غزل شمارهٔ ۵۹۵
دل چو دم از عشق دلبر میزند
پشت پا بر بحر و بر برمیزند
در خرابات فنا جام بقا
شادی ساقی کوثر میزند
عشق میگوید دل و دلبر یکی است
عقل حیران دست بر سر میزند
دل به جان نقش خیالش میکشد
مهر مهرش نیک بر زر میزند
از دل خود دلبر خود را طلب
کو دم از الله اکبر میزند
گرچه گم شد یوسف گل پیرهن
از گریبان تو سر بر میزند
نعمت الله جانسپاری میکند
خیمه بر صحرای محشر میزند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل چو دم از عشق دلبر میزند
پشت پا بر بحر و بر برمیزند
هوش مصنوعی: دل که به عشق محبوب میتپد، به تمام مشکلات و موانع پشت پا میزند و با عشق و شوق به جلو میشتابد.
در خرابات فنا جام بقا
شادی ساقی کوثر میزند
هوش مصنوعی: در میخانهای که به زوال تعلق دارد، ساقی با شادی و نشاط، جام جاودانگی را به دست میدهد.
عشق میگوید دل و دلبر یکی است
عقل حیران دست بر سر میزند
هوش مصنوعی: عشق میگوید که دل و محبوب یکی هستند و عقل از این موضوع شگفتزده شده و دست بر سرش میزند.
دل به جان نقش خیالش میکشد
مهر مهرش نیک بر زر میزند
هوش مصنوعی: دل در ناز و زیبایی معشوق غرق میشود و او با محبت و محبتش، بر زندگیام اثر مثبتی میگذارد.
از دل خود دلبر خود را طلب
کو دم از الله اکبر میزند
هوش مصنوعی: از دل خود شخصیت محبوبش را بخواهد، زیرا او همواره در حال یادآوری خداوند بزرگ است.
گرچه گم شد یوسف گل پیرهن
از گریبان تو سر بر میزند
هوش مصنوعی: اگرچه یوسف گل در پیراهن تو گم شده است، اما هنوز هم از گریبان تو سر بر میزند.
نعمت الله جانسپاری میکند
خیمه بر صحرای محشر میزند
هوش مصنوعی: نعمت خداوندی جان انسان را فدای خود میکند و در روز قیامت، در مکانی مشخص و بزرگ، خیمهای برپا مینماید.

شاه نعمتالله ولی