گنجور

شمارهٔ ۱۳۳

پر شده پیمانه ام، ظرف ندارد اجل
ورنه ز من می گرفت، در عوض جان، شراب
گر ز دو چشمت به هم،عشوه رسد، دور نیست
زان که به هم می دهند، باده پرستان شراب

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پر شده پیمانه ام، ظرف ندارد اجل
ورنه ز من می گرفت، در عوض جان، شراب
هوش مصنوعی: زندگی‌ام به نهایت رسیده و دیگر جایی برای تحمل بیشتر نیست. اگر مرگ اجازه می‌داد، بدون تردید جانم را با شراب عوض می‌کردم.
گر ز دو چشمت به هم،عشوه رسد، دور نیست
زان که به هم می دهند، باده پرستان شراب
هوش مصنوعی: اگر از چشمانت ناز و دلربایی بیرون بیاید، دور از انتظار نیست که افرادی که شراب می‌نوشند، به همدیگر مشروباتی را تقدیم کنند.