شمارهٔ ۹۱
بی تو به گلشنم نکشد دل به باغ هم
با تو به درد خوش بردم دل به داغ هم
جایی که آفتاب رخت نور گسترد
آنجا چه جای شمع و چه جای چراغ هم
با قامت چو سرو تو و سبزه خطت
ما را چه حاجت است به باغ و به راغ هم
آورد بویی از خم زلفت نسیم صبح
شد خانهام ز مشک معطر دماغ هم
ای شاهدی نه عاشق گل بلبل است و بس
بشنو حدیث عشق ز قمری و زاغ هم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی تو به گلشنم نکشد دل به باغ هم
با تو به درد خوش بردم دل به داغ هم
هوش مصنوعی: دل من بدون تو به هیچجایی نمیرسد، حتی اگر به گلستان بروم. اما با تو، حتی اگر دردی داشته باشم، آن درد برایم شیرین است.
جایی که آفتاب رخت نور گسترد
آنجا چه جای شمع و چه جای چراغ هم
هوش مصنوعی: هرجا که نور خورشید درخشان باشد، دیگر جایی برای شمع و چراغ نیست.
با قامت چو سرو تو و سبزه خطت
ما را چه حاجت است به باغ و به راغ هم
هوش مصنوعی: با قامت زیبای تو و رنگ و لطافت چهرهات، دیگر نیازی به باغ و گلزار نداریم.
آورد بویی از خم زلفت نسیم صبح
شد خانهام ز مشک معطر دماغ هم
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی بویی از زلف تو به همراه آورد و خانهام را با عطر مشک پر کرد.
ای شاهدی نه عاشق گل بلبل است و بس
بشنو حدیث عشق ز قمری و زاغ هم
هوش مصنوعی: ای نگار زیبا، بدان که بلبل تنها به خاطر تو عاشق گل است و تنها به عشق تو آواز میخواند. پس داستان عشق را از قمری و زاغ بشنو که هر کدام داستانی دارند.

شاهدی