گنجور

بخش ۲۳ - فصل سوم: در یقین

بدان که نیکوترین خلعتی که حق تعالی آدمی را به آن ارزانی دارد خاصه متصوفه را خلعت یقین است، و یقین همه خلایق را فضل است و ایشان را فرض است. ازآنکه تصوف قطع علایق است و قطع علایق جز به مدد یقین حاصل نیاید که چشم دل گشاده شود به کمال قدرت جبروت. هر چه او خواهد همه آن باشد. برخلاف ارادت او هیچ کار نباشد.

یقینی در آن حاصل آید،به مدد آن یقین از همه کاری اعراض کند و بر طریق استقامت بر عتبهٔ عبودیت ملازمت نماید و راحت و فتوح از حضرت عزت وی را متواتر شود که رسول گفته است که حق تعالی راحت و فرج در یقین نهاده است. هر که راحت آخرت می‌طلبد وی را ملازم یقین باید بود تا جمال ایمان ببیند و خلعت هدایت بیابد. امروزش فراغت باشد، فردا نجات و سعادت بیابد، «والذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالآخرة هم یوقنون، اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون».

یقین نوری است که حق تعالی در دل بنده نهد. چون خواهد که آن دل به مدد آن نور طریق رضای حق سپرد هر چه اصل سخط حق تعالی باشد از دل خود زدودن گیرد،و این نور جز در دل کسی ننهد که به مدد توفیق وی را خلعت اهلیت صدق داده باشند و جمال معرفت خود بدو نموده، تا او بدین مدد به راه یقین درآید. هرچه اندیشهٔ مختلف است از دل بیرون کند، در طلب حق تعالی یک اندیشه گردد.

ابوعثمان حیری گفت‑رحمة اللّه علیه‑که یقین نفی اندیشه‌ها است در طلب یک اندیشه از سر جمعیت.
جنید گفته است‑رحمة اللّه علیه‑که یقین علمی است به حق تعالی که در دل تغییر و تبدیل نپذیرد، و هرگز غبار نقص بر وی ننشیند.
ذوالنون‑رحمة اللّه علیه‑گوید که یقین دعوت کند به کوتاهی امل، و کوتاهی امل به زهد، و ثمرهٔ زهد حکمت است، و از حکمت نگریستن در عواقب آید.
جنید‑رحمة اللّه علیه‑گوید از سری سقطی‑رحمة اللّه علیه‑شنیدم که گفت یقین آرام گرفتن بود، آنگه که ارادت در دلت پدید آید از آنکه دانسته باشی که حرکت هیچ منفعت نکند ترا، و هرچه بر تو قضا کرده‌اند از تو باز ندارد.
ابوتراب نخشبی‑رحمة اللّه علیه‑گوید در بادیه می‌رفتم جوانی را دیدم بی‌زاد می‌رفت. با خود اندیشیدم که این مرد بی‌زاد می‌رود هلاک شود. گفتم ای پسر در چنین موضعی بی‌زاد می‌روی؟ جوان گفت ای شیخ سر برآور و چشم باز کن و گرد عالم نگر که تا جز خدای را عز و جل هیچ کس را می‌بینی؟ با حق همراه بودن و زاد برگرفتن نشان ایمان نباشد.
ابراهیم خواص‑رحمة اللّه علیه‑گوید که در بادیه می‌رفتم جوانی را دیدم لطیف و ظریف و با وی هیچ معلومی نه. گفتم جوانا! کجامی‌روی؟ گفت به مکه. گفتم بی‌زاد و راحله راه دراز در پیش گرفته‌ای؟ گفت آنکه آسمان و زمین را نگه تواند داشتن بی‌عدتی، این قدرت ندارد که درویشی را بی‌زاد و راحله به مکه رساند. چون به مکه رسیدم وی را دیدم گرد کعبه طواف می‌کرد، هیچ نقصانی و ضعفی در وی نیامده بود.

و جنید گفته است که یقین نفی تهمت است از شهود غیب به مدد عزت.

چون بدانست که یقین چه شرف دارد بداند که یقین سه قسم است: علم‌الیقین،و عین‌الیقین، و حق‌الیقین. علم‌الیقین در دنیا، و عین‌الیقین بعد از مرگ، و حق‌الیقین در وقت نزع.

ابوعثمان حیری گوید که یقین اندوه فردا نابردن است. دیگر گوید که یقین علمی است در دل نهاده، یعنی کسبی نبود. یکی از پیران گوید اول مقامات معرفت بود، پس اخلاص، آنگاه شهادت، پس طاعت.

و ایمان نامی است که این معانی را جمع کند. اشارت کرده است این مرد که اول واجبات معرفت باشد به خدای عز و جل.

و معرفت حاصل نیاید مگر که این شرایط که از پیش رفته باشد، و این نظر صواب بود. پس چون دلیل متواتر گردد و بیان حاصل آید نورها پیوسته گردد، پس از یکدیگر. و آن که او را علم افتاد از برهان بی‌نیاز بود و آن حال یقین بود، پس باور داشتن حق به وقت استماع به اجابت داعی در آنچه خبر دهد، و اندر افعال او در مستقبل، از آنکه تصدیق در خبر دادن بود. پس اخلاص در آنچه فرا پذیرفت از ادای فرایض. پس اظهار اجابت به شهادت نیکو. پس ادای فرمان به توحید در آنچه فرموده‌اند، و باز ایستادن از آنچه نهی کرده‌اند.

اشارت کرد بدین معنی که استاد ایام ابوبکر بن فورک‑رحمة اللّه علیه‑که ذکر زبان فضیلتی بود دلی را که بر وی قبض بود.

عیسی‑‑را پرسیدند که به چه قوت بر آب می‌روی؟ گفت به ایمان و یقین. گفتند ما نیز ایمان و یقین داریم. گفت اگر دارید بر روی دریا بروید. قصد کردند که بروند نتوانستند. گفت چه بود شما را؟ گفتند از موج می‌ترسیم. گفت صاحب یقین از خدای ترسد، از موج نترسد.

و کسی را که از خدای تعالی ترس باشد، امیدش هم به خدای تعالی باشد. پیوسته ملازمت بندگی نماید. این چنین کسی صاحب یقین باشد. وی را هم در میان ایشان باز توان یافت. از آنکه حق تعالی ایشان را یقینی تمام به ارزانی داشته است. در یقین بدین قدر سخن اختصار کنیم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که نیکوترین خلعتی که حق تعالی آدمی را به آن ارزانی دارد خاصه متصوفه را خلعت یقین است، و یقین همه خلایق را فضل است و ایشان را فرض است. ازآنکه تصوف قطع علایق است و قطع علایق جز به مدد یقین حاصل نیاید که چشم دل گشاده شود به کمال قدرت جبروت. هر چه او خواهد همه آن باشد. برخلاف ارادت او هیچ کار نباشد.
هوش مصنوعی: به‌خاطر داشته باش که بهترین هدیه‌ای که خداوند به انسان‌ها می‌دهد، مخصوصاً به تصوف‌پیشگان، هدیه یقین است. یقین برای تمام مخلوقات یک نعمت محسوب می‌شود و برای آن‌ها واجب است. زیرا تصوف به معنای قطع وابستگی‌هاست و این قطع وابستگی‌ها تنها با کمک یقین ممکن می‌شود تا چشم دل به کمال قدرت الهی باز شود. هر چه خداوند بخواهد، همان خواهد بود و هیچ کار مخالف اراده او وجود ندارد.
یقینی در آن حاصل آید،به مدد آن یقین از همه کاری اعراض کند و بر طریق استقامت بر عتبهٔ عبودیت ملازمت نماید و راحت و فتوح از حضرت عزت وی را متواتر شود که رسول گفته است که حق تعالی راحت و فرج در یقین نهاده است. هر که راحت آخرت می‌طلبد وی را ملازم یقین باید بود تا جمال ایمان ببیند و خلعت هدایت بیابد. امروزش فراغت باشد، فردا نجات و سعادت بیابد، «والذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالآخرة هم یوقنون، اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون».
هوش مصنوعی: اگر انسان به یقین دست پیدا کند، به واسطه آن یقین از هر کاری که بی‌فایده به‌نظر می‌رسد، دوری می‌کند و بر مسیر استقامت و بندگی خداوند پایبند می‌ماند. در این حالت، آرامش و موفقیت از جانب خداوند به او خواهد رسید، چرا که پیامبر (ص) فرموده است که راحتی و گشایش در یقین نهفته است. هر کسی که به دنبال آرامش در آخرت است، باید به یقین پایبند باشد تا زیبایی ایمان را ببیند و هدایت را دریافت کند. اگر امروز فرصتی برای آرامش داشته باشد، فردا نجات و سعادت را خواهد یافت. همچنین، کسانی که به آنچه به شما نازل شده و به آنچه قبل از شما نازل شده ایمان دارند و به آخرت یقین دارند، در مسیر هدایت پروردگار قرار دارند و آنها رستگارند.
یقین نوری است که حق تعالی در دل بنده نهد. چون خواهد که آن دل به مدد آن نور طریق رضای حق سپرد هر چه اصل سخط حق تعالی باشد از دل خود زدودن گیرد،و این نور جز در دل کسی ننهد که به مدد توفیق وی را خلعت اهلیت صدق داده باشند و جمال معرفت خود بدو نموده، تا او بدین مدد به راه یقین درآید. هرچه اندیشهٔ مختلف است از دل بیرون کند، در طلب حق تعالی یک اندیشه گردد.
هوش مصنوعی: یقین، نوری است که خداوند در دل بندگانش قرار می‌دهد. زمانی که بخواهد آن دل به وسیله این نور، مسیر رضای خدا را در پیش گیرد، هر چیزی که موجب نارضایتی خدا باشد را از دل خود پاک می‌کند. این نور فقط در دل کسی قرار می‌گیرد که به او توفیق داده شده و او را شایسته صدق کرده‌اند و زیبایی معرفت خود را به او نشان داده‌اند، تا او با این کمک به راه یقین قدم بگذارد. او تمام اندیشه‌های مختلف را از دل خود بیرون می‌کند و در جستجوی خدا، تنها یک اندیشه خواهد داشت.
و جنید گفته است که یقین نفی تهمت است از شهود غیب به مدد عزت.
هوش مصنوعی: جنید اظهار کرده است که یقین، به معنای زدودن شک و تهمت از تجربه‌های غیبی با کمک مقام عزت و احترام است.
چون بدانست که یقین چه شرف دارد بداند که یقین سه قسم است: علم‌الیقین،و عین‌الیقین، و حق‌الیقین. علم‌الیقین در دنیا، و عین‌الیقین بعد از مرگ، و حق‌الیقین در وقت نزع.
هوش مصنوعی: یقین جایگاه بسیار والایی دارد و می‌توان آن را به سه نوع تقسیم کرد: علم‌الیقین، عین‌الیقین و حق‌الیقین. علم‌الیقین به دانشی اشاره دارد که در این دنیا داریم، عین‌الیقین به درک واقعی و عینی ما از حقیقت بعد از مرگ مربوط می‌شود و حق‌الیقین به درک کامل و حقیقی از واقعیت در لحظه‌ی مرگ اشاره دارد.
ابوعثمان حیری گوید که یقین اندوه فردا نابردن است. دیگر گوید که یقین علمی است در دل نهاده، یعنی کسبی نبود. یکی از پیران گوید اول مقامات معرفت بود، پس اخلاص، آنگاه شهادت، پس طاعت.
هوش مصنوعی: ابوعثمان حیری می‌گوید که مطمئن است که نگرانی برای آینده بی‌مورد است. همچنین بیان می‌کند که یقین نوعی علمی است که در دل ایجاد می‌شود و به دست آوردنی نیست. یکی از افراد سالخورده نیز می‌گوید که نخستین مرحله در شناخت، صداقت است، سپس گواهی، و بعد از آن فرمان‌برداری.
و ایمان نامی است که این معانی را جمع کند. اشارت کرده است این مرد که اول واجبات معرفت باشد به خدای عز و جل.
هوش مصنوعی: ایمان واژه‌ای است که تمامی این مفاهیم را در خود جمع می‌کند. این مرد به این نکته اشاره کرده که اولین و مهم‌ترین واجب برای شناخت، شناخت خداوند بزرگ و عزت‌مند است.
و معرفت حاصل نیاید مگر که این شرایط که از پیش رفته باشد، و این نظر صواب بود. پس چون دلیل متواتر گردد و بیان حاصل آید نورها پیوسته گردد، پس از یکدیگر. و آن که او را علم افتاد از برهان بی‌نیاز بود و آن حال یقین بود، پس باور داشتن حق به وقت استماع به اجابت داعی در آنچه خبر دهد، و اندر افعال او در مستقبل، از آنکه تصدیق در خبر دادن بود. پس اخلاص در آنچه فرا پذیرفت از ادای فرایض. پس اظهار اجابت به شهادت نیکو. پس ادای فرمان به توحید در آنچه فرموده‌اند، و باز ایستادن از آنچه نهی کرده‌اند.
هوش مصنوعی: معرفت و دانش واقعی حاصل نمی‌شود مگر با رعایت شرایطی که از پیش بیان شده است و این امر کاملاً صحیح است. زمانی که دلایل واضح و روشن به وجود بیاید و توضیحات لازم ارائه شود، نورهای فهم و آگاهی به تدریج یکدیگر را دنبال می‌کنند. کسی که علم و آگاهی کسب کند دیگر به دلایل خارجی نیاز ندارد و به حالتی از یقین می‌رسد. بنابراین، باور به حقایق در زمان شنیدن پیام‌ها و پاسخ به دعوت آنچه که خبر داده می‌شود، ضروری است؛ همچنین در ارتباط با اعمال آینده، باید به تصدیق اخبار توجه کرد. اخلاص در پذیرش آنچه که بر انسان واجب است، اهمیت بالایی دارد. همچنین نشان دادن پذیرش با شهادت نیکو و اطاعت از دستورات توحید در آنچه که مشخص شده است و اجتناب از کارهایی که نهی شده‌اند، لازم است.
اشارت کرد بدین معنی که استاد ایام ابوبکر بن فورک‑رحمة اللّه علیه‑که ذکر زبان فضیلتی بود دلی را که بر وی قبض بود.
هوش مصنوعی: این جمله به اشاره به استاد ابوبکر بن فورک می‌پردازد که در زمان خود به ویژگی‌های زبان و بلاغت اشاره داشته، و دلی که متأثر از این موضوع بوده است.
عیسی‑‑را پرسیدند که به چه قوت بر آب می‌روی؟ گفت به ایمان و یقین. گفتند ما نیز ایمان و یقین داریم. گفت اگر دارید بر روی دریا بروید. قصد کردند که بروند نتوانستند. گفت چه بود شما را؟ گفتند از موج می‌ترسیم. گفت صاحب یقین از خدای ترسد، از موج نترسد.
هوش مصنوعی: عیسی از او سؤال کردند که چگونه بر روی آب راه می‌روی؟ او پاسخ داد که به وسیله ایمان و یقین این کار را انجام می‌دهد. آنها گفتند که ما هم ایمان و یقین داریم. او گفت اگر واقعاً ایمان دارید، باید بتوانید روی دریا هم راه بروید. آنها تصمیم گرفتند این کار را انجام دهند اما موفق نشدند. از او پرسیدند که دلیل شکستشان چیست و آنها پاسخ دادند که از امواج دریا می‌ترسند. او گفت فردی که یقین دارد، از خدای خود نمی‌ترسد و نباید از امواج بترسد.
و کسی را که از خدای تعالی ترس باشد، امیدش هم به خدای تعالی باشد. پیوسته ملازمت بندگی نماید. این چنین کسی صاحب یقین باشد. وی را هم در میان ایشان باز توان یافت. از آنکه حق تعالی ایشان را یقینی تمام به ارزانی داشته است. در یقین بدین قدر سخن اختصار کنیم.
هوش مصنوعی: کسی که از خداوند می‌ترسد، به او امید هم دارد و همیشه در حال عبادت و بندگی است. این فرد دارای یقین و اطمینان است و می‌توان او را در این گروه پیدا کرد، چون خداوند یقین کامل را به او بخشیده است. در مورد یقین، همین قدر بسنده می‌کنیم.