شمارهٔ ۱۹ - شاعر دروغگوست؟
ز روزگار به جان آمدم ز غم بشتاب
اگر بنالم جای است ازین عنا و عذاب
زمانه میدهدم گوشمال و می زندم
مگر که خیک شد ستم زمانه را دریاب
مثل زنند که شاعر دروغگوی بود
خطاست باری نزد من این مثل نه صواب
بباب مدح خداوندگار و قصه خویش
بجان پاک پیمبر که نیستم کذاب
ایا گزیده اولاد پاک پیغمبر
بجاه خویش بدین قصه برنویس جواب
رسید خیل زمستان و آن تموز برفت
که خلق زنده بی آتش همی شدند کباب
زبر و جود تو دارم تمام جامه تن
تمام بقعه و فرزند خود برونق و آب
بصدر بار تو بردارم از جهان حاجت
اگر بیک لب نان باشد و بیک دم آب
ذئاب وار بهر در نرفتم و نروم
وگر روم ز در تو منافقم چو ذئاب
تو آفتابی و مهتاب دیگران و تبش
زآفتاب توان خواستن نه از مهتاب
بتاب سال و مه ای آفتاب فضل و شرف
بر آسمان سعادت بروزگار شباب
بنای جاه تو آباد باد تا به ابد
سرای دولت اعدای تو خراب و بیاب
شمارهٔ ۱۸ - در مدح تمغاج خان: بخت بیدار شهنشه خسرو مالکرقابشمارهٔ ۲۰ - در مدح ملک مسعود: ماه رجب فرخ فرخنده چه ماه است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز روزگار به جان آمدم ز غم بشتاب
اگر بنالم جای است ازین عنا و عذاب
هوش مصنوعی: از دست روزگار به ستوه آمدهام و از شدت غم، اگر بخواهم شکایت کنم، جا برای نوشتن از این مشکلات و سختیها بسیار است.
زمانه میدهدم گوشمال و می زندم
مگر که خیک شد ستم زمانه را دریاب
هوش مصنوعی: زمانه به من درس سختی میدهد و مدام درد میکشد. آیا نمیتوانی ظلمهای زمان را به من نشان دهی و کمک کنی تا از این وضعیت رهایی یابم؟
مثل زنند که شاعر دروغگوی بود
خطاست باری نزد من این مثل نه صواب
هوش مصنوعی: گفتهاند که شاعر همواره دروغ میگوید، اما این عقیده اشتباه است. برای من این مثل صحیح نیست.
بباب مدح خداوندگار و قصه خویش
بجان پاک پیمبر که نیستم کذاب
هوش مصنوعی: در ستایش خداوند و به بیان داستان خود، به جان پاک پیامبر که من دروغگو نیستم.
ایا گزیده اولاد پاک پیغمبر
بجاه خویش بدین قصه برنویس جواب
هوش مصنوعی: آیا بهترین نسل فرزندان معصوم پیامبر، با موقعیت والای خود، به این داستان پاسخ دهند؟
رسید خیل زمستان و آن تموز برفت
که خلق زنده بی آتش همی شدند کباب
هوش مصنوعی: زمستان فرا رسید و تابستان رفت. مردم بدون آتش مانند کباب در حال پخته شدن هستند.
زبر و جود تو دارم تمام جامه تن
تمام بقعه و فرزند خود برونق و آب
هوش مصنوعی: من از بخشش و سخاوت تو به اندازهای برخوردارم که تمام زندگی و هستیام را تحت تأثیر قرار داده است و تمام مزد و فرزندم را در این رونق و برکت میبیند.
بصدر بار تو بردارم از جهان حاجت
اگر بیک لب نان باشد و بیک دم آب
هوش مصنوعی: اگر از دنیا چیزی برای تو بخواهم، تنها یک نان و یک جرعه آب کافی است.
ذئاب وار بهر در نرفتم و نروم
وگر روم ز در تو منافقم چو ذئاب
هوش مصنوعی: من مانند گرگها به در نرفتم و نخواهم رفت، و اگر هم به در بروم، درونم نسبت به تو همانند گرگها دوگانه و منافق است.
تو آفتابی و مهتاب دیگران و تبش
زآفتاب توان خواستن نه از مهتاب
هوش مصنوعی: تو خودی و درخشان همچون خورشید، در حالی که دیگران مانند ماه هستند. تو نمیتوانی از نور و گرمای ماه انتظار داشته باشی، چون تنها خورشید است که میتواند آن انرژی را ارائه دهد.
بتاب سال و مه ای آفتاب فضل و شرف
بر آسمان سعادت بروزگار شباب
هوش مصنوعی: ای آفتاب با کرامت و امتیاز، از آسمان خوشبختی و جوانی درخشان باش و به سال و ماه بتاب.
بنای جاه تو آباد باد تا به ابد
سرای دولت اعدای تو خراب و بیاب
هوش مصنوعی: آرزو میکنم که مقام و مقامتی که داری همیشه برقرار بماند و سرزمین حکومت دشمنانت همواره ویران و خالی باشد.