گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۱

در این خلوت حکایت درنگنجد
به جز رمز و کنایت در نگنجد
وصال اندر وصال اندر وصال است
در این حالت حکایت درنگنجد
جمال اندر جمال اندر جمالست
در او درس و روایت در نگنجد
همه دل بود جان و لطف و احسان
ز نفس اینجا حکایت در نگنجد
ازل عین ابد آمد در اینجا
در اینجا جز عنایت در نگنجد
مجال کیست اینجا تا درآید
به جز محض هدایت درنگنجد
شدم مغرور عقل و نفس کشته
سر موئی حمایت در نگنجد
در این حالت که من کردم بیانش
نبوت با ولایت در نگنجد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در این خلوت حکایت درنگنجد
به جز رمز و کنایت در نگنجد
هوش مصنوعی: در این تنهایی چیزی جز نشانه‌ها و رمزها نمی‌تواند بیانگر داستان‌ها باشد.
وصال اندر وصال اندر وصال است
در این حالت حکایت درنگنجد
هوش مصنوعی: در این حالت، رسیدن به هدف و پیوستن به desired چیزی به صورت مداوم و بی‌پایان است، و این وضعیت به گونه‌ای است که نمی‌توان آن را به سادگی توصیف یا بیان کرد.
جمال اندر جمال اندر جمالست
در او درس و روایت در نگنجد
هوش مصنوعی: در او زیبایی‌های فراوانی نهفته است به طوری که نمی‌توان در کلمات و روایت‌ها آن را به طور کامل بیان کرد.
همه دل بود جان و لطف و احسان
ز نفس اینجا حکایت در نگنجد
هوش مصنوعی: همه موجودات از دل و جان و مهر و محبت تشکیل شده‌اند، اما این داستان‌ها و احساسات در کلمات نمی‌گنجند.
ازل عین ابد آمد در اینجا
در اینجا جز عنایت در نگنجد
هوش مصنوعی: از آغاز تا پایان جاودانگی، تنها نعمت و لطف الهی در این مکان مختص به ما قابل درک است.
مجال کیست اینجا تا درآید
به جز محض هدایت درنگنجد
هوش مصنوعی: در اینجا کسی نیست که غیر از هدایت حقیقی بتواند ورود کند و جز این به‌سرعت نمی‌تواند وارد شود.
شدم مغرور عقل و نفس کشته
سر موئی حمایت در نگنجد
هوش مصنوعی: به خاطر غرور عقل و نفس خودم، به چیزی کوچک و بی‌اهمیت نمی‌توانم تکیه کنم.
در این حالت که من کردم بیانش
نبوت با ولایت در نگنجد
هوش مصنوعی: در این وضعیت که من به آن دچار شدم، نمی‌توانم آنچه را که احساس می‌کنم به طور کامل بیان کنم، زیرا این بیان فراتر از قدرت توضیح دعوی و رهبری است.