شمارهٔ ۵۹
آنکوبتست زنده بجانش چه حاجتست
قوت از غم تو کرده بنانش چه حاجتست
عاشق بسان مرده بود،جان اوست دوست
چون دوست دست داد بجانش چه حاجتست
آن کو بدل حدیث تو تکرار می کند
از بهر ذکر تو بزبانش چه حاجتست
وآن کس که از جهانش تمنا وصال توست
چون یافت وصال تو بجهانش چه حاجتست
عاشق بهشت از پی روی تو می خوهد
چون دید روی تو بجنانش چه حاجتست
عاشق بمال دل ندهد بهر آنکه اوست
کان گهر بگوهر کانش چه حاجتست
او بر در تو از همه خلقست بی نیاز
آنرا که کس تویی بکسانش چه حاجتست
با او چو دست لطف بیاری بر آوری
زآن پس بیاری دگرانش چه حاجتست
از کشف و از عیان نتوان گفت نزد او
چون عین او تویی بعیانش چه حاجتست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکوبتست زنده بجانش چه حاجتست
قوت از غم تو کرده بنانش چه حاجتست
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این مطلب میپردازد که اگر شخصی همچنان زنده است و جان دارد، دیگر نیازی به تقویت از بیرون نیست. غم و درد او نمیتواند او را از پا درآورد، پس نیازی به نگرانی و تکیه بر دیگران برای پیدا کردن نیروی روحی ندارد. به عبارت دیگر، زندگی و روحیه او به اندازه کافی قوی است و او میتواند با چالشها روبرو شود.
عاشق بسان مرده بود،جان اوست دوست
چون دوست دست داد بجانش چه حاجتست
هوش مصنوعی: عاشق مانند مردهای بود که جانش به دوست وصل است؛ هنگامی که دوست دست در دست او گذاشت، دیگر چه نیازی به زندگی دارد؟
آن کو بدل حدیث تو تکرار می کند
از بهر ذکر تو بزبانش چه حاجتست
هوش مصنوعی: کسی که فقط صحبتهای تو را مدام تکرار میکند، به خاطر یادآوری تو نیازی به این کار ندارد.
وآن کس که از جهانش تمنا وصال توست
چون یافت وصال تو بجهانش چه حاجتست
هوش مصنوعی: کسی که تمام آرزویش در این دنیا رسیدن به توست، وقتی که به تو دست یابد، دیگر چه نیازی به این دنیا دارد؟
عاشق بهشت از پی روی تو می خوهد
چون دید روی تو بجنانش چه حاجتست
هوش مصنوعی: عاشق بهشت به خاطر حضور تو آن را میخواهد، اما وقتی زیبایی تو را میبیند، دیگر بهشت چه نیازی دارد؟
عاشق بمال دل ندهد بهر آنکه اوست
کان گهر بگوهر کانش چه حاجتست
هوش مصنوعی: عاشق به دلش اجازه نمیدهد که به کسی غیر از معشوق محبت کند، زیرا او به زیبایی و ارزشمند بودن معشوقش اطمینان دارد و نمیخواهد احساساتش را به کسی دیگر بدهد.
او بر در تو از همه خلقست بی نیاز
آنرا که کس تویی بکسانش چه حاجتست
هوش مصنوعی: او به خاطر تو از همهی مردم بینیاز است. چون تو برای او همانند کسی هستی که نیازی به دیگران ندارد.
با او چو دست لطف بیاری بر آوری
زآن پس بیاری دگرانش چه حاجتست
هوش مصنوعی: اگر او با نیکی و محبت به تو کمک کند، پس از آن نیازی به کمک دیگران نخواهی داشت.
از کشف و از عیان نتوان گفت نزد او
چون عین او تویی بعیانش چه حاجتست
هوش مصنوعی: نمیتوان در مورد کشف و حقیقت چیزی بر زبان آورد، چرا که خود او عین حقیقت است و نیازی به بیان آن نیست.

سیف فرغانی