غزل شمارهٔ ۵۷۶
دلبر سرمست ما عزمی به دریا میکند
منع نتوان کردنش چون میل مأوا میکند
چشم ما پر آب کرده خوش نشسته در نظر
این عنایت بین که او با دیدهٔ ما میکند
آفتاب حسن او هرجا که بنماید جمال
هرچه آن پنهان بود چون نور پیدا میکند
چشم مردم دیدهٔ ما روشن است از نور او
این نظر صاحبنظر با چشم بینا میکند
در خرابات مغان مست خراب افتادهایم
هرکه دارد دولتی رغبت به آنجا میکند
کار دل از عشق بالایی چنین بالا گرفت
لاجرم جان عزیزان قصد بالا میکند
پادشاه است او و سید بندهٔ فرمان او
دلخوشست ارچه جفای جان شیدا میکند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلبر سرمست ما عزمی به دریا میکند
منع نتوان کردنش چون میل مأوا میکند
هوش مصنوعی: یار ما که سرمست و شاداب است، به سمت دریا میرود و نمیتوان او را از این کار بازداشت، زیرا دلش به سوی خانهاش میکشد.
چشم ما پر آب کرده خوش نشسته در نظر
این عنایت بین که او با دیدهٔ ما میکند
هوش مصنوعی: چشم ما به خاطر شوق و محبت پر از اشک شده، اما این اشکها خوشحالی را در دل ما نشان میدهد. توجه کن که او چطور با نگاهش با ما رفتار میکند.
آفتاب حسن او هرجا که بنماید جمال
هرچه آن پنهان بود چون نور پیدا میکند
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی او در هر مکانی ظهور کند، تمام زیباییهایی که پنهان بودند، مانند نور آشکار خواهند شد.
چشم مردم دیدهٔ ما روشن است از نور او
این نظر صاحبنظر با چشم بینا میکند
هوش مصنوعی: چشمهای مردم به واسطهی نور وجود ما روشن است و این دیدگاه از طرف فردی با بینش و درک بالا، با دقت و وضوح مشاهده میشود.
در خرابات مغان مست خراب افتادهایم
هرکه دارد دولتی رغبت به آنجا میکند
هوش مصنوعی: ما در جایگاه خراباتیها و میان مغان مست و زیر بار مشکلات افتادهایم؛ هر کس که قدرت و موقعیتی دارد، به ما و به این مکان کشیده میشود.
کار دل از عشق بالایی چنین بالا گرفت
لاجرم جان عزیزان قصد بالا میکند
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق باعث شدهاند که دل به اوج برسد و در نتیجه جان عزیزان به سوی آسمان پرکشیده میشود.
پادشاه است او و سید بندهٔ فرمان او
دلخوشست ارچه جفای جان شیدا میکند
هوش مصنوعی: او پادشاه است و سید، ولی بندهای که تحت فرمان اوست، با وجود اینکه آسیبهایی از عشق میبیند، باز هم خوشحال و راضی است.

شاه نعمتالله ولی