برگردان به زبان ساده
دانای مهرانبه گفت: شنیدم که وقتی سه مردِ صعلوکِ راهزن با یکدیگر شریک شدند و سالها بر مدارجِ راههای مسلمانان کمینِ بیرحمتی گشودندی و چون نوایبِ روزگار دمار از کاروانِ جان خلایق برمیآوردند؛ در پیرامنِ شهری باطلالِ خرابهٔ رسیدند که قرابهٔ پیروزه رنگش بدورِ جورِ روزگار خراب کرده بود و در و دیوارش چون مستانِ طافح سر بر پایِ یکدیگر نهاده و افتاده؛ نیک بگردیدند، زیر سنگی صندوقچهٔ زر یافتند، بغایت خرم و خوشدل شدند؛ یکی را باتّفاق تعیین کردند که درین شهر باید رفتن و طعامی آوردن تا بکار بریم. بیچاره در رفتن مبادرت نمود و برفت و طعام خرید و حرصِ مدارخوارِ مردمکش او را بر آن داشت که چیزی از سمومِ قاتل در آن طعام آمیخت، بر اندیشه آنک هردو بخورند و هلاک شوند و مال یافته برو بماند و داعیهٔ رغبتِ مال آن هردو را باعث آمد بر آنک چون باز آید، زحمتِ وجود او از میان بردارند و آنچ یافتند، هردو قسمت کنند. مرد باز آمد و طعام آورد. ایشان هر دو برجستند و اول حلقِ او بفشردند و هلاکش کردند، پس بر سرِ طعام نشستند، خوردند و بر جای مردند و زبانِ حال میگفت: هِیَ الدُّنیَا فَاَحذَرُوهَا .
هوش مصنوعی: مهرانبه دانا بیان کرد: شنیدم که سه مرد راهزن و دزد با هم شریک شدند و مدتها در مسیرهای مسلمانان کمین میکردند و به کاروانها آزار میرساندند. در نزدیکی یک شهر ویران به خرابهای رسیدند که زمان و روزگار ویرانی آن را به بار آورده بود. دیوارها و ساختمانها به هم ریخته بودند. آنها به دقت جستجو کردند و زیر یک سنگ، صندوقچهای پر از طلا یافتند که بسیار شاد و خوشحال شدند. یکی از آنها را به توافق انتخاب کردند که به شهر برود و غذایی تهیه کند تا از آن استفاده کنند. آن مرد به راه افتاد و غذا خرید، اما طمع دزدانهاش او را وادار کرد که سمّی قاتل به غذایش اضافه کند با این فکر که هر دوی آنها بخورند و بمیرند و این مال برای او باقی بماند و بتواند آن را تقسیم کند. او به خانه برگشت و غذا را آورد. دو دزد فوراً به او حمله کردند و او را کشتند و سپس به سراغ غذا رفتند و خوردند و در همانجا مردند. این واقعه گویای این است که دنیا را باید جدی گرفت و از آن پرهیز کرد.
ازکس دیت مخواه که خون ریزِ خود توئی
هوش مصنوعی: از کسی نخواه که برایت نظر بدهد، زیرا خود تو مسئول خونریزیها و مشکلات خود هستی.
کالا برون مجوی که دزداندرون تست
هوش مصنوعی: کالایی که در خارج است، نشانهای از دزدی درون خودش دارد.
این فسانه از بهر آن گفتم که رضایِ نفس باندک و بسیار طلب نباید کرد و او را در مرتعِ اختیارِ طبع خلیعالعذار فرا نباید گذاشت.
هوش مصنوعی: این داستان را گفتم تا بگویم که نباید به دنبال رضایت نفس باشیم، چه کم و چه زیاد، و نباید اجازه دهیم که آن را در دنیای انتخاب و میلهای بینظام رها کنیم.
خو پذیرست نفسِ انسانی
آنچنان گردد او که گردانی
هوش مصنوعی: نفس انسان به راحتی میپذیرد و تحت تأثیر قرار میگیرد، به طوری که میتوانی آن را به هر شکلی که بخواهی درآوری.
وَالنَّفسُ رَاغِبَهٌٔ اِذا رَغَّبتَهَا
وَ اِذَا تُرَدُّ اِلَی قَلِیلٍ تَقنَعُ
هوش مصنوعی: انسان به چیزهایی که به آنها میپردازد و تمایل پیدا میکند، راغب است و اگر به او اندک چیزی داده شود، راضی خواهد شد.
و حکماء گفتهاند: امل دامِ دیوست، از دانهٔ او نگر تا خود را نگاهداری که هزار طاوسِ خرد و همایِ همّت را بصفیرِ وسوسه از شاخسارِ قناعت درکشیدست و از اوجِ هوایِ استغنا بزیر آورده و بستهٔ بندِ خویش گردانیده که هرگز رهائی نیافتند و گفتهاند: چون شکم سیر باشد، غمِ گرسنگی مخور که بسیار سیر دیدم که پیش از گرسنه شدن مرگش دریافت و چون تن پوشیده گشت. اندوهِ برهنگی مبر که بسیار برهنگان دیدم که پیش از پوشیدن شدن تن و پوشیدگان پیش از برهنه شدن که نماندند و لباس جز کفن نپوشیدند و اندیشهٔ خرج و صرفِ انفاق برخود مستولی مکن که بسیار دیدم که در طلبِ زیادتی رفتند و مکتسب بس حقیر و اندک ازیشان باز ماند.
هوش مصنوعی: حکما گفتهاند که دام امل دیو است، پس از دانهاش مراقب باش که خود را حفظ کنی، زیرا هزار طاوس خرد و همای همت، از شاخسار قناعت با وسوسهها به دام افتاده و از اوج بینیازی به پایین آمدهاند و هرکدام در بند خود گرفتار شدهاند و هیچگاه نتوانستهاند رهایی پیدا کنند. همچنین گفتهاند وقتی شکم سیر باشد، دیگر از گرسنگی نگرانی نداشته باش، زیرا بسیاری را دیدهام که قبل از گرسنه شدن، جان باختهاند. و وقتی بدن پوشیده شد، دیگر از برهنگی غم مخور، چرا که بسیاری را دیدهام که قبل از اینکه لباس بپوشند، مردهاند و کسانی هم که پیش از برهنه شدن، پوشیدهاند، جز کفن چیزی نپوشیدهاند. بنابراین، خود را در اندیشه و نگرانی خرج و صرف و انفاق غرق نکن، زیرا بسیار دیدهام که در پی زیادتی رفتند و در نهایت، به کارهای حقیر و اندک دچار شدند.
وَ مَن یُنفِقِ السَّاعَاتِ فِی جَمعِ مَالِهِ
مَخَافَهَٔ فَقرٍ فَالذَّی فَعَلَ الفَقرُ
هوش مصنوعی: هر کس که ساعاتش را صرف جمعآوری پول کند به خاطر ترس از فقر، در واقع خود را به فقر میاندازد.
و این نکته بدان که مقدّر اقوات و مدبّر اوقات، قوت را علّت زندگانی کردست و هرگز معلول از علّت جدا نگردد. پس روشن شد که زندگانیِ کس بیقوت نتواند بود، قَد فَرَغَ اللهُ تَعَالَی مِن اَربَعَهٍٔ مِنَ الخَلقِ وَ الخُلقِ وَ الرِّزقِ وَ الأَجَلِ .
هوش مصنوعی: این نکته را در نظر داشته باش که خداوند قوا و زمانها را مقرر کرده و قدرت را به عنوان علت زندگی قرار داده است و هیچ گاه معلول نمیتواند از علتش جدا شود. بنابراین مشخص است که زندگی بدون قوت ممکن نیست. خداوند از چهار چیز برای مخلوقات برنامهریزی کرده است: خلق، اخلاق، روزی و اجل.
جهان را چه سازی که خود ساختست
جهاندار ازین کار پرداختست
هوش مصنوعی: جهان را چه کار توان کرد، وقتی که خود جهان آفرین این کار را به انجام رسانده است.
وای ملک، بدانک هر چند تو با جهان عقدی سختتر بندی، او آسانتر فرو میگشاید و چندانک درو بیشتر میپیوندی، او از تو بیشتر میگسلد. جهان ترا ودیعت داریست که جمع آوردهٔ ترا بر دیگران تفرقه میکند و ثمرهٔ درختی که تو نشانی، بدیگران میدهد و هر بساط که گستری، درنوردد و هر اساس که نهی، براندازد. عمر را هیچ مشربی بیشایبهٔ تکدیر ندارد، عیش را هیچ مایدهٔ بی عایدهٔ تنغیص نگذارد. هرگز بگلویِ او فرو نرود که یک نواله بیاستخوان کسی را از خوانِ او برآید؛ هرگز از دلِ او برنیاید که یک شربت بی تجریعِ مرارت بکام کسی فرو شود. اگر صد یکی از آنک همیشه دنیا با تو میکند، روزی از دوستی بینی که مخلص باشد، او را با دشمنِ صدساله برابر داری. بینی که دیدهٔ خطابینِ تراغطایِ دوستی او چگونه حجاب میکند که این معانی با این همه روشنی، ازو ادراک نمیکنی و سمعِ باطل شنو را چگونه پنبهٔ غفلت آگنده که ندایِ هیچ نصیحت از منادیِ خرد نمیشنوی؟ حُبُّکَ الشَّیءَ یُعمِی وَ یَصِمُّ. و ای ملک، هرچ فرودِ عالم بالاست و در نشیبِ این خاکدان، همه عرضهٔ عوارضِ تقدیرست و پذیرایِ تغییر و تبدیل و یک دمزدن بی قبولِ آسیب چهار عناصر و حلولِ آفت هشت مزاج ممکن نیست، چه ترکیب وجود آدم و عالم از اجزاء مفرداتِ این بسایط آفریدند بانتقالِ صورت، گاه هواهیأت آب بستاند، گاه آب بصورتِ هوامکتسی شود، گاه یبوست اوعیهٔ رطوبت بردارد، گاه برودت چراغِ حرارت بنشاند و آدمیزاد هرگز ازین تأثیرات آزاد نتواند بود، از سرما بیفسرد و از گرما بتفسد و از تلخ نفور گردد و از شیرین ملول شود، بیماریش طراوت ببرد و پیریش نداوت زایل کند. اگر اندک غمی بدل او رسد، بپژمرد؛ بکمتر دردی بنالد، از جوع مضطرب شود، از عطش ملتهب گردد؛ هر آنچ بحیّزِ وجود پیوست. در اعتوارِ این حالات و تارات همه یکرنگند و یک حکم دارند.
هوش مصنوعی: ای عزیز، بدان که هرچقدر تو به جهان وابستهای و خود را به آن بستهای، این دنیا به سهولت تو را از خود جدا میکند و هرچقدر که در آن بیشتر غرق میشوی، این دنیا بیشتر دور از تو میشود. این دنیا به تو وامی داده است که با آن تو را از دیگران جدا کند و میوهٔ درختی که تو میکاری، به دیگران میدهد. هر میزی که برای خود پهن کنی، او آن را برمیدارد و هر بنیادی که بگذاری، برهم میزند. عمر هیچگاه بیغصه و تلخی نیست و هیچ لذتی بدون درد و رنج باقی نمیماند. هرگز فکر نکن که یک لقمهٔ بیدرد از سفرهٔ او به کسی نخواهد رسید و هیچگاه از دل او برنمیآید که شربتی بدون زحمت و سختی به کسی بدهد. اگر صد بار دنیا با تو بخل دارد، یک روز دوستی واقعی پیدا میکنی که او را برایت دوستداشتنی میسازد و با دشمنی که سالیان دراز بر تو سختی کرده، برابرت میکند. با خود فکر کن که محبت به چهگونهای چشمانت را میبندد و گوشهایت را کر میکند و چگونه این معانی روشن را درک نمیکنی، و آن کسی که به ندا و نصیحت خرد گوش نمیدهد، در واقع خود را در غفلت قرار داده است. و ای عزیز، هر چیزی که در این عالم بالا و پایین میآید، نتیجهٔ تقدیر و پذیرای تغییر و تحول است و هیچگاه نمیتوان از تأثیر چهار عنصر بر انسان و جهان رهایی یافت. انسان همیشه تحت تأثیر سرما و گرما و تلخی و شیرینی است و هیچگاه نمیتواند از این تأثیرات سبکدوش شود. اگر کمترین غمی به او برسد، پژمرده میشود و با کمترین دردی دل میکند و از گرسنگی و تشنگی به تلاطم درمیآید. همهٔ این حالات و تغییرات در عین تنوع، یکسان و یکساندارند.
وَ اَیُّ قَنَاهٍٔ لَم تُرَنَّح کُعُوبُهَا
وَ أَیُّ حُسَامٍ لَم یُصبِهُ فُلُولُ
هوش مصنوعی: این دو سوال به اشیاء و ویژگیهای خاصی اشاره دارد. اولی به نوعی از لوازم یا ابزارها مربوط میشود که هنوز مورد استفاده قرار نگرفتهاند و در حالتی بدون کار هستند. دومی به شمشیری اشاره میکند که هرگز به خون دشمنان نرفته و تجربیات جنگی نداشته است. در واقع، هر دو جمله به مسائلی اشاره دارند که نشاندهنده عدم تجربه و کارایی در شرایط خاص هستند.
وَ أَیُّ هِلَالٍ لَم یَشِنهُ مَحَاقُهُ
وَ اَیُّ شِهَابٍ لَم یَخُنهُ اُفُولُ
هوش مصنوعی: هر هلالی که با تاریکی پوشیده نشده و هیچ ستارهای که با افول خود ترک نکند، نمیتواند دائمی باشد.
و بدان ای ملک که ایزد، تَعالی، ترا راعیِ رعیت و مراعیِ مصالح ایشان کردست، ازیشان بتیغ ستدن و بتازیانه بخشیدن و از آن ترک کلاه و طرفِ کمر آراستن مورثِ دو وبال و موجبِ دو نکالست یکی سفالتِ سائلی، چنانک گفتهاند:
هوش مصنوعی: ای پادشاه، بدان که خداوند تو را مسؤول رعیت و نگهدار مصالح آنها قرار داده است. از آنها گرفتن و تبعیض قائل شدن، و همچنین از اهمیت گذاشتن بر تظاهر و تزیین ظاهری خود، سبب میشود تا دو عذاب و مشکلات بر تو نازل شود. یکی از این مشکلات، بیاحترامی به انسانهای نیازمند است، مانند آنچه در اشعار بیان شده است.
خواستن کدیه است، خواهی عشر خوان خواهی خراج
هوش مصنوعی: خواستن چیزی در واقع به معنی داشتن تمایل و اشتیاق است، چه برای کسب دانش و علم (مانند خواندن) و چه برای دستیابی به عواید و ثمرات (مانند پرداخت خراج).
زانک گر صد نام خوانی، یک حقیقت را رواست
هوش مصنوعی: اگرچه میتوانی نامهای مختلفی بر یک حقیقت بگذاری، اما در نهایت آن حقیقت واحد باقی میماند.
چون گدائی چیز دیگر نیست جز خواهندگی
هوش مصنوعی: چون گدایی چیزی جز درخواست کردن نیست.
هرک خواهد ، گر سلیمانست و گر قارون گداست
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد، میتواند به مقامات و ثروتهای بزرگ برسد، چه مانند سلیمان با قدرت و توانایی باشد و چه مانند قارون، که فقیر و نیازمند است.
و دوم عهدهٔ مسئولیست که ترا در دیوانِ محاسبت بر پای دارند، کُلُّکُم رَاعٍ وَ کُلُّکُم مَسئُولٌ عَن رَعِیَّتِهِ ، و سرزدهٔ خجلت میباید بود، وَ لَو تَرِی اِذَا المُجرِمُونَ نَاکِسُوا رُؤسِهِم، و بدانک ترا عقل بر هفت ولایتِ تن امیرست و حسّ معین عقل و شهوت خادمِ تن؛ مگذار که هیچیک قدم از مقامِ خویش فراتر نهند. نگهدار معینِ عقل را تا اعانتِ شهوت نکند و خادمِ تو امیرِ تو نگردد و بدانک زخارف و زهراتِ دنیا اگرچه سخت فریبنده و چشم افسایِ خردست، اما چون مرد خواهد که خود را از مطلوبات و مرغوباتِ طبع باز دارد، نیک در منکراتِ آن نگرد تا بلطایفِ حیل و تدرج ازو دور شود، مثلا چنانک میخواره، هرگه که از تلخیِ می و ترشیِ پیشانی خود و نفرتِ طبیعت و قذف و تلوّثِ جامه از آن و دردسرِ سحرگاهی و ندامتِ حرکات و عربدهٔ شبانه و شکستنِ پیاله و جام و دست جنگی و دشنام و تقدیم ملهیات و تأخیر مهمّات و رنجِ خمار و کارهای نهبهنجار و خجالت از آن و شناعت بر آن یاد آرد، بشاعتِ آن در مذاقِ خرد اثر کند و هر زمان صورتِ آن پیشِ چشم دل آرد، اندک اندک قدم باز پس نهد و باز ایستد و همچنین شکار دوست که ازهنگامِ دوانیدن اسب بر پیِ صید از مخاطره بر عثرهٔ اسب و سقطهٔ خویش که مظنّهٔ هلاکست بیندیشد و معرّت تعرّضِ نخچیر و خوفِ زخمِ پنجهٔ پلنگ و دندانِ گراز و غصهٔ گریختنِ یوز و بازو تضییعِ روزگارِ خویش پیش خاطر آرد و مضرّتِ بسیار در مقابلهٔ منفعتی اندک نهد، لاشکّ بر دل او سرد گردد و بترکِ کلّی انجامد و از موقعِ خطر خود را در پناهِ عقل برد. وای ملک، در ایّام طراوت شباب که نوبهارِ عمرست، از ذبولِ پیری که خزانِ عیش و برگریزِ املست، یاد میدار.
هوش مصنوعی: مسئولیت دوم بر عهده کسی است که تو را در روند حسابرسی نگه میدارد. همه شما مسئولید و باید از وضعیت زیر نظر خود شرمندگی داشته باشید. وقتی مجرمان سرهای خود را پایین میاندازند، به این نکته توجه کن که عقل تو حکومت بر همه ابعاد وجودت دارد و حسّ، که همیار عقل است، نباید اجازه دهد که شهوت بر عقل غلبه کند. باید مراقب باشی که هیچیک از این عوامل از جایگاه خود فراتر نروند. همچنین در مورد زرق و برق دنیا بدان که اگرچه بسیار فریبنده است، اما کسی که میخواهد خود را از خواستههای نفس رها کند، باید در برابر منکرات بیش از حد احتیاط کند تا به او لطمهای نرساند. مثلاً فردی که میخوهد از نوشیدن مشروبات بپرهیزد، باید به تلخی و عواقب ناشی از آن بیندیشد تا کمکم از آن دور شود. همچنین در شکار نیز باید مراقب خطراتش باشد تا خود را در دامهای خطرناک نیفکند. بنابراین باید در ایام جوانی که بهار زندگی است، به یاد پیرشدن و عواقب آن باشی.
تَمَتَّع مِن شَمِیمِ عَرَارِ نَجدٍ
فَمَا بَعدَ العَشِیَّهِٔ مِن عَرَارِ
هوش مصنوعی: از نسیم خوشایند و عطرآگین سرزمین نجد لذت ببر، زیرا بعد از غروب آفتاب دیگر از آن عطر نخواهد بود.
و همچنین هنگام فراغت از مشغولی و بوقتِ عزِّ توانگری از ذلِّ درویشی و در نعمتِ شادی از محنتِ دلتنگی و در صحّتِ مزاجِ تن از عوارضِ بیماری و در فراخیِ مجالِ عمر از تنگیِ نفسِ باز پسین یاد آر تا حقِّ هر کسی پیش از فواتِ فرصت و ضیاعِ وقت گزارده شود، زیراک این دهگانه احوال همه برادرانِ صلبی مشیّتاند که ایشان را آسمان دو دو بیک شکم زاید و توأمانِ رحمِ فطرتاند که از پیِ یکدیگر نگسلند و چون بزمین آیند، قابلهٔ وجود بیفاصله نافِ ایشان بیکجا زند و بهترینِ مخلوقات درین معنی چنین میفرماید : اِغتَنِم خَمسا قَبلَ خَمسٍ شَبَابَکَ قَبلَ هَرَمِکَ وَ صِحَّتَکَ قَبلَ سَقَمِکَ وَ غِنَاکَ قَبلَ فَقرِکَ وَ فَرَاغَکَ قَبلَ شُغلِکَ وَ حَیَاتَکَ قَبلَ مَمَاتِکَ. وای ملک، در ذمّتِ عقلِ تو هیچ حقّ واجبالاداتر از عمر نیست که چون اجل حالّ گردد، گزارشِ آن محال باشد و در فوایدِ مکتوبات خواندم که اامام احمدِ غزّالی ، رَحِمَهُ اللهُ، روزی در مجمعِ تذکیر و مجلس وعظ روی بحاضران آورد و گفت: ای مسلمانان، هرچ من در چهل سال از سرِ این چوبپاره شما را میگویم، فردوسی دریک بیت گفتست؛ اگر بر آن خواهید رفت، از همه مستغنی شوید :
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که در زمان آرامش و قدرت مالی، زمانی که از فقر و دلتنگی دور هستی، در سلامت جسمانی و از بیماری دور هستی، و زمانی که زندگیات پر از فرصت است، به تنگناهای بعدی نیز فکر کن. این نکته مهم است که هر کس قبل از پایان فرصت و از دست دادن زمان حق خود را ادا کند. این ده حالت، تمام برادران ما هستند که در کنار هم به وجود آمدهاند و ارتباطشان قطع نمیشود. بهترین مخلوق نیز در این باره میگوید: «از پنج چیز پیش از پنج چیز استفاده کن: جوانیات را قبل از پیر شدن، سلامتیات را قبل از بیماری، ثروتات را قبل از فقر، فراغتات را قبل از مشغولیت و زندگیات را قبل از مرگ.» عمر هیچ حق واجبی بالاتر از این نیست و وقتی اجل نزدیک شود، گزارش آن ممکن نیست. همچنین در کتابها خواندهام که امام غزالی در جمعی به مسلمانان گفت: «هر چه من در چهل سال به شما میگویم، فردوسی در یک بیت بیان کرده است؛ اگر به آن توجه کنید، از همه چیز بینیاز خواهید شد.»
ز روزِ گذر کردن، اندیشه کن
پرستیدنِ دادگر پیشه کن
هوش مصنوعی: به گذشته فکر کن و از آن درس بگیر و سعی کن رفتار عادلی را در زندگی ات انتخاب کنی.
وَ کَفَی بِالمَوتِ وَاعِظا خود داد این معنی میدهد. وای ملک، بدانک این اموال منضّد که بصورتِ عسجد و زبرجد مینماید، همیهٔ دوزخست و نفسِ تو حَمَّالَهُٔ الحَطَب که از بهر داغِ پیشانی برهم مینهد، یَومَ یُحمَی عَلَیهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکوَی بِهَا جِبَاهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم هَذَا مَ کَنَزتُم لِأَنفُسِکُم فَذُوقُوا مَا کُنتُم تَکنِزُونَ ، اکنون بکوش تا باشد که بنیرنگِ دانش خود را از صحبتِ این گنده پیرِ رعنا و این سالخوردهٔ شَوهَا که چون تو بسیار شوهران را در چاهِ بیراهی سرنگون افکندست، رهائی توانی داد و آنچ راهِ سعادت جاودانی و نعیمِ باقیست، بدست توانی آورد. ملک اردشیر کلماتِ حکمتآمیزِ او چون دل با جان بیامیخت و حلقهٔ قبول وصایای او از گوشِ باطن بیاویخت. پس از آنجا پیشِ دختر آمد و گفت: مبارک باد ترا جفتی
هوش مصنوعی: مرگ بهترین پنددهنده است. ای ملک، بدان که این داراییهایی که به فرم طلا و سنگهای قیمتی به نظر میرسند، در واقع همه عذابهای دوزخ هستند و نفس تو مانند بار بر دوش، عذاب آن را به دوش میکشد. در روزی که بر این آتش دوزخ گرم خواهند شد، با همین داراییها بر پیشانی و سینه و پشتشان سوزانده خواهند شد. این همان اندوختههایی است که برای خود جمع کردهاید، پس حالا عذاب آن را بچشید. حال خود را برهان و تلاش کن تا با دانش و هوش خود از این پیر بزرگ و سالخورده که بسیاری از شوهران را به یأس و بدبختی کشانده، رهایی یابی و آن راه سعادت دائم و نعمتهای جاودانی را به دست آوری. ملک اردشیر به سخنان حکمتآمیز او گوش فرا داد و زبانش به پذیرش وصایای او نرم شد. سپس به نزد دختر رفت و به او تبریک گفت که جفتی نیکو یافته است.
که از هنرپیشگانِ عالم طاقست و در دانش سرآمدِ آفاق. راهِ رستگاری اینست که او پیش دارد و بر آنچِ او میکند، مقامِ اعتراض نیست. غمِ این متاعِ مستعار در این خانهٔ مستجار چنین توان خورد و بَعدَ مَاجَرَی ذَلِکَ در حاصلِ کار و فَذلِکِ حالِ خویش تأمّل میکرد و بزبانِ اعتبار و انتباه میگفت:
هوش مصنوعی: این فرد از بهترین هنرپیشگان و دانشمندان است و راه نجات را به خوبی میشناسد. آنچه او به ما میآموزد، قابل اعتراض نیست. نگرانی درباره این دارایی موقتی در این دنیا، تنها موجب دردسر است. پس از اینکه به وضعیت خود فکر کرد، به زبان فهم و هشدار از آن سخن گفت.
این عمرِ گذشته در حساب که نهم ؟
آخر بچهکار بودهام چندین سال ؟
هوش مصنوعی: این عمر گذشته را کجا باید حساب کنم؟ آخر من سالها بیتجربه و کودک بودهام.
شیوهٔ اجتهاد پیش گرفت و قدم در طریقِ سداد نهاد و بقدرِ استطاعت خود را از انقیادِ نفسِ أَمَّارَهٌٔ بِالسُّوءِ بیکسو کشید، اِلَی اَن مَاتَ عَلَی مَاعَاشَ عَلَیهِ وَ اللهُ المُوَفِّقُ لِذَلِکَ وَالهَادِی اِلَیهِ. تمام شد بابِ ملک اردشیر و دانایِ مهران به بعد ازین یاد کنیم بابِ دیو گاو پای و دانایِ دینی و مبیّن گردانیم که فایدهٔ علم چیست و شجرهٔ علم چون بثمرِ عمل بارور شود، چه اثر نماید و مهرهٔ خصمِ نادان را در ششدرهٔ قصور چون اندازد؟ باری، تَعَالی، خداوند ، خواجهٔ جهان ، معین الاسلام را توفیقِ جمعِ بین الحقّین و تحصیلِ سعادتین میسّر کناد و برخیر مواظب داراد بِمَنِّهِ وَسِعَهِٔ جُودِهِ .
هوش مصنوعی: نویسنده در این متن به اهمیت اجتهاد و دوری از نفس اشاره کرده و به این نکته میپردازد که انسان باید تلاش کند تا از خواستههای ناپسند خود فاصله بگیرد و در پی حق باشد. او همچنین به اهمیت علم و تأثیر آن در عمل اشاره میکند و خواستار توفیق الهی برای کسب سعادت و رسیدن به حقیقت است. در نهایت، نویسنده دعا میکند که خداوند به ما در این مسیر کمک کند و ما را از نعمتهای خود بهرهمند سازد.