گنجور

شمارهٔ ۲۹

به تعب می کشدم چرخ چه شد غمزه یار
که به یک چشم زدن بگذردم کار از کار
بیش و کم عشق کشنده است چه دجله چه محیط
آب یک نی چو همی بگذرد از سر چه هزار
نو به نو تختگه خسرو دوری است دلم
طرح یارب به چه طالع شده این کهنه حصار
تا شد آن زلف معقرب زکفم نیش زند
بر تنم هر سر مو چون دم عقرب سر مار

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به تعب می کشدم چرخ چه شد غمزه یار
که به یک چشم زدن بگذردم کار از کار
هوش مصنوعی: خیلی تحت تاثیر معشوق قرار گرفته‌ام؛ نمی‌دانم چه بلایی بر سرم آمده که در یک لحظه همه چیز تغییر کرد و من از همه چیز گذشته‌ام.
بیش و کم عشق کشنده است چه دجله چه محیط
آب یک نی چو همی بگذرد از سر چه هزار
هوش مصنوعی: عشق اگر به حدی باشد که افراطی شود، می‌تواند خطرناک باشد؛ مانند دجله یا رودخانه‌ای عمیق. وقتی نی از سطح آب عبور کند، هزاران چیز را در دل خود دارد.
نو به نو تختگه خسرو دوری است دلم
طرح یارب به چه طالع شده این کهنه حصار
هوش مصنوعی: دل من همواره در پی آرزوهای تازه‌ای است، اما افسوس که هنوز در این حصار قدیمی گرفتارم. ای کاش بدانم که سرنوشت چه نقشی برای من رقم زده است.
تا شد آن زلف معقرب زکفم نیش زند
بر تنم هر سر مو چون دم عقرب سر مار
هوش مصنوعی: وقتی آن زلف پیچیده به دستم می‌رسد، نیشش بر بدنم می‌زند و هر تار مویش شبیه به دم عقرب و سر مار است.