گنجور

شمارهٔ ۸۸

با نی شکر بگو که ننازد به قند خویش
گر بایدش لب تو بر آید ز بند خویش
ما را به درد ما بگذار ای طبیب درد
خوش خاطریم ما ز دل دردمند خویش
زاهد تو راست سایه طوبی و باغ خلد
ما و کنار آبی و سرو بلند خویش
دل را خلاص نیست ز زنجیر زلف تو
آه ار کنی به گردن جان هم کمند خویش
شد خاک راه تو سر پر شوق شاهدی
گه گه بتاز بر سر خاکش سمند خویش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با نی شکر بگو که ننازد به قند خویش
گر بایدش لب تو بر آید ز بند خویش
هوش مصنوعی: با نی شیرین صحبت کن و بگذار که قند خود را نشان ندهد. اگر می‌خواهد زبان تو از بند آزاد شود، باید با او سخن بگویی.
ما را به درد ما بگذار ای طبیب درد
خوش خاطریم ما ز دل دردمند خویش
هوش مصنوعی: ای پزشک، ما را به دردی که داریم بسپار. ما از رنج دل خود خوشحالیم و به یاد آن نیکو خواهیم بود.
زاهد تو راست سایه طوبی و باغ خلد
ما و کنار آبی و سرو بلند خویش
هوش مصنوعی: زاهد، درخت طوبی و باغ بهشتی برای توست، در حالی که ما در کنار آب و سرو بلند خودمان زندگی می‌کنیم.
دل را خلاص نیست ز زنجیر زلف تو
آه ار کنی به گردن جان هم کمند خویش
هوش مصنوعی: دل از زنجیرهای زلف تو رها نمی‌شود، حتی اگر آهی بکشی، جانم هم در دام خودت می‌افتد.
شد خاک راه تو سر پر شوق شاهدی
گه گه بتاز بر سر خاکش سمند خویش
هوش مصنوعی: خاک مسیر تو پر از شوق و عشق شده است. گاهی بر روی این خاک، اسب خود را بتازان و زیبایی‌ات را به نمایش بگذار.