شمارهٔ ۴۹۴
شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده
دلم ربود بدان پسته شکر خنده
رخش بگاه نظر گلشنیست در نوروز
لبش بوقت سخن غنچه ییست در خنده
اگرچه غنچه (لبی) ای نگار دایم باد
دهانت چون گل اشکفته سر به سر خنده
به روز هجر تو بر گریه خنده می آید
مرا که بی تو بباید گریست بر خنده
برای روز وصال وشب فراق تو بود
مرا به عهد تو گر گریه بود وگر خنده
چو آفتاب رخت دید ناگهان خورشید
همی زند به لب صبح بر قمر خنده
ز ما که مرده عشقیم خنده لایق نیست
چو در عزای عزیزان ز نوحه گر خنده
قضا کنیم به گریه اگر شود فاسد
نماز عشق تو ما را بدین قدر خنده
ز درد فرقت تو چشمم آنچنان تر نیست
که بی تو بر لب خشکم کند گذر خنده
تو خنده می زنی و عاشقان همی گریند
ز ابر گریه عجب نبود از زهر خنده
دهان پسته مثالت پر از شکر گردد
چو اندر آن لب شیرین کند اثر خنده
لبان تو ندهد جز بزر خشک دهان
دهان تو نکند جز به لعل تر خنده
گه وداع تو می گفت سیف فرغانی
مرو که بی تو نیاید ز من دگر خنده
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده
دلم ربود بدان پسته شکر خنده
هوش مصنوعی: به خاطر لبانی که با خندهاش جانم را به شوق میآورد، شکرگزارم. بوسهای شگفتانگیز که به خاطر آن دل شاداب و خوشحالم.
رخش بگاه نظر گلشنیست در نوروز
لبش بوقت سخن غنچه ییست در خنده
هوش مصنوعی: چهرهاش در روز نوروز همچون گل است و لبهایش هنگام سخن گفتن، مانند غنچهای است که در حال خندیدن شکفته میشود.
اگرچه غنچه (لبی) ای نگار دایم باد
دهانت چون گل اشکفته سر به سر خنده
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه لبهای تو مانند غنچهاند، اما دهانت همچون گلی شکفته است که همیشه آماده خندیدن است.
به روز هجر تو بر گریه خنده می آید
مرا که بی تو بباید گریست بر خنده
هوش مصنوعی: وقتی به دوری تو فکر میکنم، به جای گریه، خنده به چهرهام میآید، زیرا بی تو باید بر این خندهای که میکنم، گریه کنم.
برای روز وصال وشب فراق تو بود
مرا به عهد تو گر گریه بود وگر خنده
هوش مصنوعی: من برای روزی که به وصالت برسم و شبهایی که دوری تو را میگذرانم، خود را به عهد و پیمان تو متعهد میدانم، چه در حال گریه و چه در حال خنده.
چو آفتاب رخت دید ناگهان خورشید
همی زند به لب صبح بر قمر خنده
هوش مصنوعی: وقتی خورشید ناگهان چهرهات را میبیند، مثل اینکه صبح را با لبخند بر ماه جشن میگیرد.
ز ما که مرده عشقیم خنده لایق نیست
چو در عزای عزیزان ز نوحه گر خنده
هوش مصنوعی: ما که دلداده عشق هستیم، نباید خنده کنیم، چون در زمان سوگواری عزیزان، اشک و ناله بر خنده مقدم است.
قضا کنیم به گریه اگر شود فاسد
نماز عشق تو ما را بدین قدر خنده
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که برای عشق تو گریه کنیم و این باعث شود که نماز ما خراب شود، باز هم با این حال ما به این اندازه خنده نمیکنیم.
ز درد فرقت تو چشمم آنچنان تر نیست
که بی تو بر لب خشکم کند گذر خنده
هوش مصنوعی: چشمم از درد فراق تو آنقدر اشک نمیریزد که بدون تو، لبخند را هم خشک کند.
تو خنده می زنی و عاشقان همی گریند
ز ابر گریه عجب نبود از زهر خنده
هوش مصنوعی: تو لبخند میزنی و در عین حال، عاشقان به خاطر عشقشان اشک میریزند. از این رو، تعجبی نیست که گاهی زهر خندهات برای آنها دردآور باشد.
دهان پسته مثالت پر از شکر گردد
چو اندر آن لب شیرین کند اثر خنده
هوش مصنوعی: اگر لبخند بر لب شیرینی باشد، دهان پستهای مانند تو مملو از شیرینی و خوشی خواهد شد.
لبان تو ندهد جز بزر خشک دهان
دهان تو نکند جز به لعل تر خنده
هوش مصنوعی: لبان تو به جز از خشکی دهان چیزی نمیگوید و دهان تو نیز به جز خندهای شیرین نمیخندد.
گه وداع تو می گفت سیف فرغانی
مرو که بی تو نیاید ز من دگر خنده
هوش مصنوعی: در لحظاتی که تو خداحافظی میکنی، سیف فرغانی میگوید نرو، چون بدون تو دیگر لبخندی از من نمیآید.