گنجور

شمارهٔ ۹۷

چو چشم تو من فتنه جویی ندارم
چو زلف تو آشفته خویی ندارم
چنان کرد عشقت مرا پیش مردم
که جز اشک خود آب رویی ندارم
ز اشکم به هر سو روان گشته جویی
جز آن سرو قد جست و جویی ندارم
ز سودای زلف تو دیوانه گشتم
جز آن زلف پروای مویی ندارم
بکش شاهدی را به زخمی به تیغت
که من غیر از این آرزویی ندارم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو چشم تو من فتنه جویی ندارم
چو زلف تو آشفته خویی ندارم
هوش مصنوعی: چشم‌های تو باعث نمی‌شود که من به دنبال دردسر بروم و به گونه‌ای نیستم که به هم بریزم مثل زلف‌های تو.
چنان کرد عشقت مرا پیش مردم
که جز اشک خود آب رویی ندارم
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری مرا تحت تأثیر قرار داده است که اکنون فقط اشک‌هایم را دارم و هیچ‌گونه آبرویی در مقابل دیگران ندارم.
ز اشکم به هر سو روان گشته جویی
جز آن سرو قد جست و جویی ندارم
هوش مصنوعی: از اشک‌های من جوی آبی جاری شده، اما من تنها به دنبال آن سرو بلند قامت هستم و هیچ جست و جویی دیگر ندارم.
ز سودای زلف تو دیوانه گشتم
جز آن زلف پروای مویی ندارم
هوش مصنوعی: از عشق موهای تو دیوانه شدم و جز آن تار موی زیبا چیزی ندارم.
بکش شاهدی را به زخمی به تیغت
که من غیر از این آرزویی ندارم
هوش مصنوعی: به کسی که دوستش دارم به دلخوشی و محبت، درد و رنجی را بکش که جز این، هیچ آرزویی در دل ندارم.