گنجور

شمارهٔ ۲۳

باور نکنی گر غم دل گفتن ما را
بین از اثر اشک به خون خفتن ما را
صد بار بهار آمد و یکبار ندیدند
مرغان مصیبت زده بشکفتن ما را
در زندگی از بسکه گرانجانی ما دید
حاضر نبود مرگ پذیرفتن ما را
رفت از بر من گرچه رهش با مژه رفتم
ره رفتن او بنگر و ره رفتن ما را
جز فرخی از طبع گهربار ندارد
کس طرز غزل گفتن و در سفتن ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باور نکنی گر غم دل گفتن ما را
بین از اثر اشک به خون خفتن ما را
هوش مصنوعی: اگر به حرف‌های دل ما توجه نکنی، کافی است حال‌مان را از چشمان‌مان ببینی که چطور از شدت غم به خون می‌نشینند.
صد بار بهار آمد و یکبار ندیدند
مرغان مصیبت زده بشکفتن ما را
هوش مصنوعی: هر سال بهار می‌آید و پرندگان غم‌زده هرگز شکفتن و زیبایی ما را نمی‌بینند.
در زندگی از بسکه گرانجانی ما دید
حاضر نبود مرگ پذیرفتن ما را
هوش مصنوعی: در زندگی به خاطر فراوانی مشکلات و سختی‌هایی که تجربه کردیم، حتی حاضر نشدیم مرگ را بپذیریم.
رفت از بر من گرچه رهش با مژه رفتم
ره رفتن او بنگر و ره رفتن ما را
هوش مصنوعی: اگرچه او از کنار من رفته، ولی من با چشمانم او را دنبال کردم؛ حالا بنگر که او چگونه رفته و ما در چه مسیری حرکت کرده‌ایم.
جز فرخی از طبع گهربار ندارد
کس طرز غزل گفتن و در سفتن ما را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به اندازه فرخی از استعداد گرانبهای خود در هنر غزل‌سرایی برخوردار نیست و نتوانسته‌ است مانند او در این فن تسلط پیدا کند.