شمارهٔ ۱ - گرفتاران
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
من بدون رجوع به هیچ منبعی این مطلب را می نویسم و فقط برداشت خودم را بیان می کنم. به نظرم هر دو مصرع بیت آخر چنین باشد بهتر است:
صبوحی آنقدر نگذاشت آن زلف "پا برجا"
که گیری یک "شبی" بوسی دو لعل نوشخندش را
درود.
فوق العاده زیباست
فکر میکنم تو این مصرع، وزن بهم ریخته!
« صبوحی آنقدر نگذاشت آن زلف تا برجا »
ممنون میشم نظر بدید.
سپاس.
با عرض سلام: انچه از احادیث به نظر می آید این است که در هر حال جبر خداوند به انسان اختیار داده است و خود این دلیل است که با اینکه سرنوشت انسان در ازل رقم خورده است این خود اوست که مسؤل است. از نظر خداوند که موجودی سرمدی است سرنوشت انسان معلوم و غیر قابل تغییر میباشد ولی این خود انسان است که با اعمال خود سرنوشتش را رقم میزند، چون او گرفتار زمان است و افق او به آینده باز است .
ولی به نظر بنده چون نیک بنگریم همه چیز اوست و همه اینها که جبر و اختیار نامیده میشوند تجلیات پی در پی حضرت حق میباشند.
درود به گنجور و گنجوریان
خطاب به دوستی که از روی طبع خود شعر شاعر را عوض کرده بود عرض میکنموکه ما حتی در صورت وجود خطا و یا ضعف تالیف کاملا روشن هم بدون در اختیار داشتن نسخ و یاهرگونه مدرک معتبر دیگری حق دست بردن در شعر هیچ شاعری چه متاخر باشد چه معاصر را نداریم
دودیگر دوستی بود که در مورد وزن مصراع " صبوحی آنقدر نگذاشت ..." فرموده بودند ایراد وزنی دارد بلید عرض کنم که خیر ، وزن مصراع مذکور هیچ ایرادی ندارد.
وزن شعر فوق مفاعیلن است . در مصراع اخر باید بین زلف و تابرجا مکث کرد تا وزن درست بیان شود
درود فراوات
صبوحی آنقدر نگذاشت آن زلف دوتا برجا
که گیری یک شب و بوسی دو لعل نوشخندش را