شمارهٔ ۲۹
بعد از این خدمت آن سرو روان خواهم کرد
خدمتش از دل و جان در دو جهان خواهم کرد
پای بر تخت جم و افسر کی خواهم زد
سر فدا در قدم پیر مغان خواهم کرد
گرد هر گوشه ویرانه به جان خواهم گشت
کنج دل مخزن هر گنج نهان خواهم کرد
بی رخ دوست دگر خون جگر خواهم خورد
دیده را ساغر و پیمانه آن خواهم کرد
سالها در ره عشق تو قدم خواهم زد
عمرها نام تو را ورد زبان خواهم کرد
مهر روی تو همه جای به دل خواهم داد
غم عشق تو دگر مونس جان خواهم کرد
وحدتا گفت تو را از بر خود خواهم راند
گفتمش خون دل از دیده روان خواهم کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بعد از این خدمت آن سرو روان خواهم کرد
خدمتش از دل و جان در دو جهان خواهم کرد
هوش مصنوعی: پس از این، پرستش آن محبوب را با تمام وجودم انجام خواهم داد و در این دنیا و آن دنیا برای او خدمت میکنم.
پای بر تخت جم و افسر کی خواهم زد
سر فدا در قدم پیر مغان خواهم کرد
هوش مصنوعی: من هیچگاه برای رسیدن به سلطنت و مقام بلند نیازی به نشستن بر تخت جمشید ندارم، بلکه حاضر هستم جانم را در راه احترام و تعهد به پیر مغان فدای او کنم.
گرد هر گوشه ویرانه به جان خواهم گشت
کنج دل مخزن هر گنج نهان خواهم کرد
هوش مصنوعی: در هر گوشه و نابودی، به دنبال روح خود میگردم و در عمق دل، مکان هر راز و گنج پنهان را محفوظ میدارم.
بی رخ دوست دگر خون جگر خواهم خورد
دیده را ساغر و پیمانه آن خواهم کرد
هوش مصنوعی: بدون دیدار دوست، باید حسرت و درد دل را تحمل کنم و به جای شادی، تنها غم و اندوه را احساس میکنم. چشمانم را به مانند لیوانی میسازم که پر از غم و یاد اوست.
سالها در ره عشق تو قدم خواهم زد
عمرها نام تو را ورد زبان خواهم کرد
هوش مصنوعی: سالها برای عشق تو تلاش خواهم کرد و تا پایان عمر نام تو را به زبان خواهم آورد.
مهر روی تو همه جای به دل خواهم داد
غم عشق تو دگر مونس جان خواهم کرد
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو را در دل خود جا میدهم و با غم عشق تو، به تنهایی و اندوه جانم عادت میکنم.
وحدتا گفت تو را از بر خود خواهم راند
گفتمش خون دل از دیده روان خواهم کرد
هوش مصنوعی: او گفت که تو را از نزد خود دور میکنم، من هم پاسخ دادم که از درد دل، اشکهایم به گونههایم سرازیر خواهند شد.