غزل شمارهٔ ۶۰۲
در دل به جز از خدا نگنجد
چون او گنجد هوا نگنجد
دل خلوت خاص حضرت اوست
بیگانه و آشنا نگنجد
مائیم و نگار خوش کناری
مویی به میان ما نگنجد
سلطان عشقست و عقل درویش
در مجلس شه گدا نگنجد
دردی دارم دوا ندارد
با درد چنین دوا نگنجد
چون نیست به جز یکی که گوید
درد خود گنجد و یا نگنجد
خوش خم میست نعمت الله
در جام جهان نما نگنجد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دل به جز از خدا نگنجد
چون او گنجد هوا نگنجد
هوش مصنوعی: در دل انسان جای هیچکس جز خدا نیست؛ چون او بزرگ و فراگیر است، هیچ چیز دیگری نمیتواند در دل جا بگیرد.
دل خلوت خاص حضرت اوست
بیگانه و آشنا نگنجد
هوش مصنوعی: دل انسان تنها و ویژه عشق الهی است و نه هیچ بیگانه و آشنایی در آن جا نمیگیرد.
مائیم و نگار خوش کناری
مویی به میان ما نگنجد
هوش مصنوعی: ما دو نفر هستیم و دوست داشتنی، اما در بین ما یک مو هم جا نمیشود.
سلطان عشقست و عقل درویش
در مجلس شه گدا نگنجد
هوش مصنوعی: عشق مانند سلطانی است که عقل در مقام درویشی دیده نمیشود و در مجلس شاه، فقیر جایی ندارد.
دردی دارم دوا ندارد
با درد چنین دوا نگنجد
هوش مصنوعی: من دردی دارم که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد و هیچ دارویی نمیتواند تسکیندهندهی این درد باشد.
چون نیست به جز یکی که گوید
درد خود گنجد و یا نگنجد
هوش مصنوعی: وقتی کسی جز یک نفر نیست که مشکلش را بیان کند، نمیدانیم که این دردش قابل تحمل است یا نه.
خوش خم میست نعمت الله
در جام جهان نما نگنجد
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و لذت شادی و نعمت اشاره شده است. خوشی و شیرینی زندگی همچون شرابی گرانبهاست که نمیتوان آن را در ظرفی محدود یا کوچک جا داد. این شادی و نعمت آنقدر گسترده و قابل تجربه است که فراتر از هر محدودیتی است.

شاه نعمتالله ولی