گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵

خرد پیمانهٔ انصاف اگر یک بار بردارد
بپیماید هر آن چیزی که دهقان زیر سر دارد
خرد عقل است و پیمانه قناعت نزد درویشان
برو مجمل مفصل کن خرد این زیر سر دارد
تو را معلوم گرداند ازین دریای ظلمانی
که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد
عدم دریای ظلمانی بدن این عالم سفلی
حواس ظاهر و باطن به بحر و بر سفر دارد
چرا این زورق زرین همی دون ناموافق شد
گهی سیمین سلب پو شد گهی زرین سپر دارد
دلت آن زورق زرین مقلب گردد او هر دم
گهی در جسم و گه در جان ز خیر و شر خبر دارد
چرا خورشید نورانی که عالم زو شود روشن
گهی مسکن کند خاور گهی در باختر دارد
بود خورشید نورانی چو علم و معرفت در تو
که او در صورت و معنی به نفس و رب گذر دارد
زمرد دیدهٔ افعی چگونه می بیالاید
عقیق و لعل رمانی چرا اصل از حجر دارد
زمرد جوهر عقل است و افعی نفس اماره
ندید او گوهر آدم کجا خاک این گهر دارد
چرا چون مرد را ناگه پلنگ او را کند خسته
ز موشش می نگه دارند و این حکمت چه در دارد
تکبر چون پلنگی دان که خسته کرده جان او
حسد موش است چون نالید جان اندر سفر دارد
چرا مغز پلنگ نر همی افعی شود در سر
چگونه سر برون آرد به علم شور و شر دارد
تکبر ، چون به مغز اندر غضب ، ماری شد اندر سر
زند او خلق عالم را ازین سورت به درد آرد
شجر کافور چون زاید نگوئی حکمتش با من
صدا از کوه چون آید چگونه نیشکر دارد
شجر چون روح حیوانی که دارد نطفهٔ کافور
صدا ، چون او برون آید ، ز لذت نیشکر دارد
که دارد آتش اندر سنگ و گل در خار و جان در تن
و یا این ابر غران را که حمال مطر دارد
عَرَض سنگ است و آتش عشق و نفست خار و روحت گل
چو رحمت ابر حامل بنده از حق او مطر دارد
هزاران میوه لونالون و گوناگون و رنگارنگ
نگوئی تا نهان او را که در شاخ شجر دارد
هزاران فعل در آدم ز لونالون و گوناگون
نهان در عقل و نفس او چو طبعش بارور دارد
که آرد از شجر بیرون که بخشد لذت و بویش
که اندر شاخ چوب خشک چندین بار و بر دارد
ز قوت چون به فعل آید عمل‌های بنی‌آدم
به هر فعلی از آن قوت چه لذت بیشتر دارد
نگوئی گاو بحری را چرا پیخال شد عنبر
و یا در ناف آهو ، مشک اذفر بی‌شمر دارد
بقر چون نفس لوامه ریاضت مشک و هم عنبر
چو آهو طبع دانایان ز دانش مشک تر دارد
نگوئی از کجا آرد همی دون کرم ابریشم
و یا اندر تک دریا صدف از چه دُرر دارد
چه باشد کرم؟ ضعف تو تند او دایم ابریشم
صدف چون حرف و صوت اینجا ز عرفان پر دُرر دارد
از این آتش چه می‌جوید سمندر همچو پروانه
یکی چندین مقر دارد یکی چندین مفر دارد
چو آتش عشق معبودی سمندر عاشق فانی
بود عقل تو پروانه ز آتش او حذر دارد
نگوئی بیضه یک رنگ است و مرغان هر یکی رنگی
نوای هر یکی ینگی ، دگر سان بال و پر دارد
بود آن بیضه ذات تو که رنگ اوست بی‌ رنگی
تنزل در صفت هر یک دگر سان بال و پر دارد
نگوئی سنگ مغاطیس آهن چون کشد با خود
سرب الماس چون برد و این حکمت چه در دارد
هوس چون نفس مغناطیس ، حدید دل کشد با خود
سرب الماس چون حکمت از الماس جهلت او گذر دارد
تفکر کن در این معنی تو در شاهین و مرغابی
گریزان است این از آن و آن بر این ظفر دارد
هوس چون مرغ شاهینت رباید مرغ روح از تن
گریزد آن از این شیطان و این بر آن ظفر دارد
عجایب تر از این دارم بگویم گر کنی باور
اگر رای تو در دریای حکمت آب و خور دارد
عجایب‌تر ازین چون است؟ ‌جواب این سئوال او !
هر انسانی که فرماید عجایب فخر و فر دارد
چرا شیر از نهیب مور ناگه در خروش آید
گریزد آن چنان گوئی که بر جان نیشتر دارد
تو عشق حق چو شیری ‌دان و حرصت همچو مورستان
گریزد شیر ازین معنی کز ایشان نیشتر دارد
اگر تو راست می‌گوئی که فعل مرد و زن باشد
چرا شکل تو در صورت نه سیمای پدر دارد
تجلی کی مکرر شد که تا صورت به هم ماند
از آن شکل تو در صورت نه سیمای پدر دارد
اَیا آن را که او زاد است چرا مانند او نبود؟
پدر هرگز نمی‌خواهد که خصم او پسر دارد
دو کس کز مظهر یک اسم باشند ای عزیز من
بود دور و تسلسل این محالست کان مقر دارد
پدر هرگز نمی‌خواهد که او را دختری باشد
چرا حاصل نگردد انکه اندر دل پدر دارد
خلاف اندر زمین باشد نه در تخم و ضمیر من
که هر دو جز یکی نبوَد که اصلش از پدر دارد
طبایع چون بدانستی سئوالم را جوابی گو
چرا ضدّان یکدیگر مراد از یکدگر دارد
به صورت گرچه ضدّانند گریزان هر چهار از هم
به معنی خود یکی باشد که استاد دگر دارد
اگر سازنده ایشان‌اند مر ترکیب عالم را
چرا هر چار را با هم که در الوان اثر دارد
طبایع آلت حق است و فاعل دست حق را دان
از آنش مختلف کردند که در الوان اثر دارد
تو نادانی نمی‌دانی که نادانی تو ای غافل
جهالت مر ترا بربود و جان اندر سقر دارد
برو دانش طلب می‌کن اگر تو مرد دانائی
که از انسان به جز دانش اگر دارد سقر دارد
اگر نه در بن دندان بگو وی را خداوند است؟
به هر بابی که گرداند ز هر بابی خبر دارد
همه ذرات می‌داند که ایشان را خداوند است
همه در ذکر و تسبیح‌ اند و حق ز ایشان خبر دارد
تو لنگی را بر هواری برون بردن همی خواهی
بیا این را جوابی گو که ناصر این زبر دارد
بود جهل و گمان لنگی که وا دارد تو را از حق
قدم در علم و دانش نه اگر چشمت بصر دارد
هوالاول هوالاخر هوالظاهر هوالباطن
منزه مالک الملکی که بی‌ پایان حشر دارد
نه اول بود و نه آخر نه ظاهر بود و نه باطن
منزه ذات بی چونش که گوئی او حشر دارد
یکی‌دان و یکی او را نیاری هیچ هرگز شک
قدر را با قضا بندد قضا را با قدر دارد
یکی اندر یکی یک را چه شک باشد یکی در یک
قضا را با قدر امر شد اگر خواهد قدر دارد
خواص جملهٔ اشیا به صورت چون بدانستی
ضروری باشد این معنی که در صورت اثر دارد
مسما را اگر خواهی درآ در ملک انسانی
که مظهر اوست اسما را همه بر وی نظر دارد
شنو از سید عزت به آیین این معما را
جواب ناصر خسرو که سید این زبر دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرد پیمانهٔ انصاف اگر یک بار بردارد
بپیماید هر آن چیزی که دهقان زیر سر دارد
هوش مصنوعی: اگر عقل و انصاف یک بار به داوری برآید، همه چیزهایی که کشاورز زیر سر دارد را در نظر خواهد گرفت و ارزیابی خواهد کرد.
خرد عقل است و پیمانه قناعت نزد درویشان
برو مجمل مفصل کن خرد این زیر سر دارد
هوش مصنوعی: عقل را می‌توان به عنوان ابزار سنجش در نظر گرفت و قناعت را به عنوان میزان رضایت در زندگی. درویشان به درک عمیق‌تری از این موضوع رسیده‌اند، و اگر بخواهیم به طور دقیق‌تر توضیح دهیم، عقل همواره به درک و تحلیل مسائل عمیق‌تری در زندگی می‌پردازد و در این فرآیند، ملاحظاتی دارد که در زیر همه چیز پنهان شده است.
تو را معلوم گرداند ازین دریای ظلمانی
که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد
هوش مصنوعی: این دنیا، مانند دریای تاریک و پر از ظلمت است و وجود تو به روشنی نشان می‌دهد که به چه دلیل این عالم مادی، بر زمین‌های خشک و مرطوب احاطه دارد.
عدم دریای ظلمانی بدن این عالم سفلی
حواس ظاهر و باطن به بحر و بر سفر دارد
هوش مصنوعی: عدم به عنوان یک دریای تاریک معرفی می‌شود که این جهان مادی و حواس ظاهری و باطنی در آن شناورند و به سوی عمق‌های نا محدود سفر می‌کنند.
چرا این زورق زرین همی دون ناموافق شد
گهی سیمین سلب پو شد گهی زرین سپر دارد
هوش مصنوعی: چرا این قایق زیبا و طلایی به طرز ناهماهنگ و نامناسبی حرکت می‌کند؟ گاهی رنگ نقره‌ای به خود می‌گیرد و گاهی هم سپر طلایی دارد.
دلت آن زورق زرین مقلب گردد او هر دم
گهی در جسم و گه در جان ز خیر و شر خبر دارد
هوش مصنوعی: دل تو مانند یک قایق زرین است که همواره در حال تغییر و تحول است؛ گاهی به جسم مربوط می‌شود و گاهی به جان. دل تو از خوبی‌ها و بدی‌ها آگاه است.
چرا خورشید نورانی که عالم زو شود روشن
گهی مسکن کند خاور گهی در باختر دارد
هوش مصنوعی: چرا خورشیدی که جهان را روشن می‌کند، گاهی در شرق ساکن است و گاهی در غرب؟
بود خورشید نورانی چو علم و معرفت در تو
که او در صورت و معنی به نفس و رب گذر دارد
هوش مصنوعی: خورشید به عنوان نماد علم و معرفت در وجود تو تابان است، و این علم و معرفت هم در ظاهر و هم در باطن به نفس و خداوند ارتباط دارد.
زمرد دیدهٔ افعی چگونه می بیالاید
عقیق و لعل رمانی چرا اصل از حجر دارد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان انتظار داشت که زینت‌ها و زیبایی‌های رنگین و گرانبها مانند عقیق و لعل به گردن افعی آویز شود وقتی که اصل و ریشهٔ آن از سنگ سخت و بی‌روح سر برآورده است؟
زمرد جوهر عقل است و افعی نفس اماره
ندید او گوهر آدم کجا خاک این گهر دارد
هوش مصنوعی: زمرد نماد خرد و فکر صحیح است، در حالی که افعی نمایانگر نفس و تمایلات ناشایست انسان است. کسی که قدرت درک ارزش‌های بالای انسانی را دارد، نباید به چیزهای بی‌ارزش و دنیوی اهمیت بدهد.
چرا چون مرد را ناگه پلنگ او را کند خسته
ز موشش می نگه دارند و این حکمت چه در دارد
هوش مصنوعی: چرا وقتی مردی به ناگهان مثل پلنگ عمل می‌کند، او را از طرز برخوردش با دیگران پرهیز می‌دهند و این چه دلیلی دارد؟
تکبر چون پلنگی دان که خسته کرده جان او
حسد موش است چون نالید جان اندر سفر دارد
هوش مصنوعی: تکبر مثل پلنگی است که خسته و ناتوان شده، و حسد مانند موشی است که جان او را می‌خورد. وقتی انسان در حال سفر است، این ناله‌ها و رنج‌ها را احساس می‌کند.
چرا مغز پلنگ نر همی افعی شود در سر
چگونه سر برون آرد به علم شور و شر دارد
هوش مصنوعی: چرا عقل و هوش پلنگ نر به سطح افعی تبدیل می‌شود؟ چگونه می‌تواند با دانش و تجربه خود شور و شوق را بیرون آورد؟
تکبر ، چون به مغز اندر غضب ، ماری شد اندر سر
زند او خلق عالم را ازین سورت به درد آرد
هوش مصنوعی: تکبر، مانند خشم که در عقل جا می‌گیرد، به ماری بدل می‌شود که در سر می‌زند و انسان‌ها را با حضورش دچار درد و رنج می‌کند.
شجر کافور چون زاید نگوئی حکمتش با من
صدا از کوه چون آید چگونه نیشکر دارد
هوش مصنوعی: درخت کافور را نمی‌توان تشخیص داد که چگونه به وجود آمده است و وقتی صدای جوانه‌هایش از دل کوه به گوش می‌رسد، چگونه می‌تواند به شیرینی نیشکر دلربایی کند.
شجر چون روح حیوانی که دارد نطفهٔ کافور
صدا ، چون او برون آید ، ز لذت نیشکر دارد
هوش مصنوعی: درخت مانند روحی است که حیات و زندگی در خود دارد. وقتی که این روح به وجود می‌آید، از طعم شیرین شکر لذت می‌برد.
که دارد آتش اندر سنگ و گل در خار و جان در تن
و یا این ابر غران را که حمال مطر دارد
هوش مصنوعی: آتش درون سنگ و گل، زندگی در بدن ما و باران را که ابرهای بزرگ حمل می‌کنند، همه نشان‌دهنده وجود نیروهای قوی و پرتحرک در طبیعت و وجود ما هستند.
عَرَض سنگ است و آتش عشق و نفست خار و روحت گل
چو رحمت ابر حامل بنده از حق او مطر دارد
هوش مصنوعی: سنگ نمایانگر امور مادی و سختی‌های زندگی است، در حالی که آتش عشق نشان‌دهنده احساسات و اشتیاق عمیق است. نفس آدمی مانند خار است، و روح او همچون گلی زیبا می‌باشد. همچون ابری که رحمت به ارمغان می‌آورد، بنده با وجود مشکلات زندگی، از جانب حق برکات و نعمت‌ها را دریافت می‌کند.
هزاران میوه لونالون و گوناگون و رنگارنگ
نگوئی تا نهان او را که در شاخ شجر دارد
هوش مصنوعی: هزاران میوه زیبا و رنگارنگ وجود دارد، اما نگو که او را در درخت پنهان کرده است.
هزاران فعل در آدم ز لونالون و گوناگون
نهان در عقل و نفس او چو طبعش بارور دارد
هوش مصنوعی: آدمی دارای هزاران نوع ویژگی و کنش است که در عقل و روح او نهفته است، مانند طبع او که به شکل طبیعی پرورش یافته و بارور شده است.
که آرد از شجر بیرون که بخشد لذت و بویش
که اندر شاخ چوب خشک چندین بار و بر دارد
هوش مصنوعی: درختی که خوشبو و لذت‌بخش است، میوه‌اش را در می‌آورد، اما در شاخه‌های چوب خشک، چندین بار بار نمی‌روسد.
ز قوت چون به فعل آید عمل‌های بنی‌آدم
به هر فعلی از آن قوت چه لذت بیشتر دارد
هوش مصنوعی: وقتی که نیرو و قدرت در عمل به کار گرفته می‌شود، اعمال انسان‌ها به هر شکلی از آن نیرو، لذت بیشتری به همراه دارد.
نگوئی گاو بحری را چرا پیخال شد عنبر
و یا در ناف آهو ، مشک اذفر بی‌شمر دارد
هوش مصنوعی: نگوید چرا این گاو دریا این‌گونه عطری شده است و یا چرا مشک در ناف آهو بی‌شماره است.
بقر چون نفس لوامه ریاضت مشک و هم عنبر
چو آهو طبع دانایان ز دانش مشک تر دارد
هوش مصنوعی: گوساله چون نفس سرزنش‌گر بر خود می‌زند، در حالی که مشک و عنبر هم مانند آهو هستند و طبیعت دانایان از دانش برتر است.
نگوئی از کجا آرد همی دون کرم ابریشم
و یا اندر تک دریا صدف از چه دُرر دارد
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که این شاعر به زیبایی و ارزش‌های موجود در طبیعت اشاره دارد. او می‌پرسد که چگونه کرم ابریشم می‌تواند این همه زیبایی و لطافت را به وجود آورد و یا اینکه مرواریدها از کدامین دریا به دست می‌آیند. این سؤال‌ها به عمق شگفتی‌های خلقت و منابع زیبایی در جهان اشاره دارد.
چه باشد کرم؟ ضعف تو تند او دایم ابریشم
صدف چون حرف و صوت اینجا ز عرفان پر دُرر دارد
هوش مصنوعی: کرم چیست؟ ضعف تو، او همچون ابریشم دائم وجود دارد، مانند کلمات و صداهایی که در اینجا از عرفان، گنجینه‌ای پر از گوهر دارد.
از این آتش چه می‌جوید سمندر همچو پروانه
یکی چندین مقر دارد یکی چندین مفر دارد
هوش مصنوعی: سمندر که در آتش زندگی می‌کند، به دنبال چه چیزی است؟ او مانند پروانه است که چندین نقطه‌ی ورود و خروج دارد.
چو آتش عشق معبودی سمندر عاشق فانی
بود عقل تو پروانه ز آتش او حذر دارد
هوش مصنوعی: عشق به معشوق مانند آتشی سوزان است که سمندری در آن می‌سوزد. عاشق شدن باعث می‌شود که عقل انسان مانند پروانه‌ای باشد که از آتش می‌ترسد و احتیاط می‌کند.
نگوئی بیضه یک رنگ است و مرغان هر یکی رنگی
نوای هر یکی ینگی ، دگر سان بال و پر دارد
هوش مصنوعی: نگویید که همه پرندگان یکسان هستند، چرا که هر کدام رنگ و صدای خاص خود را دارند و هر یک بال و پر متفاوتی دارند.
بود آن بیضه ذات تو که رنگ اوست بی‌ رنگی
تنزل در صفت هر یک دگر سان بال و پر دارد
هوش مصنوعی: وجود تو همچون بیضه‌ای است که رنگش خنثی و بی‌رنگ است، در حالی که هر صفت و ویژگی دیگران به طرز متفاوتی خود را نشان می‌دهد. به همین ترتیب، هر کس دارای بال و پر خاص خود است.
نگوئی سنگ مغاطیس آهن چون کشد با خود
سرب الماس چون برد و این حکمت چه در دارد
هوش مصنوعی: نگوید که چگونه سنگ مغناطیسی، آهن را به سوی خود جذب می‌کند. مانند این که چگونه سرب را با خود می‌برد. این موضوع از چه حکمت و دانشی حکایت می‌کند؟
هوس چون نفس مغناطیس ، حدید دل کشد با خود
سرب الماس چون حکمت از الماس جهلت او گذر دارد
هوش مصنوعی: هوس مانند نیروی کشش مغناطیسی است که دل را به سمت خود می‌کشد، در حالی که حکمت می‌تواند از بی‌خبری و جهل عبور کند و از آن فراتر رود، مثل الماسی که از آهن قوی‌تر است.
تفکر کن در این معنی تو در شاهین و مرغابی
گریزان است این از آن و آن بر این ظفر دارد
هوش مصنوعی: به این موضوع فکر کن که شما در حال مقایسه دو موجود متفاوت هستید؛ شاهین به عنوان نمادی از قدرت و بالندگی، و مرغابی به عنوان نمادی از ضعف و زمین‌گیر بودن. در این مقایسه، هر یک از این موجودات نمایانگر ویژگی‌ها و موفقیت‌های خاص خود هستند که یکی برتری و دیگری ناتوانی را به تصویر می‌کشد.
هوس چون مرغ شاهینت رباید مرغ روح از تن
گریزد آن از این شیطان و این بر آن ظفر دارد
هوش مصنوعی: اگر هوس و شهوت تو را به چنگ آورد، روح تو از تن فاصله می‌گیرد. در این میان، روح بر شیطانی که درون توست غلبه پیدا می‌کند و این پیروزی بر نفس، همانند پرواز مرغی آزاد است.
عجایب تر از این دارم بگویم گر کنی باور
اگر رای تو در دریای حکمت آب و خور دارد
هوش مصنوعی: اگر بخواهم بیشتر از اینها برایت بگویم، چیزهای عجیبی دارم که اگر باور کنی، می‌توانی به حکمت عمیق‌تری دست پیدا کنی که در آن، آب و نوری وجود دارد.
عجایب‌تر ازین چون است؟ ‌جواب این سئوال او !
هر انسانی که فرماید عجایب فخر و فر دارد
هوش مصنوعی: بسیار عجیب‌تر از این چه چیزی وجود دارد؟ پاسخ این پرسش نزد اوست! هر فردی که بگوید شگفتی‌ها و افتخارات زیادی دارد.
چرا شیر از نهیب مور ناگه در خروش آید
گریزد آن چنان گوئی که بر جان نیشتر دارد
هوش مصنوعی: چرا شیر در برابر صدای مور ناگهان به وحشت بیفتد و فرار کند، انگار که جانش در خطر است؟
تو عشق حق چو شیری ‌دان و حرصت همچو مورستان
گریزد شیر ازین معنی کز ایشان نیشتر دارد
هوش مصنوعی: عشق به حقیقت را باید مانند شیری قوی و شجاع بدانیم، در حالی که حرص و طمع باید مانند یک مور باشد که از این عشق فاصله می‌گیرد. زیرا عشق حقیقی می‌تواند زخم‌های عمیق‌تری به همراه داشته باشد.
اگر تو راست می‌گوئی که فعل مرد و زن باشد
چرا شکل تو در صورت نه سیمای پدر دارد
هوش مصنوعی: اگر تو راست می‌گویی که عمل پدر و مادر باعث ایجاد تو شده است، پس چرا چهره‌ات شباهتی به چهره پدر ندارد؟
تجلی کی مکرر شد که تا صورت به هم ماند
از آن شکل تو در صورت نه سیمای پدر دارد
هوش مصنوعی: ظهور دوباره‌ای از زیبایی تو چگونه به وقوع پیوسته که شکل و ظاهر به هم نخورده است و چهره‌ات حتی شباهتی به پدر ندارد.
اَیا آن را که او زاد است چرا مانند او نبود؟
پدر هرگز نمی‌خواهد که خصم او پسر دارد
هوش مصنوعی: چرا کسی که به دنیا آمده نمی‌تواند مانند او باشد؟ پدر هرگز نمی‌خواهد که دشمنش پسری داشته باشد.
دو کس کز مظهر یک اسم باشند ای عزیز من
بود دور و تسلسل این محالست کان مقر دارد
هوش مصنوعی: دو نفر که از یک اسم و نشانه هستند، ای عزیز من، این دوری و تسلسل وجود ندارد و این امکان‌ناپذیر است چون که جایی برای آن وجود ندارد.
پدر هرگز نمی‌خواهد که او را دختری باشد
چرا حاصل نگردد انکه اندر دل پدر دارد
هوش مصنوعی: پدر هرگز دوست ندارد که دختری داشته باشد، زیرا نمی‌خواهد که آنچه را در دل خود دارد، به حقیقت نپیوندد.
خلاف اندر زمین باشد نه در تخم و ضمیر من
که هر دو جز یکی نبوَد که اصلش از پدر دارد
هوش مصنوعی: در زمین اتفاقات و حقایق مخالف وجود دارد، اما در درون من، یعنی در ذهن و وجودم، هیچ تضادی نیست زیرا هر دوی این‌ها به یک منبع واحد برمی‌گردند که آن هم از پدرم نشأت می‌گیرد.
طبایع چون بدانستی سئوالم را جوابی گو
چرا ضدّان یکدیگر مراد از یکدگر دارد
هوش مصنوعی: وقتی که به ویژگی‌ها و رفتارها پی بردی، از من بپرس چرا این دو چیز با یکدیگر تضاد دارند و در عین حال، هدف آن‌ها از یکدیگر چیست.
به صورت گرچه ضدّانند گریزان هر چهار از هم
به معنی خود یکی باشد که استاد دگر دارد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هرچند که چهار عنصر به ظاهر با یکدیگر تفاوت دارند و از هم دورند، اما در حقیقت همه آن‌ها به یک حقیقت واحد اشاره دارند و هر یک به نوعی معرف همان مفهوم کلی هستند که یک استاد دیگر آن را تعلیم داده است.
اگر سازنده ایشان‌اند مر ترکیب عالم را
چرا هر چار را با هم که در الوان اثر دارد
هوش مصنوعی: اگر خالق این موجودات هستند و عالم را ساخته‌اند، پس چرا هر چهار عنصر را با هم می‌آمیزند تا تأثیرات مختلفی ایجاد کنند؟
طبایع آلت حق است و فاعل دست حق را دان
از آنش مختلف کردند که در الوان اثر دارد
هوش مصنوعی: جدا از طبع‌های مختلفی که در انسان‌ها و موجودات وجود دارد، این تنوع به وسیله‌ی یک نیروی برتر و الهی خلق شده است. این نیرو بر اساس ویژگی‌های مختلف طبیعت، آثار متفاوتی را ایجاد می‌کند و در نهایت، همه چیز تحت نظارت و اراده‌ی آن نیرو شکل می‌گیرد.
تو نادانی نمی‌دانی که نادانی تو ای غافل
جهالت مر ترا بربود و جان اندر سقر دارد
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی که نادانی، ای غافل! جهل تو تو را دچار مشکلات کرده و روح تو در عذاب است.
برو دانش طلب می‌کن اگر تو مرد دانائی
که از انسان به جز دانش اگر دارد سقر دارد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی فردی دانشمند شوی، باید به دنبال علم و دانش باشی. چرا که بدون دانش، انسان هیچ ارزش واقعی ندارد و در واقع به قعر جهل می‌افتد.
اگر نه در بن دندان بگو وی را خداوند است؟
به هر بابی که گرداند ز هر بابی خبر دارد
هوش مصنوعی: اگر انسان در دلش به حقیقت ایمان نداشته باشد، باید بداند که خداوند بر همه چیز احاطه دارد و به هر در و باب که برود، او از آنچه در آنجا می‌گذرد آگاه است.
همه ذرات می‌داند که ایشان را خداوند است
همه در ذکر و تسبیح‌ اند و حق ز ایشان خبر دارد
هوش مصنوعی: تمام موجودات عالم می‌دانند که خداوند آن‌ها را خلق کرده است. همه در حال ذکر و ستایش او هستند و خداوند از حال همه آن‌ها آگاه است.
تو لنگی را بر هواری برون بردن همی خواهی
بیا این را جوابی گو که ناصر این زبر دارد
هوش مصنوعی: تو می‌خواهی که کسی را که دچار نقصی است، از مکانی سخت و دشوار به بیرون ببری. بیا و بهتر از این، پاسخی بده که نشان‌دهنده‌ی قاطعیت ناصر باشد.
بود جهل و گمان لنگی که وا دارد تو را از حق
قدم در علم و دانش نه اگر چشمت بصر دارد
هوش مصنوعی: اگر در تابع جهل و گمان باشی، ممکن است نتوانی قدم به دانش و حقیقت برداری. باید دقت کنی که اگر چشمت باز است و بینا، باید از این موانع عبور کنی.
هوالاول هوالاخر هوالظاهر هوالباطن
منزه مالک الملکی که بی‌ پایان حشر دارد
هوش مصنوعی: خداوند از ازل تا ابد، هم در جلو و هم در پس، هم آشکار و هم نهان است؛ او مالک حقیقی آسمان‌ها و زمین است و روز قیامت را به‌طور بی‌پایان برگزار می‌کند.
نه اول بود و نه آخر نه ظاهر بود و نه باطن
منزه ذات بی چونش که گوئی او حشر دارد
هوش مصنوعی: او نه در ابتدای کار بود و نه در انتها، نه به صورت ظاهر و نه به طرز باطن. ذاتش پاک و بی‌نقص است، به گونه‌ای که گویی او در ارتباط با کل هستی است.
یکی‌دان و یکی او را نیاری هیچ هرگز شک
قدر را با قضا بندد قضا را با قدر دارد
هوش مصنوعی: هر موجودی سرنوشتی دارد که به آن مشخص شده است و هیچ‌کس نمی‌تواند در آن تغییر ایجاد کند. سرنوشت با تقدیر گره خورده و تقدیر هم به سرنوشت وابسته است.
یکی اندر یکی یک را چه شک باشد یکی در یک
قضا را با قدر امر شد اگر خواهد قدر دارد
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره می‌شود که در میان چیزهای مختلف، همگی به نوعی به یکدیگر وابسته‌اند و از یک حقیقت سرچشمه می‌گیرند. همچنین، اگر در قضا و تقدیر چیزی رقم خورده باشد، به احتمال زیاد بر اساس اراده و خواست الهی است که آن تحقق می‌یابد.
خواص جملهٔ اشیا به صورت چون بدانستی
ضروری باشد این معنی که در صورت اثر دارد
هوش مصنوعی: تمام ویژگی‌های اشیاء به گونه‌ای است که وقتی به آن‌ها آگاهی پیدا کردی، درک این نکته ضروری خواهد بود که این ویژگی‌ها تأثیرگذار هستند.
مسما را اگر خواهی درآ در ملک انسانی
که مظهر اوست اسما را همه بر وی نظر دارد
هوش مصنوعی: اگر خواهان درک معنای حقیقی هستی، به دنیای انسانی وارد شو که تجلی اسماء الهی است و تمام اسماء به او نظر دارند.
شنو از سید عزت به آیین این معما را
جواب ناصر خسرو که سید این زبر دارد
هوش مصنوعی: به سخن سید عزت گوش بده و به این معما پاسخ بده که ناصر خسرو، که سید این متون را دارد، به این موضوع پرداخته است.

حاشیه ها

1393/07/14 19:10
رحیم غلامی

با سلام. در بیت آخر کلمه "به آیین" اشتباه است و صحیح "بیان" است: شنو از سید عزت بیان این معما را

1397/06/01 22:09
نعمت الله

اثبات توحید