بدان که شریفتر احوال و عزیزتر اوقات که از حق تعالی به بنده رسد سماع است، و هیچ درجه از درجهٔ روحانی عالیتر از سماع نیست. ازآن که مردم درین عالم غریباند
هر وقت باید که از پیوندگان اصلی بشاشت آید که آدمی ضعیفالحال است، بیوسیلتی آن نصیب نیابد و آن وسیلت در سماع است، و هیچ وسیلتی عظیمتر از سماع نیست.
و آنکه در آن مقدمات گفته شد حاصل نگردد مگر به سماع که جمعیت به ظاهر و باطن غالب گردد.
و هر چه از منظومات و منثورات به وی رسد، وهم پاک او به مدد همت تتبع آن بکند از شنیده، پس آن تحصیل راوجدگویند.
اگر از آن وجدی که در باطن حاصل شود شمه «ای» به ظاهر رساند کالبد در لذت ادراک نسیم روحانی حرکتی کند آن را حال خوانند.
اهل طریقت را سماع لابد است، از آنکه مدد روح و طراوت وقت و جمعیت خاطر و فراغت دل در سماع توان یافت و برهان کمال حیات و نشان اقبال وقت ادراک لذت سماع است. وهر کس که از وی بهره ندارد حواس باطن او مختل است، و هر که را خلل به حواس راه یافت میان او و بهایم فرق نماند.
اسماعیل ابن علیهگفت باشافعی‑رحمة اللّه علیه‑میرفتیم. کسی چیزی میگفت.او گفت بیا تا آنجا رفتیم و بنشیدیم. و مرا گفت ترا خوش آمد؟ گفتم نه. گفت ترا حس نیست.
ابوعلی دقاق‑رحمة اللّه علیه‑گفته است سماع عوام را حرام است، و خواص را حلال، و خواص خواص را که محققانند واجب.
جنید‑رحمة اللّه علیه‑گفته است سماع را به سه چیز حاجت است: به زمان، و مکان، و اخوان.
عایشه‑رحمة اللّه علیه‑روایت کند که روز عیدرسول ‑نشسته بود، کنیزکی حبشی درآمد و پیشرسول ‑قولی آغاز کرد. میگفت و دف میزد. امیرالمؤمنینعمر‑رضیاللّه عنه‑از در حجره به حدتی تمام درآمد گفت حجرهٔرسولو آواز مزامیر! خواستکه وی را زجر کند رسول ‑گفت یا عمر بگذار که هر قومی را عیدی است، و عید ما این است.
انسگوید‑رضیاللّه عنه‑که چون انصار خندق میکندند این ابیات میگفتند که شعر:
رسول ایشان را جواب داد و گفت:
سعیدابن المسیبوقتی در کوچهای از کوچههایمکهمیگذشتعاصبن وابلالسهمیقولی میخواند، دروی اثر کرد.ساعتی بایستاد و باری چند پای برمیگرفت و برزمین مینهاد.
عایشه‑رضیاللّه عنه‑روایت کند که یکی از خویشان به یکی از انصار میدادند، رسول درآمد و گفت آن زن را به خانهٔ او فرستادی؟
جنید‑رحمة اللّه علیه‑گوید نزدیکسری سقطی‑رحمة اللّه علیه‑شدم.
درجات خلایق در سماع متفاوت است. بعضی را واجب است شنیدن، و بعضی را لازم است ناشنیدن.
اما کسی را که عادت شود و اسیر صورت بود وی را از سماع بهره شرک بود.
و کسی را که به ارادت شنود و قدمگاه محبت دارد حاصل وی از سماع توحید و معرفت باشد.
و کسی که به حقیقت شنود و قدمگاه محبت دارد حاصل وی از سماع توحید و معرفت باشد.
و هر که را بر حقیقت سماع وقوف افتاد وقتذوق او موقوف عادت و عبارت نباشد، بل که همیشه مستغرق حقیقت باشد.
و کسی که او را بر رموز و اشارت و اسرار وقوف نباشد وی را احتراز اولیتر که بزرگان گفتهاند ظاهر سماع فتنه است، و باطن وی عبرت.
هر که شناسندهٔ اشارت و دانندهٔ رمز باشد به سر عبرت او رسد. و هر که اسیر هوی باشد به فتنهٔ او باز ماند.
و مقصود ازین هر سه تکلف ظاهر و کره مردم و خلوت مکان نبوده است، بلکه مقصود او فراغت وقت و خلوت دل و جمعیت حواس ظاهر و حفظ خطرات باطن بوده است که چون کسی را این اسباب حاصل شد برخوردار گردد برآنچه شنود.
و اگر این قاعده مختل باشد هر حیلت و تکلف که سازد البته ذوق نیابد، از آنکه سماع به باطن تعلق دارد و از وی جز اثری به ظاهر نرسد.
بزرگان طریقت چنین گفتهاند: سماع واردی است که از حق تعالی به دلی رسد و از احوال غیبتبا او بگوید، و عهد ازل با او تازه کند. اماپذیرفتن دلها از آن وارد بر دو نوع است:
بعضی باشند که قوت همت و صحت عزیمت بر قبول حیات ایشان غالب باشد، هر چه بدیشان رسد پنهان و متواری دارند. باطنشاندر قوت استماع مات میشود و ظاهرشان ساکن.
و بعضی باشند که فزع محبت و جزع جنون بر دل ایشان مستولی باشد. چون لمعهٔ برق سماع در روزن دل ایشان بتابد قوت جزع بر سکون حرمت ترجیح گیرد. به تأثیر آن برق متحرک شود. انفعال در طبع او پیدا آید، به ظاهر نقل میکند. چشمرا گریان کند به مدد آن برق غالب. وقت باشد که مستولیتر شود، زبان را در و لوله آرد. وقتباشد که کاملتر شود و غلبهٔ حیرت ظاهر در تحیر باطن منعقد شود.
چون محبت رایت همت زیادتی گیرد برخاستنو در گشتن و جامه دریدن و حرکت زیادتی کردن اثر آن باشد و این همه احوال عین سماع است و هیچ دل ازین احوال بیمدد سماع نیست.
پس معلوم شد که وجد دو نوع است: ساکن و متحرک. و هر دو محض حق است.
و در حقیقت سماع و تفاوت وجد سخن بسیار است، این کتاب احتمال آن نکند خوض نکردهایم در بیان حقایق که غرض تصحیح احوال متصوفه بود به دلیل شرعی، هر کلمهایرا به دلیلیاز سنت موکد کردیم، و از شرع حقایق و نشر معانی تحرز نموده.
و در سماع چند اشکال است که حل آن به اخبار اولیتر که به برهان عقلی. اول اباحت سماع است و در روا داشتن و شنیدن اشعار و اجازت حرکت. در وی اخبار آمده است:
دیگر روز فتح،رسول میآمد. جماعتی پیش او باز آمدند و دف میزدند و شعر میخواندند که: «طلع البدر علینا».
و نیز پیشرسول شعرها خواندهاند، انکار نکرده است.
نحن الذی بایعوا محمداً
علی الجهاد مالقینا ابداً
لاهم الا عیش الآخرة
فاکرم الانصار والمهاجرة
لاهم الا «العیش»عیش الآخرة
فاکرم الانصار والمهاجرة
این لفظرسول شعرنیست لیکن به شعر نزدیک است.
پیش رسول شعرهاخواندندی، و او یاران را از آن باز نداشتی.
و روایت است که از صحابه شعر درخواستی تا بخواندندی.
و نیزمعاذ‑رضیاللّه عنه‑گوید که رسول را گفتم که اگر دانستمی که تو سماع میکنی آواز خویش را بیاراستمی.
و این حدیث دلیل است بر جواز سماع سماع.
و اما اشکالی دیگر رقص است و آن مسلم است. در اخبار آمده است که وقتیداود‑‑زبور میخواند حالتی بر وی غالب شد. برپای خاست و گرد برگشت.
و نیز در توریت آمده است که «شوقناکم فلم تشتاقوا و زمرمناکم فلم ترقصوا.»
یکی از بزرگان دین گوید که لذت کامل در هیچ حالت نتوان یافت الا در حالت سماع.
هر گه کهداود‑‑زبور خواندن گرفتی پری و آدمی و وحوش و طیور به سماع آواز فرو شده بودند کهرسول گفتابوموسی الاشعریرا،‑رضیاللّه عنه‑آوازی دادهاند همچو آوازداود.
اما نعره زدن در وقت آنکه چیزی خوش شنود که وقت او بدان خوش شود هیچ عیبی نیست که رسول وقتی اینآیت میخواند: «فکیف اذا جئنا من کل امة بشهید»، نعرهای بزد و به گریستن ایستاد و به ترک خواندن بگفت. پسنعره زدن در وقت آنکه چیزی خوش آید عیبی نیست.
گفت فرستادم یا رسول اللّه!
گفت هیچ کس با وی فرستادی که آنجا چیزی بر گوید از سماع؟
گفت نفرستادم یا رسولاللّه.
رسول گفت اگر کسی را بفرستادی که گفتی «آتیناکم فحیانا و حیاکم» بهتر بودی.
گفت وقتی مردی را دیدم افتاده از هوش بشده.
گفتم او را چه بوده است؟
گفتند آیتی از قرآن بخواندند از هوش بشد.
گفتم بگو تا دیگر باره برخوانند. بخواندند. مرد باهوش آمد. مرا گفت تو چه دانستی؟ گفتم چشمیعقوب‑‑به سبب پیراهنیوسف‑‑تاریک شد، و هم به سبب پیراهن او روشن گشت. ووی را نیکو آمد از من و بپسندید.
اما جامه پاره کردن معنی ندارد بلکه کراهیت است.
در خبر است که وقتیداود‑‑آمد و چیزی میگفت. یکی برخاست و جامه پاره کرد.جبرئیل‑‑آمد و گفت یاداودحق تعالی میگوید که آن را بگوی که دل را در دوستی ما پاره کنی بهتر از آنکه جامه برآوازداود.
و احوال سماع را دلایل بسیار است از کتاب و سنت. این جا بدین قدر اقتصار کنیم تا آنچه لابد است بدین جمله حاصل آید و کتاب را به این قدر ختم کنیم.
فترت روزگار عذرخواه است خلل و تقصیری را که در سخن آمده است که همه چیزها درین وقت فاسد مزاج شده است. اگر تفاوت معنی یا تبدیل کلمهای باشد تعلق به انقلاب احوال دارد و اگر بر معنی رضا افتد تأیید الهیت و مدد عزت باشد.
برگردان به زبان ساده
بدان که شریفتر احوال و عزیزتر اوقات که از حق تعالی به بنده رسد سماع است، و هیچ درجه از درجهٔ روحانی عالیتر از سماع نیست. ازآن که مردم درین عالم غریباند
هوش مصنوعی: باید بدانید که بهترین حالت و ارزشمندترین اوقاتی که از جانب خداوند به بندگان میرسد، حالت سماع (موسیقی روحانی و معنوی) است و هیچ مرتبهای از مراتبی که به روح انسان تعلق دارد، بالاتر از سماع نیست. زیرا انسانها در این دنیا احساس غریبی و ناآشنایی دارند.
هر وقت باید که از پیوندگان اصلی بشاشت آید که آدمی ضعیفالحال است، بیوسیلتی آن نصیب نیابد و آن وسیلت در سماع است، و هیچ وسیلتی عظیمتر از سماع نیست.
هوش مصنوعی: هر زمان که فردی باید به اصل و ریشههای شادی و خوشحالی بپردازد، باید بداند که انسان در حقیقت ضعیف است و بدون یک واسطه نمیتواند به این شادی دست یابد. این واسطه، در موسیقی و شنیدنیهای زیبا است و هیچ چیز به اندازه این وسایل موسیقایی، قدرتمند و تاثیرگذار نیست.
و آنکه در آن مقدمات گفته شد حاصل نگردد مگر به سماع که جمعیت به ظاهر و باطن غالب گردد.
هوش مصنوعی: اینکه آنچه در مقدمات اشاره شد، به تحقق نمیرسد مگر با شنیدن، به طوری که جمعیت از نظر ظاهری و باطنی غالب شود.
و هر چه از منظومات و منثورات به وی رسد، وهم پاک او به مدد همت تتبع آن بکند از شنیده، پس آن تحصیل راوجدگویند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به او برسد، چه از شعرهای منظوم و چه از نثرها، با توجه به تخیل خالصش و تلاشش در جستجو و پیگیری آن، آن را از شنیدهها به دست میآورد. سپس این یادگیری را تحصیل مینامند.
اگر از آن وجدی که در باطن حاصل شود شمه «ای» به ظاهر رساند کالبد در لذت ادراک نسیم روحانی حرکتی کند آن را حال خوانند.
هوش مصنوعی: اگر از درون انسان حالت و احساسی به وجود بیاید که باعث شود جسم او در لذت احساس نسیم روحانی حرکتی کند، آن حالت را "حال" مینامند.
اهل طریقت را سماع لابد است، از آنکه مدد روح و طراوت وقت و جمعیت خاطر و فراغت دل در سماع توان یافت و برهان کمال حیات و نشان اقبال وقت ادراک لذت سماع است. وهر کس که از وی بهره ندارد حواس باطن او مختل است، و هر که را خلل به حواس راه یافت میان او و بهایم فرق نماند.
هوش مصنوعی: سماع برای سالکان و اهل طریقت ضروری است، چون از این طریق میتوانند روح خود را تازه کنند و به آرامش دل و تمرکز خاطر دست یابند. لذتهای حاصل از سماع نشانی از کمال زندگی و موفقیت در زمان مناسب است. افرادی که از این تجربه بهرهمند نیستند، به نوعی حواس درونیشان دچار اختلال میشود و میان آنها و حیوانات هیچ تفاوتی باقی نمیماند.
درجات خلایق در سماع متفاوت است. بعضی را واجب است شنیدن، و بعضی را لازم است ناشنیدن.
هوش مصنوعی: در میان مردم، درک و فهم از موسیقی و نواها متفاوت است. برای برخی افراد، گوش دادن به موسیقی ضروری است، در حالی که برای دیگران، بهتر است که از شنیدن آن خودداری کنند.
اما کسی را که عادت شود و اسیر صورت بود وی را از سماع بهره شرک بود.
هوش مصنوعی: اما اگر کسی به صورت ظاهری و ظواهر وابسته شود و به آنها عادت کند، در حقیقت او در بهرهبرداری از سماع دچار آسیب و نقصان خواهد بود.
و کسی را که به ارادت شنود و قدمگاه محبت دارد حاصل وی از سماع توحید و معرفت باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که با ارادت به سخنان گوش بسپارد و در مسیر محبت قرار گیرد، نتیجهای که از درک یکتاپرستی و شناخت به دست میآورد، ارزشمند خواهد بود.
و کسی که به حقیقت شنود و قدمگاه محبت دارد حاصل وی از سماع توحید و معرفت باشد.
هوش مصنوعی: کسی که با گوش دل به حقیقت گوش میسپارد و در مسیر محبت قدم میگذارد، میوه و دستاورد او از شنیدن و درک توحید و معرفت خواهد بود.
و هر که را بر حقیقت سماع وقوف افتاد وقتذوق او موقوف عادت و عبارت نباشد، بل که همیشه مستغرق حقیقت باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقیقت سماع دست پیدا کند، لذت او وابسته به عادات و واژهها نیست، بلکه او همیشه در حقیقت غرق است.
و کسی که او را بر رموز و اشارت و اسرار وقوف نباشد وی را احتراز اولیتر که بزرگان گفتهاند ظاهر سماع فتنه است، و باطن وی عبرت.
هوش مصنوعی: کسی که به اسرار و نشانهها آگاهی ندارد، بهتر است از آن چیزها دوری کند، زیرا بزرگان گفتهاند که ظاهر شنیدن آنها میتواند فتنهانگیز باشد و در باطن، عبرتی نهفته است.
هر که شناسندهٔ اشارت و دانندهٔ رمز باشد به سر عبرت او رسد. و هر که اسیر هوی باشد به فتنهٔ او باز ماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند نشانهها را درک کند و به رموز پی ببرد، به عبرت و تجربهای عمیق دست خواهد یافت. اما کسی که در دام تمایلات و خواستههای نفسانی گرفتار باشد، از مشکلات و فتنههای ناشی از آن رهایی نخواهد یافت.
و مقصود ازین هر سه تکلف ظاهر و کره مردم و خلوت مکان نبوده است، بلکه مقصود او فراغت وقت و خلوت دل و جمعیت حواس ظاهر و حفظ خطرات باطن بوده است که چون کسی را این اسباب حاصل شد برخوردار گردد برآنچه شنود.
هوش مصنوعی: هدف از این سه چیز، صرفاً جلب توجه مردم و دوری از مکانهای شلوغ نبوده است، بلکه هدف اصلی، آسودگی خاطر و آرامش درونی، تمرکز حواس و حفظ از خطرات درونی بوده است. زمانی که کسی به این شرایط دست یابد، میتواند از آنچه میشنود، بهرهمند شود.
و اگر این قاعده مختل باشد هر حیلت و تکلف که سازد البته ذوق نیابد، از آنکه سماع به باطن تعلق دارد و از وی جز اثری به ظاهر نرسد.
هوش مصنوعی: اگر این قاعده به هم بخورد، هر ترفند و زحمتی که کشیده شود، در نهایت نتیجهای نخواهد داشت، چون سماع به باطن مربوط میشود و از آن فقط اثر ظاهری به جا میماند.
بزرگان طریقت چنین گفتهاند: سماع واردی است که از حق تعالی به دلی رسد و از احوال غیبتبا او بگوید، و عهد ازل با او تازه کند. اماپذیرفتن دلها از آن وارد بر دو نوع است:
هوش مصنوعی: بزرگان طریقت بیان کردهاند که سماع، به حالتی است که از طرف خداوند به دل انسان میرسد و درباره تجربههای حضور با او سخن میگوید و پیوند ازلی را با او تجدید میکند. اما پذیرش دلها از این تجربه به دو شکل انجام میشود.
بعضی باشند که قوت همت و صحت عزیمت بر قبول حیات ایشان غالب باشد، هر چه بدیشان رسد پنهان و متواری دارند. باطنشاندر قوت استماع مات میشود و ظاهرشان ساکن.
هوش مصنوعی: برخی افراد هستند که دارای اراده قوی و عزم راسخ برای پذیرش زندگی خویش هستند. آنها هرچیزی که برایشان اتفاق بیفتد را پنهان کرده و از چشم دیگران دور نگه میدارند. در درونشان قدرتی وجود دارد که باعث میشود سکوت کنند و در ظاهر نیز آرام و بیتحرک به نظر بیایند.
و بعضی باشند که فزع محبت و جزع جنون بر دل ایشان مستولی باشد. چون لمعهٔ برق سماع در روزن دل ایشان بتابد قوت جزع بر سکون حرمت ترجیح گیرد. به تأثیر آن برق متحرک شود. انفعال در طبع او پیدا آید، به ظاهر نقل میکند. چشمرا گریان کند به مدد آن برق غالب. وقت باشد که مستولیتر شود، زبان را در و لوله آرد. وقتباشد که کاملتر شود و غلبهٔ حیرت ظاهر در تحیر باطن منعقد شود.
هوش مصنوعی: برخی افراد به شدت تحت تأثیر عشق و شور جنون قرار میگیرند. زمانی که شعاعی از نور عشق در دل آنها بتابد، احساسات آنها بر حالت آرامش غلبه میکند. این نور باعث میشود تا آنها به طور ناگهانی تغییر حال دهند و احساسات درونیشان بروز کند. این حالت ممکن است به قدری قوی باشد که اشکهایشان جاری شود. با گذشت زمان، این احساسات عمیقتر میشوند و ممکن است باعث اختلال در تفکر و زبانشان شود. در نهایت، حیرت و شگفتی درونی آنها به وضوح نمایان میشود.
چون محبت رایت همت زیادتی گیرد برخاستنو در گشتن و جامه دریدن و حرکت زیادتی کردن اثر آن باشد و این همه احوال عین سماع است و هیچ دل ازین احوال بیمدد سماع نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق و محبت به اوج خود برسد، انسان به حالتهای خاصی دچار میشود که شامل برخواستن، گشتن، پاره کردن لباس و افزایش تحرک است. تمامی این حالات نشاندهنده نوعی سماع یا سرور درونی است و هیچ دلی بدون تاثیر این حالات از حالت سماع جدا نیست.
پس معلوم شد که وجد دو نوع است: ساکن و متحرک. و هر دو محض حق است.
هوش مصنوعی: بنابراین مشخص شد که وجد به دو دسته تقسیم میشود: نوعی که ثابت است و نوعی که متحرک. و هر دو فقط به حق تعلق دارند.
و در حقیقت سماع و تفاوت وجد سخن بسیار است، این کتاب احتمال آن نکند خوض نکردهایم در بیان حقایق که غرض تصحیح احوال متصوفه بود به دلیل شرعی، هر کلمهایرا به دلیلیاز سنت موکد کردیم، و از شرع حقایق و نشر معانی تحرز نموده.
هوش مصنوعی: در واقع، صحبت درباره سماع و تفاوتهای وجد بسیار زیاد است. این کتاب هدفش بیان حقایق و تصحیح وضعیت صوفیان به دلایل شرعی است. ما هر جملهای را براساس دلیلهایی از سنت معتبر مطرح کردهایم و از اصول دینی و واقعیات دور نگهداشتهایم.
و در سماع چند اشکال است که حل آن به اخبار اولیتر که به برهان عقلی. اول اباحت سماع است و در روا داشتن و شنیدن اشعار و اجازت حرکت. در وی اخبار آمده است:
هوش مصنوعی: در موضوع سماع، چندین مشکل وجود دارد که باید با استفاده از اخبار قدیمیتر و استدلالهای عقلانی حل شود. اولین مشکل مربوط به اجازه گوش دادن به سماع و شنیدن اشعار و همچنین مجوز حرکت در این زمینه است. در این زمینه، احادیثی نیز وجود دارد.
دیگر روز فتح،رسول میآمد. جماعتی پیش او باز آمدند و دف میزدند و شعر میخواندند که: «طلع البدر علینا».
هوش مصنوعی: در روز پیروزی، پیامبر به سمت ما میآمد. گروهی به پیش او شتافتند و به نواختن دف و خواندن شعر پرداختند که میگفت: «ماه بر ما تابیده است».
و نیز پیشرسول شعرها خواندهاند، انکار نکرده است.
هوش مصنوعی: شاعران پیشین نیز اشعار آن را خوانده و از آن استقبال کردهاند.
نحن الذی بایعوا محمداً
علی الجهاد مالقینا ابداً
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که با محمد پیمان بستیم برای جهاد تا همیشه.
لاهم الا عیش الآخرة
فاکرم الانصار والمهاجرة
هوش مصنوعی: تنها زندگی واقعی، زندگی آخرت است، پس افرادی که به ما کمک کردهاند و مهاجرین را محترم بشمارید.
لاهم الا «العیش»عیش الآخرة
فاکرم الانصار والمهاجرة
هوش مصنوعی: تنها دغدغهام زندگی است و زندگی واقعی در آخرت. به همین خاطر، یاران و مهاجران را گرامی میدارم.
این لفظرسول شعرنیست لیکن به شعر نزدیک است.
هوش مصنوعی: این واژه شاعرانه نیست، اما به شعر شباهت دارد.
پیش رسول شعرهاخواندندی، و او یاران را از آن باز نداشتی.
هوش مصنوعی: شعرها را پیش پیامبر میخواندند و او یارانش را از این کار باز نمیداشت.
و روایت است که از صحابه شعر درخواستی تا بخواندندی.
هوش مصنوعی: روایت شده است که یکی از صحابه از شعری درخواست کرد تا آن را بخواند.
و نیزمعاذ‑رضیاللّه عنه‑گوید که رسول را گفتم که اگر دانستمی که تو سماع میکنی آواز خویش را بیاراستمی.
هوش مصنوعی: معاذ، که خداوند از او راضی باشد، میگوید که به پیامبر (ص) گفتم که اگر میدانستم تو آواز خود را میشنوی، آن را خیلی زیبا و دلنشین میخواندم.
و این حدیث دلیل است بر جواز سماع سماع.
هوش مصنوعی: این حدیث نشاندهندهی این است که گوش دادن به صدای موسیقی مجاز است.
و اما اشکالی دیگر رقص است و آن مسلم است. در اخبار آمده است که وقتیداود‑‑زبور میخواند حالتی بر وی غالب شد. برپای خاست و گرد برگشت.
هوش مصنوعی: و اما یک مشکل دیگر در مورد رقص وجود دارد و آن غیرقابل انکار است. در روایات آمده است که هنگامی که داوود زبور میخواند، حالتی بر او حاکم شد. او از جای خود برخاست و دور خود چرخید.
و نیز در توریت آمده است که «شوقناکم فلم تشتاقوا و زمرمناکم فلم ترقصوا.»
هوش مصنوعی: و همچنین در کتاب مقدس توریت ذکر شده است که «ما شما را دعوت کردیم ولی شما شوقی نداشتید و ما برایتان موسیقی نواختیم اما شما نرقصیدید.»
یکی از بزرگان دین گوید که لذت کامل در هیچ حالت نتوان یافت الا در حالت سماع.
هوش مصنوعی: یکی از شخصیتهای بزرگ دینی بیان کرده است که هیچ نوع لذتی به طور کامل قابل دستیابی نیست، مگر در حالتی که به سماع و شنیدن موسیقی یا نغمههای روحانی پرداخته شود.
هر گه کهداود‑‑زبور خواندن گرفتی پری و آدمی و وحوش و طیور به سماع آواز فرو شده بودند کهرسول گفتابوموسی الاشعریرا،‑رضیاللّه عنه‑آوازی دادهاند همچو آوازداود.
هوش مصنوعی: هر زمانی که داوود مشغول خواندن زبور بود، پریان، انسانها، حیوانات و پرندگان به شنیدن آواز او غرق شده بودند. رسول الله به ابو موسی اشعری، رضیالله عنه، گفت که مثل آواز داوود به او آواز دادهاند.
اما نعره زدن در وقت آنکه چیزی خوش شنود که وقت او بدان خوش شود هیچ عیبی نیست که رسول وقتی اینآیت میخواند: «فکیف اذا جئنا من کل امة بشهید»، نعرهای بزد و به گریستن ایستاد و به ترک خواندن بگفت. پسنعره زدن در وقت آنکه چیزی خوش آید عیبی نیست.
هوش مصنوعی: نعره زدن زمانی که چیزی خوشایند شنیده میشود، اشکالی ندارد. به عنوان مثال، زمانی که پیامبر آیهای خواند که به شکلی خاص مرتبط با شهادت است، او به شدت نعره زد و به گریه افتاد و خواندن را متوقف کرد. بنابراین، نعره زدن در زمان خوشایند بودن یک موضوع، عیب و ایرادی ندارد.
گفت فرستادم یا رسول اللّه!
هوش مصنوعی: گفت که من فرستادم، ای پیامبر خدا!
گفت هیچ کس با وی فرستادی که آنجا چیزی بر گوید از سماع؟
هوش مصنوعی: هیچ کس با او دلیلی نداشت که در آنجا چیزی دربارهی سماع بگوید؟
گفت نفرستادم یا رسولاللّه.
هوش مصنوعی: گفت که من نفرستادم، ای پیامبر خدا.
رسول گفت اگر کسی را بفرستادی که گفتی «آتیناکم فحیانا و حیاکم» بهتر بودی.
هوش مصنوعی: رسول گفت اگر کسی را بفرستادی که گفتی «ما به سوی شما آمدهایم تا به شما زندگی ببخشیم و شما را زنده نگهداریم» بهتر بود.
گفت وقتی مردی را دیدم افتاده از هوش بشده.
هوش مصنوعی: گفت وقتی مردی را دیدم که بیهوش روی زمین افتاده است.
گفتم او را چه بوده است؟
هوش مصنوعی: از او پرسیدم که چه بر او گذشته است؟
گفتند آیتی از قرآن بخواندند از هوش بشد.
هوش مصنوعی: گفتند آیهای از قرآن بخواند و او به خاطر شدت تأثیر، بیهوش شد.
گفتم بگو تا دیگر باره برخوانند. بخواندند. مرد باهوش آمد. مرا گفت تو چه دانستی؟ گفتم چشمیعقوب‑‑به سبب پیراهنیوسف‑‑تاریک شد، و هم به سبب پیراهن او روشن گشت. ووی را نیکو آمد از من و بپسندید.
هوش مصنوعی: گفتم بگو تا دوباره بخوانند. آنها هم خواندند. مردی باهوش آمد و از من پرسید: تو چه فهمیدی؟ گفتم که چشمان یعقوب به خاطر پیراهن یوسف تاریک شد و همچنین به خاطر همان پیراهن روشن گشت. او این توضیح را از من پسندید.
اما جامه پاره کردن معنی ندارد بلکه کراهیت است.
هوش مصنوعی: پاره کردن لباس معنا ندارد و در واقع کار ناپسندی است.
در خبر است که وقتیداود‑‑آمد و چیزی میگفت. یکی برخاست و جامه پاره کرد.جبرئیل‑‑آمد و گفت یاداودحق تعالی میگوید که آن را بگوی که دل را در دوستی ما پاره کنی بهتر از آنکه جامه برآوازداود.
هوش مصنوعی: در خبری آمده که زمانی داوود آمد و چیزی میگفت. یکی از میان مردم برخاست و لباسش را پاره کرد. جبرئیل آمد و گفت که خداوند میفرماید: بهتر است که دل را در محبت ما پاره کنی تا اینکه لباس خود را در حضور داوود پاره کنی.
و احوال سماع را دلایل بسیار است از کتاب و سنت. این جا بدین قدر اقتصار کنیم تا آنچه لابد است بدین جمله حاصل آید و کتاب را به این قدر ختم کنیم.
هوش مصنوعی: بسیاری از دلایل درباره حالات سماع، از منابع کتاب و سنت وجود دارد. ما در اینجا تنها به این نکته بسنده میکنیم تا آنچه لازم است به خوبی بیان شود و این کتاب را با همین محتوا به پایان برسانیم.
فترت روزگار عذرخواه است خلل و تقصیری را که در سخن آمده است که همه چیزها درین وقت فاسد مزاج شده است. اگر تفاوت معنی یا تبدیل کلمهای باشد تعلق به انقلاب احوال دارد و اگر بر معنی رضا افتد تأیید الهیت و مدد عزت باشد.
هوش مصنوعی: در زمان فترت، شخص از لغزشها و اشتباهاتی که در سخن گفتن پیش آمده، عذرخواهی میکند و به این نکته اشاره میکند که همه چیز در این برهه زمانی دچار تغییر و فساد شده است. اگر اختلاف معنایی یا تغییر در واژهای دیده شود، به تغییر شرایط و اوضاع مربوط میشود و اگر بر معنای رضایت تاکید شود، نشاندهنده تأیید الهی و کمک از جانب بزرگی است.