شمارهٔ ۱۳۷ - در مدح ملک تمغاج خان
مرا خدای بمدح خدایگان گفتن
توانگری سخن داد تا توان گفتن
اگر توانگر زرو درم شوم چه عجب
هم از مناقب و مدح خدایگان گفتن
کجا توانگری من بود ز در سخن
کجا توان سخن از گنج شایگان گفتن
بمدح شاه سخندان بر احتراز بوم
ززحف و حشو و ز ایطا و شایگان گفتن
درین جهان بجز از علم غیب علمی نیست
که او نداند و نتوانش غیبدان گفتن
غذای شاه سخندان ز مدح شاه بود
که راست برگ تبرک غذای جان گفتن
زبان بشرکت دل مدح پادشا گوید
ز دل تفکر مدح است و از زبان گفتن
بود نسیم گل کامگار در نفسم
بگاه مدح شهنشاه کامران گفتن
شه مظفر تمغاج خان که از ملکان
ورا توان ملک افراسیاب خان گفتن
وراست لایق جمشید ملک روی زمین
از او توان بنمودار داستان گفتن
قضا سنان و قدر خنجری که به داند
جواب خصم خود از خنجر و سنان گفتن
بساط عدل بگسترد در بسیط جهان
کزان بساط جهانرا توان جنان گفتن
همای عدل ملک استخوان ظلم خورد
شود چو طوطی و شکر باستخوان گفتن
ز عین عدلش زای زبان حال جهان
چو ها گره شود از کاف کاروان گفتن
بعهد شاه جهان از زبان حال جهان
توان ز بی ضرری گرگ را شبان گفتن
دروغ راست نمایست در ولایت شاه
ز یک شکم بره با گرگ تو امان گفتن
خدایگانا بخت کسی که نام تو گفت
شود چو نام تو مسعود هم در آن گفتن
بدین سید آخر زمان که ممکن نیست
بجز ترا ملک آخر الزمان گفتن
تو پاسبان ز خدائی ببندگان و رواست
بدین و شرع ترا نیز پاسبان گفتن
پر است در خور و کسرا بجز تو در خور نیست
نعیم بی محن و سود بی زیان گفتن
برزم و بزم تو بر شعر سوزنی ماند
دقیق معنی چون تار ریسمان گفتن
همیشه تا بجهان خسروی تواند بود
بجز ترا نتوان خسرو جهان گفتن
جهان بکام تو باد و تو باد با خسرو
مباد ملک ترا آخر و کران گفتن
بقا دهاد ترا کردگار عز و جل
بر این دعا سزد آمین بجاودان گفتن
شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح تمغاج خان: بشهریار جهان داد کردگار جهانشمارهٔ ۱۳۸ - در مدح مسعود بن حسن: مبارک است پگه روی پادشا دیدن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا خدای بمدح خدایگان گفتن
توانگری سخن داد تا توان گفتن
هوش مصنوعی: خدای من به من توانایی بخشید که از بزرگی و صفات خداوند بگویم و بتوانم در این باره سخنرانی کنم.
اگر توانگر زرو درم شوم چه عجب
هم از مناقب و مدح خدایگان گفتن
هوش مصنوعی: اگر من هم ثروتمند شوم و از طلا و نقره برخوردار باشم، چه شگفتی دارد که دربارهی ویژگیها و صفات نیکو شاهان و بزرگانی که احترامشان واجب است صحبت کنم.
کجا توانگری من بود ز در سخن
کجا توان سخن از گنج شایگان گفتن
هوش مصنوعی: من که در زندگیام از سخن به ثروت نرسیدهام، چگونه میتوانم از گنج و داراییهای ارزشمند سخن بگویم؟
بمدح شاه سخندان بر احتراز بوم
ززحف و حشو و ز ایطا و شایگان گفتن
هوش مصنوعی: به مدح و ستایش شاه خردمند پرداخته و از بیخود و بیمورد، افراط و زیادهگویی و سخنهای بیپایه پرهیز کنید.
درین جهان بجز از علم غیب علمی نیست
که او نداند و نتوانش غیبدان گفتن
هوش مصنوعی: در این جهان هیچ علمی نیست که او (خدا) از آن بیخبر باشد و نمیتوان به او چیزهایی را که نمیداند، گفت.
غذای شاه سخندان ز مدح شاه بود
که راست برگ تبرک غذای جان گفتن
هوش مصنوعی: غذای پادشاه ستایشگر، به خاطر ستودن و تمجید از پادشاه بود؛ همانطور که برگهای مبارک، غذای روح را میسازند.
زبان بشرکت دل مدح پادشا گوید
ز دل تفکر مدح است و از زبان گفتن
هوش مصنوعی: دل در ستایش پادشاه، از عمق تفکر خود مدح میگوید و این ستایش از زبان او جاری میشود.
بود نسیم گل کامگار در نفسم
بگاه مدح شهنشاه کامران گفتن
هوش مصنوعی: در نفسم نسیم خوشبوی گل وجود دارد، که در زمان ستایش از شاه کامیاب، به خاطرش میگویم.
شه مظفر تمغاج خان که از ملکان
ورا توان ملک افراسیاب خان گفتن
هوش مصنوعی: مظفر تمغاج خان، که فرمانروای بزرگی است، از کسانی است که میتوان دربارهی او به بزرگی سخن گفت و او را همپایهی افراسیاب خان قلمداد کرد.
وراست لایق جمشید ملک روی زمین
از او توان بنمودار داستان گفتن
هوش مصنوعی: اگر کسی لایق باشد، میتواند مانند جمشید، پادشاه شناخته شده، بر روی زمین قدرت و سلطنت خود را نشان دهد و داستانهایی بزرگ بگوید.
قضا سنان و قدر خنجری که به داند
جواب خصم خود از خنجر و سنان گفتن
هوش مصنوعی: سرنوشت مانند تیر و نیزهای است که در دست کسی است و او میداند چگونه باید با دشمنش مقابله کند. در اینجا به قدرت و تسلط فرد بر شرایط و تواناییهای خود اشاره شده است که میتواند از ابزارها و سلاحهایش به درستی استفاده کند.
بساط عدل بگسترد در بسیط جهان
کزان بساط جهانرا توان جنان گفتن
هوش مصنوعی: باید عدالت را در سراسر جهان برقرار کرد، چرا که برپایی عدالت در دنیا میتواند بهشتی را برای انسانها ایجاد کند.
همای عدل ملک استخوان ظلم خورد
شود چو طوطی و شکر باستخوان گفتن
هوش مصنوعی: در یک حکومت عادل، ظلم و ستم وجود ندارد. اگر کسی به ظلم و ستم بپردازد، سرانجام به مانند پرندهای گرفتار میشود که تنها میتواند حرفهای شیرین بزند، اما حقیقت تلخ است. در واقع، عدالت و حقوق انسانی در سایه حمایت از مظلومان به دست میآید و کسانی که به دنبال ستم هستند، در نهایت خود دچار مشکل خواهند شد.
ز عین عدلش زای زبان حال جهان
چو ها گره شود از کاف کاروان گفتن
هوش مصنوعی: از دیدگاه انصاف او، حال و روز جهان به زبان میآید. وقتی کاروان به مشکل برمیخورد، گویی زبانش بسته میشود.
بعهد شاه جهان از زبان حال جهان
توان ز بی ضرری گرگ را شبان گفتن
هوش مصنوعی: در زمانهای که شاه جهان در نظر قرار دارد، اگر از حال و احوال دنیا بگوییم، میتوان از بیضرر بودن تنها به نفع گریبان گرگ، مانند شبان، سخن گفت.
دروغ راست نمایست در ولایت شاه
ز یک شکم بره با گرگ تو امان گفتن
هوش مصنوعی: در جایی که حاکمیت نادرست باشد، حقیقت به دروغ تبدیل میشود. مانند این است که در جایی که یک بره در کنار یک گرگ قرار دارد، نمیتوان انتظار حفظ امنیت و امان داشت.
خدایگانا بخت کسی که نام تو گفت
شود چو نام تو مسعود هم در آن گفتن
هوش مصنوعی: خدای بزرگا، خوشبختی آن کسی که نام تو را بر زبان میآورد، زیرا در این گفتن، نام تو نیز با خیر و برکت ذکر میشود.
بدین سید آخر زمان که ممکن نیست
بجز ترا ملک آخر الزمان گفتن
هوش مصنوعی: این سید در آخر الزمان آن چنان ممتاز و بینظیر است که هیچ کسی جز تو نتوانسته است به این مقام برسد و از او سخن بگوید.
تو پاسبان ز خدائی ببندگان و رواست
بدین و شرع ترا نیز پاسبان گفتن
هوش مصنوعی: تو در مقام نگهبان خداوند به بندگان هستی و این درست است که بر اساس دین و قوانین، تو نیز باید پاسبانی کنی.
پر است در خور و کسرا بجز تو در خور نیست
نعیم بی محن و سود بی زیان گفتن
هوش مصنوعی: در زندگی، جز تو کسی نیست که بتواند خوشی واقعی را ارائه دهد؛ همه چیز دیگر در این دنیا پر از زحمت و درد است. در واقع، لذت بدون درد و سود بدون زیان وجود ندارد.
برزم و بزم تو بر شعر سوزنی ماند
دقیق معنی چون تار ریسمان گفتن
هوش مصنوعی: در حضور تو و در جشنی که برپا کردهای، شعرم به اندازهی قدرت و دقت یک تار ریسمان ظریف است.
همیشه تا بجهان خسروی تواند بود
بجز ترا نتوان خسرو جهان گفتن
هوش مصنوعی: همیشه کسی میتواند در دنیا به عنوان یک فرمانروا شناخته شود، به جز تو که نمیتوان کسی جز تو را سلطان جهان نامید.
جهان بکام تو باد و تو باد با خسرو
مباد ملک ترا آخر و کران گفتن
هوش مصنوعی: دنیا همراه تو باشد و تو با خسرو نباشی. سرزمین تو را نمیتوان آخر و کنونی مشخصی برای آن بیان کرد.
بقا دهاد ترا کردگار عز و جل
بر این دعا سزد آمین بجاودان گفتن
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ به تو عمر با عزت و دوام عطا کند و در این دعا که به او میکنی، آمین بگوید.

سوزنی سمرقندی