گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۸

هر که در کوی تو جانا نفسی بنشیند
نیست ممکن که دمی بی هوسی بنشیند
ننشیند دل من یک نفسی از سر پا
تا که در صحبت تو خوش نفسی بنشیند
خلوت نقش خیال تو بود خانهٔ چشم
نتوان دید که غیر از تو کسی بنشیند
بر سر راه تو گرچه عسسان بسیارند
نیست عاشق که ز خوف عسسی بنشیند
مدتی شد که سر کوی تو می جست دلم
از درت دور مکن گرچه بسی بنشیند
کس به فریاد من عاشق شیدا نرسد
مگر آن روز که فریادرسی بنشیند
نعمت الله به خلوت ننشیند بی تو
شاهبازی است کجا در قفسی بنشیند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که در کوی تو جانا نفسی بنشیند
نیست ممکن که دمی بی هوسی بنشیند
هوش مصنوعی: هر کسی که در کوی تو، ای معشوق، لحظه‌ای بخواهد بماند، غیر ممکن است که در آن لحظه حتی یک دقیقه بدون عشق و آرزو بگذرانند.
ننشیند دل من یک نفسی از سر پا
تا که در صحبت تو خوش نفسی بنشیند
هوش مصنوعی: دل من هرگز آرام نمی‌گیرد و لحظه‌ای نمی‌نشیند، زیرا تنها وقتی می‌تواند آرامش پیدا کند که در کنار تو قرار گیرد و از صحبت تو لذت ببرد.
خلوت نقش خیال تو بود خانهٔ چشم
نتوان دید که غیر از تو کسی بنشیند
هوش مصنوعی: در تنهایی و سکوت، تصوری از تو وجود دارد که در چشمانم نمی‌توانم ببینم کسی جز تو آنجا نشسته باشد.
بر سر راه تو گرچه عسسان بسیارند
نیست عاشق که ز خوف عسسی بنشیند
هوش مصنوعی: در مسیر تو اگرچه نگهبانان زیادی وجود دارند، اما هیچ عاشقی به خاطر ترس از نگهبانان از حرکت نمی‌ایستد.
مدتی شد که سر کوی تو می جست دلم
از درت دور مکن گرچه بسی بنشیند
هوش مصنوعی: مدتی است که دلم دنبال مکان تو می‌گردد، از درگاه تو دورم نکن حتی اگر مدت زیادی طول بکشد.
کس به فریاد من عاشق شیدا نرسد
مگر آن روز که فریادرسی بنشیند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به کمک من عاشق و دلسوخته نمی‌آید، مگر اینکه در آن روز، کسی باشد که به دادم برسد.
نعمت الله به خلوت ننشیند بی تو
شاهبازی است کجا در قفسی بنشیند
هوش مصنوعی: خداوند واقعی را نمی‌توان در جایی بدون تو یافت، مثل پرنده‌ای است که در قفسی گرفتار باشد و نتواند آزادانه پرواز کند.