گنجور

شمارهٔ ۵۸۵

تا دل مست تو را داغ وفا بخشیدند
جرم صد میکده از نیم دعا بخشیدند
بیکسی قرعه اقبال سلیمانی زد
جای خاتم دل شوریده به ما بخشیدند
بر سر شمع زند دسته گف فیض سحر
تا به پروانه ما بال هما بخشیدند
هستی و نیستی اقلیم تبهکاری بود
جرم ما را زکجا تا به کجا بخشیدند
دوستان سینه صاف آینه توفیق است
جرم ناکرده ما را به وفا بخشیدند
شعله خوی تو هر لحظه به رنگی می سوخت
پر طاوس به خاکستر ما بخشیدند
مشت خاکستر ما سرمه دل ساز اسیر
روشنایی است که در راه خدا بخشیدند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا دل مست تو را داغ وفا بخشیدند
جرم صد میکده از نیم دعا بخشیدند
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل شاداب تو را با محبت و وفا در آتش کشیدند، به خاطر گناهی که در میکده وجود داشت، از نیمه دعا را بر ما بخشیدند.
بیکسی قرعه اقبال سلیمانی زد
جای خاتم دل شوریده به ما بخشیدند
هوش مصنوعی: قرعه شانس به نام کسی افتاده که قلبی پر از آشفتگی و هیجان دارد، و به ما نیز نشانه‌ای از آن بخشیده‌اند که نشان‌دهندهٔ تقدیر و سرنوشت است.
بر سر شمع زند دسته گف فیض سحر
تا به پروانه ما بال هما بخشیدند
هوش مصنوعی: در کنار شمع، گروهی جمع شده‌اند و از زیبایی‌های صبحگاه سخن می‌گویند تا اینکه بال‌های پرواز را به پروانه ما بخشیدند.
هستی و نیستی اقلیم تبهکاری بود
جرم ما را زکجا تا به کجا بخشیدند
هوش مصنوعی: وجود و عدم جایی برای فساد و گناه محسوب می‌شود. ما نمی‌دانیم که این خطاها از کجا شروع شده و به کجا می‌رسند.
دوستان سینه صاف آینه توفیق است
جرم ناکرده ما را به وفا بخشیدند
هوش مصنوعی: دوستانی که دل‌ها و نیت‌های پاک دارند، مانند آینه‌ای هستند که باعث موفقیت می‌شوند و بخشش و وفا را در حق ما روا داشته‌اند، بدون اینکه مرتکب خطایی شده باشیم.
شعله خوی تو هر لحظه به رنگی می سوخت
پر طاوس به خاکستر ما بخشیدند
هوش مصنوعی: شعله‌ی وجود تو هر لحظه به رنگ‌های مختلفی در می‌آید و ما را مانند پر طاووس به خاکستر تبدیل کردند.
مشت خاکستر ما سرمه دل ساز اسیر
روشنایی است که در راه خدا بخشیدند
هوش مصنوعی: مشت خاکستر ما، چیزی است که می‌تواند تبدیل به سرمه دل شود و این دل، تحت تأثیر روشنایی است که در مسیر خداوند اعطا شده است.