شمارهٔ ۱۵ - در مدح خاقان کمال الدین محمود
سپهر ملک عجم ، آفتاب دین عرب
بلند نام و نشان و بزرگ اصل و نصب
کمال دین هدی ، قطب ملک و دین محمود
که هست چرخ شرف را جمال او کوکب
جمال دودهٔ خوارزمشاه ، آنکه ربود
ز سرکشان زمانه بدست فخر قصب
همه خلاصهٔ مجد و بمجد نامغرور
همه حقیقت فضل و بفضل نا معجب
شده مطاوعت او زمانه را پیشه
شده متابعت او سپهر را مذهب
بطبع حضرت او را ستاره کرده سجود
بطوع خدمت او را زمانه کرده طلب
وجود فضل و هنر را بیان اوست دلیل
حصول عز و شرف را قبول اوست سبب
ز سعی او شده خار موافقان چون گل
ز تیغ او شده روز مخالفان چون شب
زهی بهمت عالی و تبع صافی تو
نظام جاه و علو قوام و فضل ادب
بزیر خنک جلال تو اخضر و اغبر
بزیر زین مراد تو ادهم و اشهب
ضیای حمد و ثنا از کف تو نیست بدیع
گهر ز کان و هنر از کف تو نیست عجب
سیاه گشت عدو را ز هیبت تو از گلیم
کبود گشت فلک را ز صولت تو سلب
عنایت تو چو شمس و ولی تو چو گهر
سیاست تو چو ماه و عدوی تو چو قصب
ز بیم نیزهٔ ثعبان نهاد تو گشته
امور خصم تو برگشته چون دم عقرب
تو همچو در و چو دریا بجاه تو مجلس
تو همچو مهر و چو گردون بزیر تو مرکب
شگفت نیست وجود تو در طویلهٔ خلق
که در طویله بود در جوار خار رطب
همیشه تا نبود باز طعمهٔ تیهو
همیشه تا نبود شیر سخرهٔ ثعلب
بدهر باد جلال تو عالی المکثب !
ز بخت باد جناب تو صافی المشرب!
ز تو مطالب ارباب فضل حاصل باد!
همیشه تا که جهانست علم را مطلب
مخالفات ترا چهره پر غبار بلا
منازعان ترا مغز پر خمار تعب
ندیم جان حسودت و در زمانه ندم
نصیب عمر عدوی تو از ستاره غضب
شمارهٔ ۱۴ - در مدح صدرالدین علی وزیر: تا کی کند حوادث گیتی مرا طلب ؟شمارهٔ ۱۶ - خطاب بباد در مدح علاء الدوله ابو المظفر نصرت الدین اتسز خوارزمشاه: ایا برنده باحباب قصهٔ احباب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سپهر ملک عجم ، آفتاب دین عرب
بلند نام و نشان و بزرگ اصل و نصب
هوش مصنوعی: آسمان سرزمین غیرعرب، مانند آفتاب دین عرب است، که نام و شهرتی بلند و ریشه و اصل بزرگ دارد.
کمال دین هدی ، قطب ملک و دین محمود
که هست چرخ شرف را جمال او کوکب
هوش مصنوعی: کاملترین دین و راهنمایی، محور ملک و دین، محمود است که زیبایی او مانند ستارهای درخشان در آسمان شرافت است.
جمال دودهٔ خوارزمشاه ، آنکه ربود
ز سرکشان زمانه بدست فخر قصب
هوش مصنوعی: زیبایی فرزند خوارزمشاه، که در زمانهاش بر دزدها و ستمگران چیره شد و مقام و افتخاری برای خود به دست آورد.
همه خلاصهٔ مجد و بمجد نامغرور
همه حقیقت فضل و بفضل نا معجب
هوش مصنوعی: تمامی جوهر و خوشنامی در پرتو نیکی و فضیلت نهفته است و هیچ گاه نباید به خاطر دستاوردها و فضائل خود به خود مغرور شویم.
شده مطاوعت او زمانه را پیشه
شده متابعت او سپهر را مذهب
هوش مصنوعی: زمانه بر اساس خواستههای او شکل گرفته و سپهر (آسمان) نیز به پیروی از مسیر او حرکت میکند.
بطبع حضرت او را ستاره کرده سجود
بطوع خدمت او را زمانه کرده طلب
هوش مصنوعی: طبیعت مقدس او را به ستارهای درخشنده تبدیل کرده و زمانه به عشقِ خدمت او، در جستجوی اوست.
وجود فضل و هنر را بیان اوست دلیل
حصول عز و شرف را قبول اوست سبب
هوش مصنوعی: وجود فضیلت و هنر نشانهای از بیان اوست و دلیل بر اینکه عزت و شرافت ناشی از پذیرش اوست.
ز سعی او شده خار موافقان چون گل
ز تیغ او شده روز مخالفان چون شب
هوش مصنوعی: از تلاش او، دشمنانش مانند گل، زنده و سرزنده شدهاند و روزهای حامیانش، به خاطر تیغ او، مانند شب تاریک و خموش گشته است.
زهی بهمت عالی و تبع صافی تو
نظام جاه و علو قوام و فضل ادب
هوش مصنوعی: چه بلند همتی و چه صفای تبع تو! نظام و قدرت و فضیلت ادب در دست توست.
بزیر خنک جلال تو اخضر و اغبر
بزیر زین مراد تو ادهم و اشهب
هوش مصنوعی: زیر سایهی خنک جلال تو، زمین سرسبز و خاکی است. زیر زین آرزوی تو، اسبهای سیاه و خاکستری قرار دارند.
ضیای حمد و ثنا از کف تو نیست بدیع
گهر ز کان و هنر از کف تو نیست عجب
هوش مصنوعی: نور و روشنی ستایش و حمد از تو نیست، همانطور که جواهر از معدن و هنر از دستان تو برنمیخیزد، شگفتی نیست.
سیاه گشت عدو را ز هیبت تو از گلیم
کبود گشت فلک را ز صولت تو سلب
هوش مصنوعی: دشمن از قدرت و بزرگی تو به شدت ترسید و به همین دلیل، آسمان نیز از اثرات زودرس تو، رنگ پریده و بیرنگ شد.
عنایت تو چو شمس و ولی تو چو گهر
سیاست تو چو ماه و عدوی تو چو قصب
هوش مصنوعی: مهربانی تو مانند آفتاب است و ولی تو مانند گوهر. تدبیر تو همچون ماه تابان و دشمنان تو مانند نیهای بیخاصیت هستند.
ز بیم نیزهٔ ثعبان نهاد تو گشته
امور خصم تو برگشته چون دم عقرب
هوش مصنوعی: از ترس نیزهٔ دشمن، کارهای او به هم ریخته و دچار آشفتگی شدهاند، مانند زمانی که دم عقرب به حرکت درمیآید.
تو همچو در و چو دریا بجاه تو مجلس
تو همچو مهر و چو گردون بزیر تو مرکب
هوش مصنوعی: تو مانند در و دریا در بزرگی و مقام خود هستی، همچنان که خورشید و آسمان زیر رکاب تو قرار دارند.
شگفت نیست وجود تو در طویلهٔ خلق
که در طویله بود در جوار خار رطب
هوش مصنوعی: عجیب نیست که تو در میان مردم عادی قرار داری، چون در کنار خارها، رطب (خرما) نیز وجود دارد.
همیشه تا نبود باز طعمهٔ تیهو
همیشه تا نبود شیر سخرهٔ ثعلب
هوش مصنوعی: همیشه وقتی که تیهو در دسترس نباشد، طعمهای برای شکارچیان وجود نخواهد داشت. و وقتی شیر در دسترس نیست، فرصت برای شکار روباه فراهم نمیشود.
بدهر باد جلال تو عالی المکثب !
ز بخت باد جناب تو صافی المشرب!
هوش مصنوعی: خوشا به حال تو که عظمتت در همه جا دیده میشود! بختت باد که از نیات پاک و صفای روحی برخوردار هستی!
ز تو مطالب ارباب فضل حاصل باد!
همیشه تا که جهانست علم را مطلب
هوش مصنوعی: از تو آرزو دارم که علم و دانش همیشه در دسترس و موجود باشد! تا زمانی که جهان برقرار است، علم باید مورد توجه و جستجو قرار گیرد.
مخالفات ترا چهره پر غبار بلا
منازعان ترا مغز پر خمار تعب
هوش مصنوعی: مخالفان تو، چهرهای غبارآلود را به نمایش میگذارند و بیهیچ شک و تردیدی، تو را در زیر فشار و زحمت قرار میدهند.
ندیم جان حسودت و در زمانه ندم
نصیب عمر عدوی تو از ستاره غضب
هوش مصنوعی: دوست عزیزم، حسادت تو باعث نمیشود که من در زندگیام از تو آسیب ببینم. عمر تو، که از خشم و دشمنی پر شده، بیهوده است و به درستی نمیارزد.