بر اسباب نیارامیدن، و در راه حق نشان خود ندیدن، و از حق بجز از حق باز ناگشتن.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.