گنجور

بخش ۱ - دیوان اطعمه صوفی محمد

حمد بی حد و ثنای بی عدد مر حضرت پروردگاری را که از یک قبضه خاک نمناک صد هزاران هزار طوطی لسان در نطق و بیان به فصاحت در آورده به خوان«فتبارک الله احسن الخالقین رب العالمین.»،

و تحیت و درود و سلام به عدد انفاس الانام بر روضه مطهر پیشوای اهل یقین و سید المرسلین«و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین» باد تا به روز حشر که «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی».

اما بعد روزی با دوستان بی اغیار در ایام بهار به حکم«فانظر الی الاثار» گذری به بوستان اتفاق افتاد این جماعت الحاح بسیار کردند که از اشعار جدید به سمع مستمعان رسان که در بوستان گل تازه را حال دیگرست. این فقیر حقیر به حکم ضرورت و پاس انفاس یاران از حقه دهان، ترجمه لسان به سمع مجلسیان رسانیدم، مفهوم این قوم نیافتم.

ناگاه شخصی از اشعار مولانا عبید زاکانی- غفرالله- در بیان آورد. اهتراز و بشاشت در باطنهای این طایقه پیدا گشت و این نوع سخن را نقل مجلس ساختند. با خود گفتم که ای درویش این رنج کشیدن و صنعت و نازکی در اشعار پیدا کردن کمال حماقت است، جامه به اندازه تن خلق می باید دوخت.

خواستم که مانند سخنهای مولانا عبید داستانی ترتیب سازم. از روح پر فتوح اولیاء الهام به دل بیچاره رسید که«الحیاء من الایمان» باز تامل بسیار کردم.

بر خاطر این حقیر خطور کرد که مانند سخنهای مولانا بسحاق، اطعمه ای بساز که مزاحی است مباح و در سلک این آیت در آمده باشی که «و اما بنعمه ربک فحدث» و دیگر« ان تعدوا نعمه الله» و به شکر نعمت پروردگار مشغول گشته باشی که«ان اشکر نعمتک التی.»

چون اشتهای این حقیر غالب بود. به طبع«لئن شکرتم لازیدنکم» این داستان را بنا کردم.

ان شاء الله همه را از معانی این اشعار حظی کامل کرامت گردد به حرمت این آیت که «و لحم طیر مما یشتهون.»

اللهم ارزقنا لجمیع المومنین و المومنات و صلی الله علی محمد و آله اجمعین.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حمد بی حد و ثنای بی عدد مر حضرت پروردگاری را که از یک قبضه خاک نمناک صد هزاران هزار طوطی لسان در نطق و بیان به فصاحت در آورده به خوان«فتبارک الله احسن الخالقین رب العالمین.»،
هوش مصنوعی: ستایش بی‌پایان و بی‌شماری به حق پروردگار، که از یک تکه خاک مرطوب، هزاران هزار طوطی سخن‌گو با زبانی فصیح آفریده است. این کار شایسته‌ای است که باید گفت: "خداوند پربرکت است، نیکوترین آفرینندگان، پروردگار جهانیان."
و تحیت و درود و سلام به عدد انفاس الانام بر روضه مطهر پیشوای اهل یقین و سید المرسلین«و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین» باد تا به روز حشر که «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی».
هوش مصنوعی: سلام و درود به تعداد نفس‌های موجودات بر ضریح پاک پیشوای اهل یقین و آقای پیامبران، که خداوند او را تنها به عنوان رحمت برای جهانیان فرستاده است. این سلام و درود تا روز قیامت ادامه دارد، زمانی که خدا و فرشتگانش بر رسول او درود می‌فرستند.
اما بعد روزی با دوستان بی اغیار در ایام بهار به حکم«فانظر الی الاثار» گذری به بوستان اتفاق افتاد این جماعت الحاح بسیار کردند که از اشعار جدید به سمع مستمعان رسان که در بوستان گل تازه را حال دیگرست. این فقیر حقیر به حکم ضرورت و پاس انفاس یاران از حقه دهان، ترجمه لسان به سمع مجلسیان رسانیدم، مفهوم این قوم نیافتم.
هوش مصنوعی: یک روز در بهار، با دوستانم به بوستان رفتیم. آنها خیلی اصرار کردند تا اشعار جدیدی را برایشان بخوانم و بگویم که در این باغ گل‌های تازه حال و هوای خاصی دارند. من به خاطر احترام به دوستان و نیاز به گفتگو، تعدادی از اشعار را برای حاضران خواندم، اما نتوانستم به خوبی منظور این افراد را درک کنم.
ناگاه شخصی از اشعار مولانا عبید زاکانی- غفرالله- در بیان آورد. اهتراز و بشاشت در باطنهای این طایقه پیدا گشت و این نوع سخن را نقل مجلس ساختند. با خود گفتم که ای درویش این رنج کشیدن و صنعت و نازکی در اشعار پیدا کردن کمال حماقت است، جامه به اندازه تن خلق می باید دوخت.
هوش مصنوعی: ناگهان کسی از اشعار مولانا عبید زاکانی یاد کرد. شور و شادی در دل‌های این جمع احساس شد و آن نوع سخن به موضوع اصلی گفتگو تبدیل شد. به خودم گفتم که ای درویش، این که بخواهی در اشعار زحمت بکشی و نکات ظریف پیدا کنی، تنها نشانه‌ای از بی‌خود بودن است. باید لباس را به اندازه‌ی تن افراد دوخت.
خواستم که مانند سخنهای مولانا عبید داستانی ترتیب سازم. از روح پر فتوح اولیاء الهام به دل بیچاره رسید که«الحیاء من الایمان» باز تامل بسیار کردم.
هوش مصنوعی: می‌خواستم داستانی شبیه به سخنان مولانا عبید بسازم. الهاماتی از روح بزرگ اولیاء الهی برای دل بیچاره‌ام آمد که «خجالت از ایمان است». بعد از آن به تفکر و تامل بیشتری پرداختم.
بر خاطر این حقیر خطور کرد که مانند سخنهای مولانا بسحاق، اطعمه ای بساز که مزاحی است مباح و در سلک این آیت در آمده باشی که «و اما بنعمه ربک فحدث» و دیگر« ان تعدوا نعمه الله» و به شکر نعمت پروردگار مشغول گشته باشی که«ان اشکر نعمتک التی.»
هوش مصنوعی: به ذهنم رسید که مانند سخنان مولانا و با توجه به کلام او، غذایی تهیه کنم که شایسته و مجاز باشد. همچنین در راستای آیات قرآن قرار بگیرم که به ما توصیه کرده است که به نعمت‌های خداوند بپردازیم و شکرگزار آنها باشیم.
چون اشتهای این حقیر غالب بود. به طبع«لئن شکرتم لازیدنکم» این داستان را بنا کردم.
هوش مصنوعی: از آنجا که احساسش قوی بود، به طبع این کلام که «اگر شکرگزاری کنید، نعمت‌هایم را افزون می‌کنم»، این داستان را نوشتم.
ان شاء الله همه را از معانی این اشعار حظی کامل کرامت گردد به حرمت این آیت که «و لحم طیر مما یشتهون.»
هوش مصنوعی: امیدوارم همه از معناهای این اشعار به خوبی بهره‌مند شوند، به احترام این آیه که می‌فرماید: "و از گوشت پرندگانی که می‌خواهند."
اللهم ارزقنا لجمیع المومنین و المومنات و صلی الله علی محمد و آله اجمعین.
هوش مصنوعی: خداوند، به تمام مؤمنان و مؤمنات روزی عطا فرما و درود بر محمد و آل او باد.