گنجور

شمارهٔ ۹۵

چو روز فرقت آن مه وداع دل کردم
نماند صبرم و جان هم ز پی گسل کردم
برای ساختن هانه بهر سکانش
تمام خاک رهش را به آب گل کردم
گسست رشته جانم چو از کشاکش عشق
به عقد زلف تو آن رشته مشتغل کردم
ز سرخ رویی اگر لاله دم زدی در باغ
به خون دیده ز روی تواش خجل کردم
هلاک شاهدی ای جان مکن به تیغ جفا
بکش به خنجر مژگان که من بحل کردم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو روز فرقت آن مه وداع دل کردم
نماند صبرم و جان هم ز پی گسل کردم
هوش مصنوعی: زمانی که روز جدایی آن معشوق رسید، صبر و طاقت من از بین رفت و جانم را نیز به دنبال دل کردم.
برای ساختن هانه بهر سکانش
تمام خاک رهش را به آب گل کردم
هوش مصنوعی: برای ساختن یک خانه، تمامی راه‌های آن را با آب گل آلود کردم.
گسست رشته جانم چو از کشاکش عشق
به عقد زلف تو آن رشته مشتغل کردم
هوش مصنوعی: وقتی که کشمکش‌های عشق باعث شد رشته وجودم بریزد، آن را در پیچ و خم زلف تو مشغول کردم.
ز سرخ رویی اگر لاله دم زدی در باغ
به خون دیده ز روی تواش خجل کردم
هوش مصنوعی: اگر در باغ، لاله‌ای به رنگ سرخ و شاداب شکفته‌ای، من با دیدن تو و اشک چشمم، خجالت زده شده‌ام.
هلاک شاهدی ای جان مکن به تیغ جفا
بکش به خنجر مژگان که من بحل کردم
هوش مصنوعی: عزیزم، با بی‌رحمی به معشوقه‌ام آسیب نزن. از چشمانت همانند خنجری استفاده کن، چرا که من در این عشق پیروز شده‌ام.