بخش ۳۸ - صفت طبّاخ
طبّاخ ز پختگی مرا سوخت
از سوختنم رخش بر افروخت
هست از خط سبز آن گرامی
صبحم، که تعب نموده شامی
دل در بر و من ز حیرت او
هر لحظه کنم فغان که کوکو
دارم چشمی به روی جانان
چون چشم پیاز حلقه، حیران
سوز دلم از رقیب قلاش
همچون مگسِ فتاده بر آش
از دود، دلم شدست گریان
من چون نشوم کباب بریان
در سینه ی من دل مشوش
کز دوری او بود در آتش
نالان شده، اشک چون چکیده
چون روغنِ داغِ آب دیده
هر گاه نفس کشم دهد بو
دم پخت دلم ز آتش او
از حسرت آن عذار گل پوش
باشد دل من چو دیگ در جوش
هر یک به زبان تُرک و تاجیک
چون شعله بود بزیر آن دیگ
دل را افزود، از فغان درد
این آش نگشت از نفس سرد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طبّاخ ز پختگی مرا سوخت
از سوختنم رخش بر افروخت
هوش مصنوعی: آشپز به خاطر پختگی من، از سوختن من ناراحت شد و درخشندگی صورتش بیشتر شد.
هست از خط سبز آن گرامی
صبحم، که تعب نموده شامی
هوش مصنوعی: از خط سبز آن صبح عزیز، من هم بیدار شدهام و شبم را تعبیر کردهام.
دل در بر و من ز حیرت او
هر لحظه کنم فغان که کوکو
هوش مصنوعی: دل من در آغوش تو قرار دارد و من از شدت حیرت و شگفتی هر لحظه ناله و فریاد میکنم که چه خبر است.
دارم چشمی به روی جانان
چون چشم پیاز حلقه، حیران
هوش مصنوعی: چشمانم همچون حلقههای پیاز به جانان نگاه میکند و در حیرت و شگفتی هستم.
سوز دلم از رقیب قلاش
همچون مگسِ فتاده بر آش
هوش مصنوعی: دلم به خاطر رقیب بیمقدارم میسوزد، مانند مگسی که روی غذا افتاده است.
از دود، دلم شدست گریان
من چون نشوم کباب بریان
هوش مصنوعی: دلم از دود پر شده و به همین خاطر اشکم در آمده است، چگونه میتوانم ناراحت نباشم در حالی که مانند کبابی در حال سوختن هستم؟
در سینه ی من دل مشوش
کز دوری او بود در آتش
هوش مصنوعی: در قلب من احساسی ناآرام وجود دارد که به خاطر دوری او در حال سوختن و ناراحتی است.
نالان شده، اشک چون چکیده
چون روغنِ داغِ آب دیده
هوش مصنوعی: اشکهایم مانند روغن داغ ریخته میشوند و حالتی نگران و غمگین دارند.
هر گاه نفس کشم دهد بو
دم پخت دلم ز آتش او
هوش مصنوعی: هر بار که نفس میکشم، بوی دلی که از عشق او پخته شده را احساس میکنم.
از حسرت آن عذار گل پوش
باشد دل من چو دیگ در جوش
هوش مصنوعی: دل من به شدت از دوری چهره زیبای آن دختر گلگون است، مانند دیگی که در حال جوشیدن باشد.
هر یک به زبان تُرک و تاجیک
چون شعله بود بزیر آن دیگ
هوش مصنوعی: هر کدام از آنها به زبان خود، مثل شعلهای هستند که زیر دیگی میدرخشد.
دل را افزود، از فغان درد
این آش نگشت از نفس سرد
هوش مصنوعی: دل بیشتر از فریاد و دردش برای این آش تنگ شد، اما این عذاب و غم همچنان ادامه دارد و حتی از سرما هم بیتأثیر نیست.

وحیدالزمان قزوینی